به گزارش
ایکنا؛ غلامحسین ابراهیمیدینانی، چهره ماندگار و استاد برجسته فلسفه، شب گذشته، 15 آذرماه، در برنامه تلویزیونی معرفت به بحث در زمینه قضا، قدر، اختیار و آزادی پرداخت و بیان کرد: یکی از مسائل مهم، جبر و اختیار است که مطرح بوده و هست. قضا، یعنی در قضا و علم خدا همه چیز گذشته است. حق تعالی که محیط مطلق است و ازل و ابد برایش یکسان است، گذشته و آینده را تا ابد میداند. چیزی از حیطه علم خدا بیرون نیست، اما چیزی بر خلاف علم خدا نیز اتفاق نمیافتد و نباید بیفتد. اگر همه چیز در علم خدا معین است و همان طور که حق میداند، واقع میشود این اسمش قضاست. قضا حکم است و قاضی کسی است که حکم میکند.
وی تصریح کرد: حکم خدا ازلی است و تا ابد را شامل میشود، اما چه تغییری میکند؟ به قول حافظ «در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود، کاین شاهد بازاری وان پرده نشین باشد» یا در جای دیگری حافظ میگوید که «چو قسمت ازلی بیحضور ما کردند، گر اندکی نه به وفق رضاست خرده مگیر»؛ یعنی همه اینها را گفتهاند و واقعیت نیز همین است. پس قضای الهی «لا یرد و لا یبدل» است و تغییری نمیکند، اما خداوند یک قدر نیز دارد، اما فرق بین این دو چیست؟ قضا حکم است و قضای الهی به معنای حکم خدا از ازل تا ابد است، اما قدر به معنای اندازه است. پس حکم ازلی خدا تغییر نمیکند، اما قدر یعنی اندازهگیری که تغییرپذیر است.
ابراهیمیدینانی در ادامه افزود: همه اختیار داریم و هیچ آدمی نیست که اختیار نداشته باشد. حتی کسانی که به زندان میروند، اختیارشان سلب نشده است. هیچکس اختیار دیگری را نمیتواند سلب کند، پس انسان مختار است. لغت اختیار در اصل، عربی است و کلمه اختیار از ماده «خیر» مشتق شده است. اختیار کردن یعنی آنچه فکر میکنید، خوب است را انتخاب میکنید و آدمی نیست که بدی را انتخاب کند. البته که انسانها مطابق فکر خود این کار را میکنند و ممکن است کسی انتخاب خوبی نکند، اما به فکر خودش این انتخاب خوب باشد و اختیار هرکس به اندازه فکرش است؛ مثلاً یک بچه فکر میکند کاری که میکند خوب است و آن را اختیار میکند، اما ممکن است در نظر والدین این کار خوب نباشد؛ لذا ممکن است عملی را انجام دهیم که خیال کنیم خوب است، اما از نظر مراتب عالیه خوب نباشد.
وی تصریح کرد: این اختیار یکی از صفات بزرگ انسان است، در بین صفات انسان، اختیار سطح بالایی دارد و اگر همه عالم را به یک شخص بدهند و اختیاراً از او بگیرند، این معامله را قبول نمیکند. ممکن است که اگر کره زمین را نگیرد، گرسنه بماند، اما در عوض اختیار را به دست میآورد، اما مسئله این است که در طول تاریخ هم اشاعره و هم برخی از متکلمان اختیار را اشتباه معنا کردهاند. اختیار انسان به معنای این است که چیزی را که خوب میداند برمیگزیند، اما بر اساس آگاهی این کار را میکند؛ یعنی هر اندازه آگاهی شما بیشتر باشد، اختیار شما نیز بیشتر است. ارزیابی انتخابات انسان، بر اساس آگاهی او است و به میزان آگاهی، آزادی دارد.
این مدرس برجسته فلسفه در ادامه بیان کرد: ممکن است کسی بگوید که حیوانات نیز اختیار دارند، اما باید توجه داشت که اختیار او بر اساس غریزه است و نه آگاهی و حیوانات نمینشینند حساب و کتاب و استدلال کنند، بلکه بر اساس غریزه عمل میکنند. اما انسان در انتخاب خود فکر میکند، پس انتخاب انسان بر اساس آگاهی است. اختیار انسان بسیار دایره گستردهای دارد و به اندازه دایره آگاهی او است.یک درخت رشد میکند، اما بر اساس شرایط محیطی است و اختیار حیوان نیز بر اساس غریزه است، لذا اختیار مخصوص انسان است. اما اختیار انسان از درون انسان است. مانند آهن که از درونش زنگ میزند و خاصیت آهن این است که زنگ میزند، اما آهن میتواند زنگ نزند؟ خیر، اختیاری در این زمینه ندارد. انسان در عین این که اختیار دارد، یک صفاتی هم خدا در انسان آفریده که ذاتی انسان است و متأسفانه آن صفات، گاهی با اختیار درگیر میشوند.
وی در ادامه افزود: مثلاً میتوان به حسادت اشاره کرد. انسانها حسود هستند که البته کم و زیاد دارد و کسی نیست که حسادت را تجربه نکرده باشد. آدم ابوالبشر(ع) دو فرزند به نام هابیل و قابیل داشت که برادر بودند، اما یکی از آنها حسادت کرد و دیگری را به قتل رساند، اما این حسادت از درون آمده بود و انسان حس حسادت دارد. چرا؟ چون ذاتی او است و اولین فرزندان آدم(ع)، حسادت را تجربه کردند. در تاریخ انسانی نیست که حسادت را تجربه نکرده باشد. انسان خودش را دوست دارد و ایرادی هم ندارد، اما گاهی افراطی میشود و میگوید که همه چیز باید برای من باشد و نه برای دیگران.
ابراهیمیدینانی تصریح کرد: بنابراین حسادت ذاتی است و نه عارضی که باید آن را کنترل کرد، نه اینکه به حال خود گذاشت. تمام مشکلات امروز و جنگهای تاریخ و ... بر سر حسادت است. این حسادت منشأ کینه و دشمنی و نفرت میشود و از آن طرف، انسان به حسب ذات حسود است که صفت بدی است. حیوانات نیز تنازع دارند و سر یک غذا جنگ میکنند، اما وقتی که غذا را خوردند، میروند و حسادت آنها باقی نمیماند؛ لذا تنازع آنها ریشهدار نیست. این کینهتوزی برای انسان است و این کینه از دل انسان بیرون نمیرود و مفاسد فراوانی ایجاد میکند و بدترین صفت در انسان همین حسادت است.
وی در ادامه افزود: آزادی و اختیار مراتب دارد، یک وقت کسی اختیار دارد و در بین امور که چه چیزی را انتخاب کند آزاد است، اما یک وقت است که از امور آزاد میشوید و از آنچه غیر خدا است رها میشوید، یعنی همان که حافظ میگوید «غلام همت آنم که زیر چرخ کبود، ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است». آنکه از تعلق آزاد میشود، مقام بالایی دارد و به مرحله اطلاق و فراگیری و عظمت وجودی رسیده است؛ لذا آزادی و اختیار بر اساس آگاهی است و چون آگاهی مراتب دارد آزادی نیز مراتب دارد.
انتهای پیام