یک پرسش سقراط که 25 قرن بی‌جواب مانده است
کد خبر: 4175936
تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱۴۰۲ - ۱۴:۴۶
آیت‌الله محقق‌داماد بیان کرد:

یک پرسش سقراط که 25 قرن بی‌جواب مانده است

استاد حقوق و فلسفه اسلامی ضمن اشاره به اینکه بنیان موازین اخلاقی عقل است، به این مسئله اشاره کرد که نخستین‌بار این مسئله توسط سقراط مطرح شده است.

به گزارش ایکنا، نشست «راوی حکمت» همراه با معرفی و نقد کتاب «جامع حکمت شرق و غرب» که مجموعه آثاری از غلامرضا اعوانی است صبح امروز 25 مهر در نمایشگاه دائمی کتاب موسسه اطلاعات برگزار شد.

در این نشست آیت‌الله سیدمصطفی محقق‌داماد؛ استاد حقوق و فلسفه اسلامی سخنرانی کرد که گزیده آن را در ادامه می‌خوانید؛

حدود 400 سال قبل از میلاد مسیح، هنگام صبح، سقراط، دانای یونان را برای محاکمه به دادگاه دعوت کردند. سقراط قبل از وقت دادگاه به محکمه رفت. هنوز درب محکمه باز نشده بود. سقراط متوجه شد فردی قبل از او آنجا ایستاده است. جلو رفت و دید روحانی یکی از معابد آتن است. سقراط گفت من برای محاکمه آمدم، تو برای چه اینجا آمدی؟ سقراط به جرم گمراه کردن جوانان و نقد خدایان به محکمه خوانده شده بود. آن شخص جواب داد من آمدم از پدرم شکایت کنم چون پدرم به یکی از کارگران مزرعه‌اش ظلم کرده است.

سقراط از آن شخص پرسید آیا ظلم بد است؟ آن شخص پاسخ داد آری، بد است. آنگاه سقراط سوالی مطرح کرد که تا این ساعت هنوز زنده و جاودان است و تمام نشده است. این معنای مباحث فلسفی است. سوال سقراط این بود که چرا ظلم بد است؟ آن شخص پاسخ داد چون خدایان را به خشم می‌آورد. سقراط پرسید: آیا چون ظلم بد است خدایان به خشم می‌آیند یا چون خدایان به خشم می‌آیند ظلم بد است؟ تمام دعوای معتزله و اشاعره همین است.

خواجه طوسی مرد میدان این بحث بود ولی هنوز این پرسش باقی است. این سوال به مسیحیت رفت ولی هنوز باقی است، به یهودیت رفت ولی هنوز باقی است، به اسلام رفت ولی هنوز باقی است. این پرسش به همه ادیان وارد شد ولی هنوز زنده است. برای چه این بحث را مطرح کردم؟ در ادامه متوجه خواهید شد.

حکمت غیر از تزکیه و کتاب است

در قرآن 16 مرتبه کلمه حکمت تکرار شده است و اگر بخواهیم این آیات را تقسیم‌بندی کنیم به سه دسته تقسیم می‌شوند. در دسته اول حکمت به افراد خاصی نسبت داده می‌شود مثل داوود و لقمان. در دسته دوم به کرات این مطلب تکرار شده است که پیامبر شما سه وظیفه دارد: «هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ؛ اوست خدایی که میان عرب امّی (یعنی قومی که خواندن و نوشتن نمی‌دانستند) پیغمبری بزرگوار از همان مردم برانگیخت که بر آنان آیات وحی خدا تلاوت می‌کند و آنها را (از لوث جهل و اخلاق زشت) پاک می‌سازد و شریعت و احکام کتاب سماوی و حکمت الهی می‌آموزد و همانا پیش از این همه در ورطه جهالت و گمراهی آشکار بودند.»

این دعای حضرت ابراهیم بوده است. ایشان دعا کرد: «رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ». خداوند هم این دعا را مستجاب کرد و فرمود: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ». خداوند در این آیات، تعلیم کتاب، تزکیه و تعلیم حکمت را وظیفه پیامبر(ص) برشمرده است. قطعا این سه چیز با هم تفاوت دارند یعنی حکمت غیر از تزکیه و کتاب است.

دسته سوم آیات که فقط شامل یک آیه است می‌فرماید: «يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ؛ خدا فیض حکمت را به هر که خواهد عطا کند، و هر که را به حکمت و دانش رسانند در باره او مرحمت و عنایت بسیار کرده‌اند، و این حقیقت را جز خردمندان متذکر نشوند». خداوند در این آیه می‌فرماید خدا به هر کس بخواهد حکمت می‌دهد و این حکمت، خیر کثیر است.

ملاصدرا در چند جای آثارش به این آیه تمسک می‌کند و نکته‌ای از آن برداشت می‌کند. او می‌گوید که حکومت مقول به تشکیک است. خداوند یک مرتبه از این حکمت را به پیامبر(ص) داده است، یک مرتبه را به داوود و لقمان و ... داده است و یک مرتبه‌ای هست که خدا به هر کس بخواهد می‌دهد. این حرف ملاصدرا است.

بنیان موازین اخلاقی عقل است

حکمت امری جدای از کتاب است. همانطور که حکما، حکمت را به حکمت نظری و حکمت علمی تقسیم کردند، حکمت الهی هم به حکمت نظری و حکمت عملی تقسیم می‌شود. حکمت الهی نظری یعنی نگاه الهی به جهان و جهان را تفسیر الهی کردن. این تفسیر از جهان ربطی به کتاب ندارد. در حکمت عملی هم اخلاق مطرح است. از کارهای معظم خواجه طوسی این است برای اخلاق بنیان عقلی درست کرد. موازین اخلاقی بنیانش عقل است. ملازمه‌ای که محقق کرکی درست کرد مورد تایید خواجه نیست چون اینطوری همه چیز در شریعت می‌رود و اخلاق عقلانی نخواهیم داشت.

جدا کردن این سه از هم یعنی جدا کردن حکمت از کتاب و تزکیه موجب تبعیض در دین است و فهم دین باید از طریق حکمت باشد. کتاب وقتی کامل است که در کنار این دو باشد، تزکیه زمانی تمام است که کنار این دو باشد.

عرض کردم ملاصدرا گفته خدا حکمت را به هر کس بخواهد می‌دهد. من 40 سال است که خدمت آقای اعوانی هستم. به نظرم از کسانی که خداوند عشق به حکمت را به آنها داده است ایشان است. ایشان از جوانی دنبال پیدا کردن حکمت است. در زمان ما حلقه وصل بین حکمت اسلامی و فلسفه غرب است. تا زمان قاجار فلاسفه خبری از حکمت غربی نداشتند. اولین کسی که این مسیر را آغاز کرد بدیع الملک بود که قاجارزاده عاشق فلسفه بود و 16 سوال از حکمای غرب را نزد فلاسفه ایرانی آورد. اولین برخورد غرب و شرق اینجا بود. بعدا افراد دیگری به غرب رفتند و فلسفه اسلامی تدریس کردند.

در سال 65 که موسسه حکمت و فلسفه تحویل دکتر اعوانی شد آنجا به محلی برای برخورد غرب و شرق تبدیل شد و فلسفه اسلامی در چالش با فلسفه غرب قرار گرفت. اعوانی با حکمت اسلامی زندگی می‌کند. ایشان فلسفه غرب را خوانده است اما به طرف فلسفه اسلامی چرخیده و در سخنانش مکرر از آیات قرآن کریم استفاده می‌کند.

انتهای پیام
captcha