به گزارش خبرنگار ایکنا، هماندیشی «روششناسی مطالعات تمدنی» امروز چهارشنبه، ۱۹ بهمنماه از سوی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی برگزار شد.
حجتالاسلام و المسلمین محسن الویری، عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع)، در این نشست سخنرانی کرد که در ادامه گزیده آن را میخوانید:
عنوان سخنرانی من روششناسی شرقشناسی در مطالعات تاریخ تمدن اسلامی است. پیشنهاد من این است که اساساً زیاد به این موضوع نپردازید، چراکه اولاً مفهوم شرقشناسی مفهوم سیالی است و باید معلوم شود مراد شما از شرقشناسی چیست. ثانیاً اصل شرقشناسی پایانیافته است و پرداختن به آن اگر نگوییم بیهوده است، کمهوده است. با این وجود معتقدم خوب است تجربههای روششناسی آنها صورتبندی شود. پس با توجه به اینکه شرقشناسی مفهوم مشخصی ندارد و پایان یافته است، خودمان را متوقف نکنیم و جا دارد صورتبندی شود.
من دو سه کتاب که با عنوان روششناسی بحث دارند را نگاه کردم ولی هیچ کدام ناظر به روششناسی به مفهوم علمی که امروز مطرح است، نیستند. به این خاطر راه پیموده و بحث منقحی در این زمینه نداریم ولی همانطور که ذکر کردم، جا دارد درباره روششناسی شرقشناسی حرف بزنیم. یک نکتهاش این است که شرقشناسی در چهار ساحت مختلف، مفاهیم مختلف دارد و شما وقتی عنوان کلی روششناسی شرقشناسان را به کار میبرید، حتماً باید معلوم شود در کدام چهار ساحت حرف میزنید.
مثلا اگر نگاه مبتنی بر ادوار تاریخی داشته باشید، استشراق ادوار مختلف دارد. یک مرحله استشراق دینی داریم که ارباب کلیسا پرچمدار آن بودند و در آن دوره، مطالعات شرقشناسی به کلیسا و انگیزههای دینی برمیگشت. در دوره بعدی که استشراق سیاسی میآید و مطالعات شرق به دولتهای اروپایی برمیگردد، شما شاهد هستید که هم روشها تفاوت میکند، هم موضوعات و انگیزهها و هم اولویتهایی که در کار شرقشناسی وجود دارد. مرحله سوم استشراق علمی است که از نیمه قرن بیستم شروع شد و تا حمله 11 سپتامبر وجود داشت. حال و هوای شرقشناسی در این دوره خیلی با ادوار قبل فرق میکند و رویکردهای علمی حرف اول را در مطالعات شرقشناسی میزند. اینجا روش کاملاً متفاوت از دوره شرقشناسی سیاسی است و اساساً قلمروها فرق میکند. پس از آن استشراق رسانهای شروع میشود که گسسته از استشراق علمی است. اینجا نیز هم روش فرق دارد و هم انگیزهها و شرقشناسی بیشتر با انگیزه جنگ روانی است. وقتی از روششناسی شرقشناسی حرف میزنیم، کدام یک از اینها مد نظر است؟ ما حتی در نقدهایی که به شرقشناسی شده درک واحدی نمیبینیم. مثلاً ادوارد سعید، استشراق را تحت مفهوم قدرت میفهمد ولی یکی دیگر آن را به عنوان استعمار فرهنگی میفهمد. پس به دلیل سیالیت مفهوم شرقشناسی، سخن گفتن از روششناسی شرقشناسی دشواریهایی دارد.
نکته دیگر اینکه دوره شرقشناسی به پایان رسیده است. من چند دلیل و شاهد برای پایان شرقشناسی ذکر میکنم. نکته اول اینکه، شرقشناسی مطالعاتی است که دانشمندان غربی درباره جهان اسلام انجام دادند ولی الآن در بسیاری از نهادهای علمی شرقشناسی، مسلمانان حضور دارند. نکته دوم اینکه، بسیاری از دانشپژوهان مسلمان از همان روش غربی در پژوهشهای اسلامی استفاده میکنند و مطالعات قرآنی در دانشگاهها بیشتر از اینکه متأثر از روش سنتی باشد متأثر از روشهای جدید است. نکته بعدی، گسست نهاد شرقشناسی از نهادهای سیاسی و دینی است و دیگر نهادهای شرقشناسی کارگزار کلیسا و دولتها نیستند. نکته چهارم هم نقدهایی است که به شرقشناسی شده به خصوص نقدهایی که خود شرقشناسان مطرح کردند و الآن خیلی از مسلمات یافتههای شرقشناسی کنار گذاشته شده است.
با این همه، امروز صورتبندی تجربه گذشته استشراق سودمندیهایی دارد. من چند عرصه را به عنوان مشترکات روششناختی ذکر کردم که خوب است این چند نکته مد نظر قرار بگیرد. اینها هم روش است، هم روششناسی. یک نکته اینکه از نظر روششناختی، روش مستشرقان در دوره علمی متأثر از پارادایمهای علمی حاکم بر جهان غرب بوده است. مثلاً در دورهای که نگاه پوزیتیویسم در غرب حاکم است، مستشرقان از همان منطق تبعیت میکنند. پس شرقشناسی متأثر از پاردایمهای حاکم بر جهان غرب بوده است.
نکته دوم اینکه، در سه مرحله شرقشناسی، وجه استعلایی را میبینیم ولی هرچه جلوتر میآییم، وجه استعلایی آن کاسته میشود و نگاه همدلانه تقویت میشود. پس در هر سه مرحله استشراق وجه استعلایی وجود داشته ولی در مرحله علمی این وجه کمتر و کمتر شده است.
نکته سوم اینکه، مستشرقان اسلام را با معماریها، نقاشیها و هنرهای زیبا معرفی میکنند و دستاورد تمدن اسلامی را همین چیزها میدانند کما اینکه وقتی میخواهند دستاوردهای تمدن اسلامی را نام ببرند، اشاره میکنند که مسلمانها چند ساختمان ساختند و چند کتاب نوشتند. اساساً در این نگاه، معنویت اسلامی جایگاهی ندارد. از نظر ما انسان وارسته کمالیافته خداباور دستاورد تمدنی است ولی این مسئله در نگاه آنها جایی ندارد.
دو بحث روشی هم هست. یکی اینکه اهتمام شرقشناسان به زبان بسیار زیاد است و هیچ مستشرقی نیست که سه زبان فارسی و ترکی و عربی را بلد نباشد و از این نظر روش کارشان بسیار مهم است. نکته دیگر، ابداعات روشی است مثل تاریخنگری یا تتبع فراوان که از این نظر الگو هستند.
بر پایه آنچه عرض کردم، امروزه به هیچ وجه نه بخردانه است و نه ممکن است از روشهای شرقشناسی دست بکشیم ولی طبیعتاً قرار نیست خودمان را در پایههای معرفتشناختیشان محدود نگاه داریم. پس ضمن اینکه نمیتوانیم از دستاوردهایشان چشم بپوشیم نباید خودمان را در پایههای روششناختی آنها متوقف کنیم.
انتهای پیام