مجموعه سلامت فارس در طول سالهای دفاع مقدس، در کنار خدمات پشتیبانی در جبهههای حق علیه باطل و خدمت به رزمندگان غیور میهن در بهداریها و بیمارستانهای صحرایی، شهدای گرانقدری را به این انقلاب تقدیم کرده که بهمناسبت هفته دفاع مقدس، با این آلالههای جاویدان آشنا میشویم. در این مطلب بخشی از وصیتنامه شهید «محمد کارگر» را مرور میکنیم.
شهید محمد کارگر
تاریخ و محل ولادت: ۳فروردین۱۳۳۹، استهبان
تاریخ و مکان شهادت: ۱۴بهمن۱۳۶۵، عملیات کربلای ۵
محل خدمت: بیمارستان امام خمینی(ره) استهبان
شهید محمد کارگر تحصیلاتش را در همان شهرستان استهبان ادامه داد و بعد از آن به خدمت سربازی رفت. در حین خدمت که مصادف با حوادث قبل از انقلاب بود نیز دست از تکاپو و تلاش برای دفاع از آرمانهای اسلام و اطاعت از حضرت امام(ره) برنداشت، به گونهای که مرتب اعلامیهها و عکسهای امام(ره) را در بین دوستان و آشنایان پخش میکرد و در بیشتر راهپیماییها و اعتراضات مردمی برای براندازی رژیم پهلوی شرکت میکرد. درست سه سال بعد از دوران خدمتش، ازدواج کرد و زندگی ساده و بیآلایشی را با همسرش شروع کرد، بهطوری که همسرش در وصف حال او میگوید: «من در طول مدتی که با محمد زندگی کردم، بیشتر، از او درس صداقت و جوانمردی یاد گرفتم.»
این زندگی به خوبی و خوشی ادامه داشت تا اینکه جنگ، این مهمان شوم و ناخوانده، سایه بر سر کشورمان انداخت و جوانان بسیاری جهت مقابله با این تهاجم ناجوان مردانه آرام ننشستند و راهی میدانهای رزم شدند. محمد نیز همانند دیگر غیور مردان این سرزمین، زندگی، همسر و فرزندش را رها کرد و در روز یازدهم آذرماه سال ۱۳۶۰ به جبهه عزیمت کرد. او بهمدت ۲۶۳ روز در میدان جنگ و حماسه جنگید تا اینکه در عملیات کربلای ۵، در سال ۱۳۶۵ شهد شیرین شهادت را گرفت و دل طوفانیاش به ساحل آرامش رسید. در هنگام شهادت او فرزندش بیشتر از یک سال نداشت.
خاطرهای از زبان مادر شهید:
برای آخرین بار که به جبهه رفته بود، بعد از رفتنش، همسرش یادداشتی از محمد به من نشان داد. دیدم بر روی تکه کاغذی نوشته است: «از پدرم شرمسارم و از مادرم سر به زیر دارم. از همه حلالیت میطلبم و همسر و فرزندم را به خدا می سپارم». چند روز بعد از همان جا زنگ زد و گفت: «مادر جان ما داریم برای حمله میرویم و عملیات داریم. انشاءالله که خیر است. چرا که بدون اذن خدا برگی از درخت نمیافتد».
گفتم: «مادر جان دیگر کافی است و برگرد اینجا. کارهایی هست که هنوز مانده و باید انجامش بدهی». گفت: «نه مادر! یا شهادت یا زیارت ... .»
انتهای پیام