به گزارش ایکنا؛ در این شماره از مجله علمی ـ پژوهشی عقل و دین مقالاتی با عناوین «مختصات عقلانیت فطری از منظر علامه طباطبایی» نوشته مهدی جلالوند، اسحاق طاهری و محمد سعیدیمهر؛ «عقل و قلمرو آن در شناخت حقایق از دیدگاه ملاصدرا و تطبیق آن با قرآن کریم» به قلم زهرا خیراللهی و احمد احمدی؛ «مقایسه کیفیت استکمال نفس انسان از منظر ملاصدرا و ابن عربی» نوشته مهدی دهباشی و پیمانه زمانی؛ «نظم عقلانی در تقدّم و تأخر ادّله و اصول استنباط احکام دینی» تألیف محمدعلی راغبی و «بررسی تطبیقی رهیافت آیتالله جوادی آملی و دکتر نصر در علم دینی تمدنساز» نوشته ابوذر رجبی منتشر شده است.
همچنین مقالات «نسبتشناسی عقل و عشق در معرفت شهودی (با رویکرد قرآنی و روایی) تألیف عباسعلی رستمینسب، سیدحمیدرضا علوی و منیره کریمی؛ «مقایسه متدولوژیهای حاکم بر خاستگاه علوم نوین و علوم اسلامی با تأکید بر جایگاه عقل» نگارش محمد عباسزاده جهرمی و «نقش نامها و اوصاف قرآنی قیامت در تربیت عقل نظری و عملی» نوشته فتحالله نجارزادگان، سیداسحاق حسینیکوهساری و نجمه کیواننژاد نجفآبادی نیز از دیگر مقالات منتشر شده در این شماره هستند.
در چکیده مقاله «مختصات عقلانیت فطری از منظر علامه طباطبایی» آمده است «عقلانیت یکی از موضوعات معرفت شناسی است که درباره آن نظرات مختلف و گاه متضادی از سوی اندیشمندان ارائه شده است. علامه طباطبایی نیز با غور در معارف دینی رویکرد خاصی در مباحث عقلی برگزیده و با ادلهای محکم که برخاسته از باور راسخ ایشان بوده، رویکردهای مطرح دیگری را به چالش کشیده است. این مقال، ضمن ارائه تعریفی مبسوط از عقل و بیان اقسام آن، انواع رویکردهای عقلی را مطرح نموده و در ادامه به مختصات رویکرد عقلی مختار علامه طباطبایی میپردازد. در نظر ایشان رویکرد صحیح به کارگیری عقل برای دستیابی به شناخت صحیح امور، ارائه حجتها و براهین کشف شده توسط عقل به فطرتی است که تجلی گاه حق است. ادراک توأم با سلامت فطرت و نیز ادراک عقلی برخاسته از تهذیب نفس، دو لازمه عقلانیت فطری این اندیشمند فرزانه محسوب میشوند».
در بخش نخست از مقاله «عقل و قلمرو آن در شناخت حقایق از دیدگاه ملاصدرا و تطبیق آن با قرآن کریم» میخوانیم «عقل یکی از ابزارهای بسیار مهم شناخت است از آنجا که فیلسوف، عالم علوم تجربی، عالم علوم انسانی و علوم دینی و همه شاخههای علوم و حتی مردم عادی با عقل سروکار دارند، لذا شناخت خود عقل که به چه معناست، دادههای آن از کجا تأمین میشوند و حدود و قلمرو آن تا کجاست؟ و نیز رفع ابهامهایی که در این ارتباط وجود دارد، یکی از نیازهای اساسی و مهم است. به همین دلیل این موضوع که در قرآن کریم مورد توجه بوده و در فلسفه صدرالمتألهین نیز جایگاه بلندی دارد مورد بررسی این پژوهش قرار گرفته است. این نوشتار در صدد است از سویی ثابت کند که در قرآن عقل به معنای فهم است و دادههای آن از حس و فراحس دریافت میشود و از سوی دیگر احاطه و محدوده شناخت و توانایی عقل را از دیدگاه قرآن معین میکند و همچنین با بررسی مفهوم عقل و نقش آن در شناخت حقایق و محدوده آن در فلسفه صدرالمتألهین، مشخص میگردد که در این موضوع، دیدگاه وی به مفهوم قرآنی عقل نزدیک است».
نویسنده مقاله «مقایسه کیفیت استکمال نفس انسان از منظر ملاصدرا و ابن عربی» در چکیده پژوهش خود آورده است «استکمال نفس از دیدگاه فلسفه و عرفان امری پذیرفته شده است. آنچه در این میان بحثبرانگیز است چگونگی استکمال نفس و بررسی عوامل دخیل در این روند میباشد. ملاصدرا، عوامل دستیابی به کمال را دو عامل شدت وجود و قوت مدرکات میداند. از حیث وجودی، نفس، مراتب نفس نباتی، حیوانی و در نهایت نفس انسانی را پشتسر مینهد و از حیث مدرکات نیز بر سه قسم انسان طبیعی، نفسی و عقلانی موجودیت مییابد. به این ترتیب کمال نهایی انسان از منظر وی مبدل شدن نفس به جهانی عقلی در سایهسار اتحاد با عقل فعال میباشد. ابن عربی نیل به کمال را در گرو تزکیه و تهذیب نفس و پیمودن مراحل مختلف سیر و سلوک مبتنی بر علمی حقیقی میداند؛ به نحوی که سالک در اثر ازاله قیود و رفع حجب ظلمانی در مسیر قرب حق در مراتب قوس صعود رفعت وجودی مییابد. معرفتی که ابن عربی منظور نظر دارد، علمی کشفی است که با استمداد از نیروی عشق، در نهایت به درک وحدت وجود که همان فناء فی الله است، منجر میگردد. این مقاله با رویکرد توصیفی ـ تحلیلی در پی مقایسه آراء این دو اندیشمند درباره کیفیت استکمال نفس انسان بوده، به این نتیجه نائل میگردد که گرچه نظرات این دو به واسطه اشتراک در پذیرش آیات قرآنی و شهودات کشفی دارای مشترکاتی است، اما از جهت شیوه بیان و میزان تاثیرگذاری عوامل در کمال نفس تفاوتهایی دیده است».
در طلیعه مقاله «نظم عقلانی در تقدّم و تأخر ادّله و اصول استنباط احکام دینی» میخوانیم «در رشد و تعالی همه شاخههای علوم اسلامی علاوه بر آیات و روایات قواعد عقلی و منطقی نیز نقش بیبدیلی ایفاء نمودهاند. توجه به فرایند منظم مقدمات عقلی، پیششرط استفاده از هر نوع استدلال عقلی و نقلی میباشد. چینش ادله و امارات، قواعد و اصول عملی درمسیر استنباط در یک مسئله دینی باید از نظمی مشخص وعقلانی پیروی کند. زیرا برای به دست آوردن حکمی از احکام با ادّله، اصول و قواعد گوناگونی روبرو میشویم. شناخت جایگاه هر یک از ادّله و تقدّم و تأخر صحیح و منطقی بعضی بر بعض دیگر از مهمترین جهات استنباط است. در این مقاله از طریق مطالعه کتابخانهای و تحلیل مطالب مرتبط با موضوع سعی میکنیم با تبیین مراحل استنباط و اِعمال هر یک از ادّله و اصول و چرایی تقدیم یا تأخیر یک دلیل بر دلیل دیگر به شکل منطقی و عقلایی، نظمی ارائه کنیم که حاکی از چینش دقیق و منسجم ادّله و اصول میباشد و در دستیابی به احکام و قوانین لازم است نسبت به آن شناخت کامل پیدا میشود».
نویسنده مقاله «بررسی تطبیقی رهیافت آیتالله جوادی آملی و دکتر نصر در علم دینی تمدنساز» در چکیده مقاله خود آورده است «مسئله علم دینی در دهههای اخیر در میان محققان و پژوهشگران داخلی موافقان و مخالفانی داشته است. در میان موافقان نیز نظر یکسانی وجود ندارد. در این بین میتوان به دو رهیافت علم دینی در متن فرهنگ، سنت و تمدن اسلامی و علم دینی شمولگرای عقل و نقلمحور اشاره کرد. اگرچه بین این دو دیدگاه اشتراکاتی وجود دارد؛ اما مبانی و مؤلفهها و نتایج هریک متفاوت از دیگری است. دیدگاه اول علم دینی را بازگشت به سنت و تمدن اسلامی در اعصار گذشته میداند و احیاء آن تمدن را در واقع احیاء علم دینی میداند. این دیدگاه علوم جدید غربی را یکسره در تعارض با جهانبینی اسلامی دانسته و بر این باور است که کارایی خاصی در تمدن نوین اسلامی نخواهند داشت. دیدگاه دوم بر این باور تأکید دارد که علم دینی از عناصر کلیدی تمدن نوین اسلامی خواهد بود. علوم جدید غربی نیز در این تمدن کارایی خواهند داشت. نظرگاه اخیر با تعمیم حجیت عقل از عقل تجریدی به نیمه تجریدی، بر دادههای تجربی هم مهر تأیید زده و برای آن اعتبار قائل میشود. یافته اصلی تحقیق آن است که بنابر رویکرد اول، علم دینی ظرفیت محدودی در تمدن نوین اسلامی خواهد داشت؛ چراکه علوم جدید غربی در تعارض با دین اسلام است. اما در رویکرد دوم در عین توجه به میراث گذشتگان، علوم موجود در غرب نیز در شکلدهی به تمدن اسلامی نقش خواهند داشت. در این تحقیق با رویکرد توصیفی، تحلیلی و تطبیقی به رهیافت هریک به علم دینی تمدنساز اشاره خواهیم کرد».
در چکیده مقاله «نسبتشناسی عقل و عشق در معرفت شهودی (با رویکرد قرآنی و روایی)» میخوانیم «بسیاری از معارف مورد نیاز انسان از طریق معرفت شهودی حاصل میشود، و انسان مدرن، آفریننده و محصول تکنولوژیهای پیشرفته در عصر حاضر فراموش کرده بجز شناخت امور عادی و ساختن ابزارهای شگفتانگیز قابلیت شناخت حقایق هستی ورای محسوسات و رسیدن به حیات طیبه و آرامش حقیقی را نیز دارد و کمتر به معرفت شهودی توجه نموده است. نگارنده بر آن شد تا معرفت شهودی را به عنوان عالیترین نوع شناخت مورد پژوهش قرار دهد. در این راستا سعی شد این معرفت را به عنوان بهترین شیوه درک حقایق هستی مورد بررسی قرار دهد و نسبت عقل و عشق را جهت وصول به شهود واکاوی نماید. روش این پژوهش توصیفی – تحلیلی است. نتایج تتّبع در آیات مرتبط با موضوع در قران کریم و روایات منتسب به حضرات معصومین(ع) نشانگر آن است که معرفت شهودی در ارتباط عقل مزکّی و عاطفه (عشق) حاصل میشود و امکان تحقق این معرفت از طریق تفکر، تهذیب نفس، عشق و زندگی مبتنی بر تعادل میسر میگردد».
نویسنده مقاله «مقایسه متدولوژیهای حاکم بر خاستگاه علوم نوین و علوم اسلامی با تأکید بر جایگاه عقل» نیز در چکیده آورده است «تبیین و ترسیم متدولوژی از جمله پیشنیازهای لازم برای ورود به هر دانشی است. علوم نوین که در پی تحولات تمدن غرب در گذر از قرون وسطی سربرآورد، نیز از این مهم بینیاز نیست. به منظور تبیین و بررسی خاستگاه متدولوژی دانش نوین لازم است به تحلیل و بررسی نظریات نظریهپردازان دانش نوین پرداخته شود که این مهم با کنکاش بر نظریات گالیله، نیوتن و دکارت انجام خواهد شد. تبیین علل و عوامل بروز آشفتگی و اختلاف در روششناسی علوم نوین و همچنین پیامدهای آن از جمله رسالتهای نوشتار حاضر است. علاوه بر این، تبیین گرایشهای مهم تمدن اسلامی به موضوع مهم روششناسی علوم اسلامی، بخش دیگری از رسالت مقاله است تا ضمن مقایسه این دو بنیاد مهم نظریهپردازی در غرب و اسلام، با نقاط ضعف و قوت هریک آشنا شویم».