در طی بیش از یک سال گذشته در روزهای دوشنبه با شهدای مجموعه سلامت فارس در طول سالهای دفاع مقدس که در کنار خدمات پشتیبانی در جبهههای حق علیه باطل و خدمت به رزمندگان غیور میهن در بهداریها و بیمارستانهای صحرایی، شهدای گرانقدری را به این انقلاب تقدیم کردهاند، آشنا شدیم. در طی هفتههای اخیر روزهای دوشنبه نیز بخش «همراه با شهدا» با معرفی شهدای استان فارس ادامه مییابد که در این بخش، با شهید «شیرعلی سلطانی» آشنا میشویم.
شهید شیرعلی سلطانی
تاریخ و محل ولادت: ۱۳۲۷ شیراز
تاریخ و مکان شهادت: ۲/۱/۱۳۶۱ هفت تپه شوش
شهید شیرعلی سلطانی در محله کوشک قوام و در خانوادهای متدین و مذهبی دیده به جهان گشود. تحصیلاتش را تا سال ششم ابتدایی ادامه داد؛ اما به خاطر علاقهاش به ادامه تحصیل در حوزه علمیه به آنجا رفت. در بحبوحه انقلاب اسلامی و همزمان با اوجگیری مبارزات مردم ایران بر ضد رژیم ستمشاهی، در فعالیتهای سیاسی و انقلابی شرکت کرد تا حدی که بارها از سوی مقامات امنیتی رژیم مورد بازخواست قرار گرفت.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع جنگ ناجوانمردانه، بارها به سوی میدان جنگ شتافت. او در ایام جوانی دل سرودههای خود را که از روح آرام و ملکوتی اش سرچشمه میگرفت و با صدای دلنشین و خوش آوایش، نثار روحیه همرزمانش میکرد و با این کار شور و حال خاصی به جبههها میبخشید. هنوز آوازهای زخمی او از گوشه گوشه جبهههای جنوب به گوش میرسید که آن اسوه تقوا و ایمان در مزار کوچکی که در کتابخانه مسجدالمهدی(عج) برای خویش حفر کرده بود، با تن بی سر به دیدار دوست شتافت و زمین و زمان را شرمنده این کلام آتشین خود کرد که: من شرم دارم که در محضر آقایم اباعبدالله الحسین(ع) سر به تن داشته باشم!
روح ملکوتی او سرانجام در آستانه بهار ۱۳۶۲ در آسمان بیکران شوش به پرواز درآمد و سرانجام در کتابخانه مسجد کوشک قوامی شیراز آرام گرفت.
خاطرهای از فرزند شهید:
پدرم صبحها ما بچهها را برای نماز اول وقت به مسجد میبرد؛ اما روزهایی که هوا سرد بود، خودش تنها میرفت. نماز که میخواند برمیگشت و ما را بیدار میکرد، عبا روی دوش میانداخت و خودش میشد امام جماعت. هر روز بعد از نماز قرائت زیارت عاشورایش برپا بود. یک صفحه را خودش میخواند و صفحههای دیگر را بچهها.
برای ما مسابقه صلوات میگذاشت، شب که میآمد، تعداد صلواتهایی را که بچهها فرستاده بودند میپرسید و به هرکسی که بیشتر صلوات فرستاده بود جایزه میداد. یک تخته سیاه هم در خانه داشتیم که روی آن به ما قرآن درس میداد.
گذری بر وصیتنامه شهید:
... ای همه انسانهایی که در پی سعادت ابدی هستید اگر میخواهید از چنگال گرگهای درنده و سلطهگر نجات پیدا کنید، همگی به اسلام، این آییننجات بخش روی آورید که فقط اسلام است که با آن میتوان بشریت را از همه بدبختیها نجات بخشید. به امید آن روز که بشریت آگاه گردد و به اسلام عزیز روی آورد ...
انتهای پیام