به گزارش خبرنگار ایکنا؛ کتاب «حقیقت عاشورا» از عاشورای امام حسین(ع) تا تحریفاتی که دامنگیر عاشورای شیعه شده است به قلم محمد اسفندیاری واکاوی علمی شده و به عبارتی تاریخ را واکاوی کرده تا به حقیقت عاشورا برسد.
نویسنده در مقدمه این کتاب مینویسد: درباره امام حسین(ع) حق عشق ادا شده است و حق عقل نه. در عزای او بس گریستند، اما نهضتش را، چنانکه باید ننگریستند. با وجود بیش از ۴چهار هزار عنوان کتاب که فقط در این صد سال درباره حضرت نوشتهاند، هنوز ناگفتههایی دیگر باقی مانده است.
همچنین چه بسیار مطالبی که گفته و مقطعی دانستهاند، اما در نادرست بودنشان هیچ تردیدی نیست و بسیاری از افرادی که درباره امام حسین(ع) قلمفرسایی کردند، از سر ارادت بوده است، نه از روی درایت؛ از بهر ثواب بوده است نه برای یافتن صواب؛ و با رویکرد عاطفی بوده است، نه رویکرد علمی. این نویسندگان یا اهل تحقیق نبودهاند، یا روش تحقیق را نمیدانستند و یا روش تحقیق در تاریخ را و یا هر سه را.
از معدودی کتاب که بگذریم، هنوز نهضت امام حسین(ع) به صورت علمی و اجتهادی بررسی نشده و فقهالتاریخ همچنان غایب است. اغلب آثار درباره امام حسین و تاریخ اسطورهزده است (تاریخ آمیخته به اساطیر)، یا تاریخ ادبیاتزده(تاریخ آمیخته به احساسات)، یا تاریخ سیاستزده(تاریخ مورد پسند معاصران)، یا تاریخ وارونه(تحلیل تاریخ از آخر به اول)، یا تاریخ تئولوژیک(تاریخ مطابق با عقاید کلامی برخی شیعیان)، یا تاریخ ایدئولوژیک (تاریخ مورد پسند این و آن ایدئولوژی).
عاشورا دچار چند گونه آسیب شده است؛ از جمله تحریف افزایشی و تحریف کاهشی. در نوع اول چیزهایی را به عاشورا افزودهاند که واقعیت نداشته است(مجعولات) و در نوع دوم چیزهایی را از عاشورا کاستهاند که واقعیت داشته است (مهجورات). گاه تحریف در گفتههاست و گاه در ناگفتهها؛ بنابراین هر که عهدهدار عاشوراشناسی میشود، هم باید گفتههای نادرست را نقد کند و هم ناگفتههای درست را بیابد.
تاریخ عاشورا موضوعی چند پهلو و پیچیده است، اگر چنان گزارش داد که بود، چه بسا گروهی تصور کنند که در آن تعارض است. گزارشها و قرائتهایی که از تاریخ عاشورا ارائه کردهاند، یکسونگرانه و سادهانگارانه و سرسری و سطحی است و چه بسیار مطالبی که ندیده و نشنیده و نگفته مانده و یا متعارض پنداشته شده است. در اینجا با غنای موضوع توضیح و فقر خود توضیح روبهرو هستیم. چاره راه نیاز به مورخانی است که بیآنکه ادعای پیامبری کنند بتوانند از روزگار دور پسکوهی کنند. این کار از پیشگویی در تاریخ دشوارتر است.
به اعتقاد نویسنده، کتاب حاضر، گامی در این راه دراز و به ماهیتشناسی نهضت امام حسین(ع) و تحریفات آن اختصاص دارد. این کتاب را میتوان در ادامه دو کتاب دیگر نویسنده، یعنی عاشوراشناسی و کتابشناسی تاریخی امام حسین (ع) دانست. با این سهگانه که برای حل سه مسئله بود و از سر دغدغهام، نه پیشهام، پرونده عاشورانگاری من بسته میشود.
اسفندیاری در این اثر کوشیده تا ابعاد مختلف نهضت امام حسین(ع) را بررسی کند: از حماسه آن حضرت تا جلوگیری از جنگ؛ از ستمستیز بودن امام حسین تا عقلانی بودنش و پرهیز از افراطگرایی؛ از درسهایی که از امام حسین(ع) میتوان آموخت تا عبرتهایی که مخالفانش باید فراگرفت؛ از اینکه امام حسین چه میگفت، تا اینکه مخالفانش چه میگفتند و عاشورا نزاع چه با چه بود و در نهایت به این نتیجه رسیده است که از آن عاشورا تا عاشورایی که در تصور ماست بسی تفاوت است، عهدهدار تحریفزدایی و راززدایی، از عاشورا و نقد آن شده است. نقد آفاتی که دامنگیر عاشورای شیعه شده و آن را قبض روح و غیرعقلانی کرده است.
براساس آنچه در این کتاب نوشته شده است؛ نهضت عاشورا دو ویژگی برجسته داشت؛ نخست این که حماسی (ظلم ستیزانه) بود و دوم اینکه عقلانی بود؛ یعنی همان دو ویژگی که عدهای در جمع آنها توفیق نمییابند. اما بعد پنج تحریف سهمگین دامنگیر آن شد: تقلیل یافتن آن به عزاداری (با غفلت از ظلمستیزی)، تفسیرهای غیرعقلانی از آن، تفسیرهای فوق واقعی، تفسیرهای افراطی و خشونتآمیز و تفسیرهای عامیانه.
در کتاب حاضر مطالب جدید یافت میشود، اما نویسنده لزوماً در پی نوآوری نبوده، بلکه میخواسته تاریخ را سؤالپیچ و حقیقت را کشف کند. خواه نو باشد یا نه. نوآوریهای وی بیش از آنکه ناشی از روحیه نوجویی باشد، ناشی از احتیاط و محافظهکاری علمی و پرهیز از زودباوری و نتیجهگیری شتابزده است.
نویسنده درباره روش کار خود میگوید: روش من علاوه بر شجاعت در اندیشیدن و دلیر بودن در به کار گرفتن فهم خویش، همواره وسواسگونه اندیشیدن و دست به عصا نوشتن است و با در نظر گرفتن همه ابعاد احتمالات یک موضوع.
انتهای پیام