اشعار امام هادی(ع) کاخ عباسیان را به لرزه انداخت
کد خبر: 4193917
تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱۴۰۲ - ۰۷:۲۴

اشعار امام هادی(ع) کاخ عباسیان را به لرزه انداخت

امام هادی(ع) با قرائت اشعاری در بارگاه متوکل عباسی در رابطه با زندگی زودگذر دنیایی و سقوط ظالمان، کاخ و دستگاه خلافت عباسی را به لرزه انداخت.

حجت الاسلام علیرضا قبادیحجت‌الاسلام علیرضا قبادی، جامعه‌شناس و کارشناس دین به مناسبت فرا رسیدن سالروز شهادت امام هادی(ع) یادداشتی نوشته و در اختیار ایکنا قرار داده است که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.

براساس منابع و مستندات تاریخی سوم ماه رجب، سالروز شهادت امام هادی(ع) است. شهادت امام علی بن‌محمد(ع) مشهور به امام پرهیزکار و هدایت کننده را تعزیت و تسلیت می‌گوییم.  

امام هادی(ع) در سال۲۱۲ قمری در مدینه چشم به جهان گشود. آن حضرت تا 24 سالگی در مدینه به تعلیم و نشر معارف و آموزه‌های اسلامی پرداختند. خلیفه عباسی که از نفوذ امام(ع) در مدینه بیمناک بود، در سال ۲۳۶، آن حضرت را  به سامرا فراخواند و امام دهم را تحت مراقبت‌های شدید امنیتی قرار داد. سرانجام امام هادی(ع) در رجب سال ۲۵۴ هجری در سن 42 سالگی به شهادت رسیدند.

امام هادی(ع) شرایط سختی را در سامرا داشتند، به گونه‌ای که امام(ع) از ارتباط با شیعیان منع شده بودند. با وجود شرایط سخت حاکم بر زندگی امام(ع)، آن حضرت در اندک فرصت‌هایی که پیدا می‌کردند، به روشنگری و بیان حقایق می‌پرداختند و با موقعیت‌شناسی تهدیدات حاکمان عباسی را به فرصت بدل می‌کردند.

یکی از  تهدیداتی که برای امام(ع) ایجاد کرده بودند، هنگامی بود که متوکل دستور داد تا امام را شبانه به حضور او بیاورند! مأموران به خانه امام(ع) هجوم بردند و او را در حالی که مشغول عبادت خدا و تلاوت قرآن بود، نیمه شب به ظلمتکده متوکل بردند. امام(ع) در حالی وارد مجلس خلیفه عباسی شده بود که او جام شراب در دست داشت. پس از ورود امام(ع)، متوکل به حضرت شراب تعارف کرد! امام(ع) سوگند یاد کرده و فرمودند که گوشت و خون ما با چنین چیزی آمیخته نشده است، مرا معاف دار. او دست برداشت و گفت تا امام(ع) شعری بخواند. امام(ع) فرمودند که من کمتر از اشعار گذشتگان حفظ دارم. متوکل گفت که  چاره‌ای نیست و باید شعر بخوانی.

امام(ع) اشعاری درباره زوال‌پذیری دنیا خواند که ترجمه آن چنین است: قله بلند را (زمامداران) برای خود منزلگاه قرار دادند و همواره مردان  مسلح از آنان پاسداری می‌کردند، اما قله‌ها نتوانستند آنان را از (مرگ) برهانند و آنان پس از جایگاه‌های امن به زیر کشیده شده و در گورها جایشان دادند؛ چه منزل و آرامگاه ناپسندی!

پس از دفنشان فریادگری فریاد کرد که کجاست آن تخت‌ها و تاج‌ها و لباس‌های فاخر؟ کجاست آن چهره‌های در ناز و نعمت پرورش یافته که به احترامشان پرده‌ها می‌آویختند؟ پس گورها به جای آنان پاسخ دادند که اکنون کرم‌ها بر سر خوردن چهره‌های آنان می‌ستیزند. آنان مدت درازی خوردند و آشامیدند، اما امروز آنان که خورنده بودند، خود خوراک حشرات و کرم‌های گور شده‌اند.

چه خانه‌هایی که ساختند تا آنان را از گزند روزگار حفظ کند، اما سرانجام، این خانه‌ها و خانواده‌ها را ترک کرده و به خانه گور شتافتند‌. چه اموال و ذخائری که انبار کردند، اما همه را ترک کرده و آن‌ها را واگذاشتند. خانه‌ها و کاخ‌های آباد آنان به ویرانه‌ها تبدیل شد و ساکنان آن‌ها به سوی گورهای تاریک تافتند.

اشعار امام(ع) با طنین خاص و معنای روحانی والای آن روح حاضران را متأثر کرد و مجلس بزمشان را فرو ریخت. خلیفه عباسی که قصد داشت تا حرمت امام(ع) را بشکند، مجبور شد با احترام  امام(ع) را به خانه خود برگرداند.

انتهای پیام
captcha