آرزویی که برآورده شد
کد خبر: 4007891
تاریخ انتشار : ۰۳ آبان ۱۴۰۰ - ۱۴:۱۰
همگام با شهدای فارس/ ۳۸

آرزویی که برآورده شد

شهید «سعید رضایی» یکی از شهدای مدافع سلامت استان فارس است که طبق گفته همسرش احترام خاصی برای شهدا قائل بود و همواره درباره شهادت با ذوق و شوق ویژه‌ای صحبت و از خداوند شهادت را آرزو می‌کرد.

در طی بیش از یک سال گذشته در روزهای دوشنبه، با شهدای مجموعه سلامت فارس در طول سال‌های دفاع مقدس که در کنار خدمات پشتیبانی در جبهه‌های حق علیه باطل و خدمت به رزمندگان غیور میهن در بهداری‌ها و بیمارستان‌های صحرایی، شهدای گرانقدری را به این انقلاب تقدیم کرده‌اند، آشنا شدیم و این بخش با معرفی شهدای استان فارس ادامه یافت. با آغاز هفته دفاع مقدس نیز این بخش با معرفی شهدای مدافع سلامت در بحران کرونا دنبال شد. شهید «سعید رضایی» نیز از جمله شهدای مدافع سلامت فارس است که در روزهای بحران کرونا، با از جان‌گذشتگی در سنگر سلامت، برای حیات بیماران جنگید و در ادامه معرفی شهدای سلامت استان، با ایشان آشنا می‌شویم.

شهید سعید رضایی

تاریخ و محل تولد: ۱/۱/۱۳۴۸ کوه سبز مرودشت

تاریخ و محل شهادت: ۲۹/۸/۱۳۹۹ بیمارستان شهید مطهری شهرستان مرودشت

شهید مدافع سلامت سعید رضایی در سال ۱۳۴۸در روستای کوه سبز واقع در شهرستان مرودشت دیده به جهان گشود. او سومین فرزند خانواده بود و همراه با سه برادر و دو خواهر در خانه‌ای که پدرشان فردی زحمتکش و به شغل کشاورزی مشغول بود، روزگار می‌گذرانید. در سال ۱۳۵۷ با مرگ ناگهانی پدر در یک شب زمستانی، زندگی برای سعید و دیگر اعضای خانواده به مشقت و سختی گذشت.

شهید سعید رضایی تحصیلات خود را در همان روستای کوه سبز آغاز کرد و دوران راهنمایی، دبیرستان و دیپلم را در شهرستان مرودشت ادامه داد. در سال ۱۳۷۵ در رشته حسابداری پذیرفته شد، اما به دلیل احساس مسئولیت نسبت به خانواده تحصیلش را در تنها در مقطع کاردانی ادامه داد تا بیشتر در خدمت خانواده باشد.

وی بعد از اتمام خدمت سربازی، در سال ۱۳۷۸ در مرکز بهداشتی و درمانی کوه سبز استخدام شد و بعد از انتقال به شبکه بهداشت و درمان شهرستان مرودشت در قسمت‌های مختلف همانند مرکز خدمات جامع سلامت شهری و روستایی خلیج فارس، اورژانس ۱۱۵، داروخانه بیمارستان شهید مطهری مرودشت مشغول به خدمت شد.

از سال ۱۳۹۵ در آزمایشگاه شبکه بهداشت و درمان مرودشت مشغول به خدمت بود تا اینکه با آغاز بحران کرونا، او نوبت‌های صبح را در آزمایشگاه و نوبت‌های بعد از ظهر را تا نیمه شب در مرکز ۱۶ ساعته تشخیص و درمان سرپایی کرونا شهید هاشم سجادیان در خدمت بیماران کرونا بود. شهید رضایی بعد از مدتی مبتلا به ویروس کرونا شد و چون در طی این مدت به دلیل استفاده مکرر مواد ضدعفونی و شوینده‌ها در محل کار بیماری ریوی و تنگی نفس او شدت یافته بود، بستری شد.

سرانجام شهید سعید رضایی در تاریخ ۲۹ آذر ۱۳۹۹، پس از یازده روز مقاومت در بخش مراقبت­های ویژه بیمارستان شهید مطهری شهرستان مرودشت، به دیدار حق تعالی پیوست.

شهید رضایی از زبان همسرش:

- شهید سعید رضایی عاشق کارش بود و با جان و دل کار می‌کرد. احترام خاصی برای شهدا قائل بود و هر زمان که در مورد شهدا صحبت می‌کرد، راجع به شهادت با ذوق و شوق ویژه‌ای صحبت می‌کرد و همیشه از خداوند شهادت را آرزو می‌کرد.

- بهترین و بارزترین خصوصیات اخلاقی او، فداکاری و از خودگذشتگی‌اش در زندگی بود و از کمک کردن به دیگران لذت می‌برد. به عنوان مثال اگر در جاده با ماشینی مواجه می‌شد که دچار سانحه شده و یا به کمک نیاز دارد، به دلیل حس انسان‌دوستی و با توجه به مهارت و تجربه‌ای که در تعمیرات ماشین داشت، بدون هیچ تردیدی توقف می‌کرد و تا جایی که در توانش بود کمک می‌کرد. به خاطر می‌آورم زمانی در جاده روبه‌روی شبکه بهداشت و درمان محل کار سعید، تصادف شدیدی شده بود. سعید هم تازه به خاطر عمل دیسک کمرش از مرخصی برگشته بود به محل کار، تا این خبر را می‌شنود سریع خودش را به محل حادثه می‌رساند. در بین مصدومین، فرد سنگین وزنی به شدت آسیب دیده بود و کسی از افراد حاضر در محل نمی‌توانستند او را جا به جا کنند. سعید با دیدن این وضعیت و بدون توجه به مساله دیسک کمر، به این فرد کمک می‌کند تا بتواند او را از آن محل خطرناک دور کند. همکاران دیگر هم سریع برای کمک به آن‌ها اقدام می‌کنند؛ ولی از دست همسرم شاکی بودند که چرا با این وضعیتش پیش قدم شده و ملاحظه سلامتی خودش را نمی‌ کند.

- من و شهید رضایی در سال ۱۳۸۴ازدواج کردیم که ثمره آن، دو فرزند به نام‌های محمد و زهرا است، سعید عاشق فرزندانمان بود و در این چند سال زندگی مشترکی که با هم داشتیم، همیشه آنان را اسم بچه‌ها را خالی صدا نمی‌زد و با عنوان زهرا جان و محمدجان صدا می‌کرد، انگار که جان تازه‌ای به خودش و آن‌ها می‌داد. تمام تلاش سعید در زندگی این بود که فرزندانمان کمبودی در زندگی نداشته باشند. سعید علاوه بر عشق به زندگی و بچه‌ها، به کاشت و پرورش گل و گیاه هم علاقه بسیاری داشت و با توجه خاصی به گل و گیاهان داخل منزل رسیدگی می‌کرد.

- یکی از همکاران همسرم راجع به خصوصیات اخلاقی سعید می‌گفت: آقای رضایی در کارش بسیار منظم و وقت‌شناس بود. وظیفه و مسئولیتی را که بر عهده داشت سعی می‌کرد به نحو احسن انجام دهد و به طور ویژه‌ای پیگیر کارهای محول شده بود. با همکاران و ارباب رجوع با برخورد صمیمانه و خوشرویی برخورد می‌کرد، به طوری که هر کسی یک بار با او برخورد می‌کرد، برای بار دوم او را به نام کوچک صدا می‌زد.

شهید رضایی از زبان خواهرش:

- سعید با اینکه فرزند سوم خانواده بود، به خاطر داشتن حس احساس مسئولیت بالا، انگار که حکم فرزند ارشد خانواده را داشت و ما همگی برای تمامی کارها از سعید مشورت می‌خواستیم. برای مادرم احترام فوق‌العاده‌ای قائل بود و بالاتر از گل به او نمی‌گفت.

شهید رضایی از زبان همکارش:

- به واسطه بازدیدهای مسئولان شبکه و درمان شهرستان مرودشت به مرکز ۱۶ ساعته کووید۱۹ شهید هاشم سجادیان رفته بودیم. در حاشیه بازدید از این مرکز، دیداری هم با شهید سعید رضایی داشتم. طبق عادت همیشگی‌اش با لبخند از جایش برخاست. آمیخته شدن لبخند پشت ماسک و برق چشمانش با پیش‌دستی کردن در سلام دادن همیشه برایم جذاب بود. نزدیک‌تر رفتم و از احوالش پرسیدم. گفت در حال کشتی گرفتن با کرونا هستم مکالمه ما به علت پاسخ دادن به مراجعان مرتب قطع می‌شد و می‌گفت اولویت با مراجعان است. برایش کوچک و بزرگ هم نداشت برای سلام و عرض ادب همیشه پیشی می‌گرفت. بعد از کلی بگو و بخند از هم جدا شدیم از او خداحافظی کردم و در حال خارج شدن از اتاق بودم که صدایم زد. برگشتم و با خنده گفت: مومن خدا یک عکس از من هم می‌گرفتید شاید شهید شدم و دستش را به نشانه پیروزی بالا گرفت و من هم عکسی از او انداختم.

آخرین جمله که در آخرین دیدار با شهید رضایی داشتم این بود: «فعلاً که در شهادت باز شده خدا را چه دیدید شاید من هم انتخاب شدم». این را گفت و رفت... یکی دو هفته بعد خبر شهادتش را که شنیدم بی‌اختیار اشک از چشمانم جاری شد و به یاد آخرین دیدارمان افتادم.

انتهای پیام
captcha