به گزارش ایکنا، حمیدرضا آیتاللهی، استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی، شامگاه اول مرداد در نشست علمی «تبیین معنای زندگی برای انسان معاصر»، که از سوی انجمن معارف دانشگاه شهید بهشتی برگزار شد، با بیان اینکه در دنیای کنونی معنای زندگی از مفاهیم بسیار مهم است، گفت: گاهی میگوییم مشکل معنای زندگی در دنیای غرب چیست و چه راهحلهایی را برای آن انتخاب کردهاند که این موضوع ربطی به قرآن و دین ندارد، ولی گاهی به دنبال این هستیم که معناداری زندگی چه نسبتی با قرآن و روایات دارد و نظریه معناداری زندگی از نگاه دین چیست؟
وی با اشاره به معنای زندگی در غرب، افزود: با حضور نیچه و شوپنهاور مسئلهای در غرب با عنوان پوچگرایی مطرح شد و این فلاسفه علل آن را ساختارمند کردند و برخی مانند سارتر بر طبل این موضوع دمیدند که در زندگی مدرن راهی جز پوچی وجود ندارد و زندگی ماشینی چنین پوچی را ایجاد میکند. البته از قرن 20 به بعد به تدریج راهحلهایی برای رفع آن ارائه دادند.
استاد دانشگاه علامه طباطبایی با بیان اینکه فردی به نام فرانکل از سوی نازیها به اردوگاه برده شد و انواع و اقسام تحقیر و شکنجه و زجر را بر وی تحمیل کردند، گفت: او بارها تا نزدیک مرگ رفت، ولی مقاومت کرد و بعد آزاد شد و کتابی با عنوان معنای زندگی نوشت که مورد توجه قرار گرفت و بسیاری از روانشناسان سبک او را با عنوان سبک اگزیستانسیالیستی ادامه دادند.
آیتاللهی با بیان اینکه در کشورهای پیشرفته که ظاهراً امکانات بیشتری دارند آمار خودکشی از دیگر کشورها بیشتر است، ادامه داد: در انگلیس وزیری به نام وزیر خودکشی دارند؛ یعنی وزارتخانه درست کردهاند تا جلوی خودکشی را بگیرند. تنهایی در بسیاری از کشورها بیداد میکنند و در انگلیس آمار نشان میدهد 65 درصد مردم تنها زندگی میکنند. لذا در این کشور و ایضا در ژاپن وزیر «تنهایی» منصوب کردهاند؛ یعنی کسی که باید مشکل تنهایی را حل کند تا نومید نشوند.
وی با تأکید بر اینکه ما به عنوان مسلمان باید راه حلی برای معنای زندگی ارائه دهیم و این معنا برای انسان مدرن غربی منطقی باشد، تصریح کرد: در بین متفکران غربی برخی به بیمعنایی دامن زدند، ولی برخی نظریاتی ارائه کردند از جمله اینکه زندگی زمانی معنادار است که انسان هدف خدا از خلقت را بفهمد و در این راستا زندگی کند. عدهای گفتند انسان یکسری اهدافی دارد که هدف نهایی باید خدا باشد؛ البته این مورد نقد قرار گرفته است، زیرا برخی خدا را در زندگی خود ندارند، ولی زندگی با هدف و معنادار و پرشور و خلاق دارند؛ مثلاً پزشکان بدون مرز به همه کشورها میروند تا مشکلات مردم را حل کنند، ولی خدا را قبول ندارند. پس خدا به تنهایی معنای زندگی نیست.
آیتاللهی اضافه کرد: برخی این نظر را تعدیل کرده و گفتند درست است که این نوع اهداف به زندگی معنا میدهد ولی هدف نهایی در طول آن، همان رضایت خداست و خدا میتواند بهترین معنای زندگی را به ما بدهد. نظریه دیگر این بود که بقای روح و جاودانگی باعث معنای زندگی است یعنی انسان بداند بعد از مرگ هم زندگی دیگری دارد؛ برخی قائل به تناسخ هستند و این دیدگاه نقد شد. برخی گفتند اگر بدانیم در برابر هر ظلمی عدالت وجود دارد، زندگی ما معنادار خواهد شد که این دیدگاه هم نقد شد. پس برخی دیدگاهها روحمحور و برخی دیگر خدامحورند.
استاد دانشگاه علامه طباطبایی گفت: کسانی هم به خدا و به روح اعتقاد ندارند و طبیعتگرا و ذهنگرا و عینیگرا هستند؛ ذهنگرایان میگویند که معنای زندگی هر کسی وابسته به دغدغههایی است که برای آن فرد اهمیت دارد. عینیگرایان میگویند که معنای زندگی باید یک ملاک غیرفردی و بیرونی باشد و فقط به خود فرد ربط ندارد. اینها هم چند دسته هستند؛ برخی این ملاک را تحقیق و تفحص و کنجکاوی میدانند و انیشتین را مثال میزنند.
وی با بیان اینکه یک دسته دیگر اخلاقیات را به عنوان معناداری زندگی بیان میکنند، تصریح کرد: مثلا مهربانی خوب است و میتواند معنای زندگی باشد و مادر ترزا را به عنوان نماد آن مطرح میکنند؛ یعنی ربطی به مسئله ذهنی ندارد و ناظر به یک واقعیت بیرونی در زندگی انسان است یا برخی جمع کردن کلکسیون تمبر را عامل معناداری زندگی میدانند. منتقدان برخی از این نحلههای فکری میگویند که شما میگویید هنر عامل معناداری زندگی است، ولی چه ارتباط درونی با من دارد و کدام نیاز درونی مرا جواب میدهد؟ لذا عینیگرایان گفتند که هم جاذبه ذهنی و هم ارزش عینی برای معناداری زندگی لازم است. برخی داشتن زندگی عاطفی، بهبود کیفیت زندگی خود و دیگران، بهکارگیری طبیعت عقلانی به روش استثنایی، پیشروی به سمت اهدافی که هیچ وقت به صورت کامل محقق نمیشوند، و... را عامل معناداری زندگی میدانند و برخی با فضیلت زندگی کردن را. مسئله دیگر این است که آیا معنای زندگی معنا برای همه زندگی انسان است یا بخشی از زندگی.
استاد دانشگاه علامه طباطبایی با بیان اینکه هیچکدام از این نظریات بدون نقد نبوده است، اظهار کرد: به نظر میرسد معنای زندگی برای شخص است و او باید با معنای زندگی درگیر باشد. لذا ایدهآلهای بیرونی برای همه مهم نیست. فرد باید درگیر معنای زندگی شود و آگاهی عمیقی از آن داشته باشد تا معنادار زندگی کند و بر این اساس دغدغه زندگی شکل میگیرد. اگر سخاوت و مهربانی را عامل معنای زندگی بدانیم، سخاوت و مهربانی معنا نمیدهد، بلکه محقق ساختن ارزشها به انسان معنا میدهد؛ مثلاً پیکاسو یک نقاش است، ولی زمانی کار او ارزش دارد که یک نقاشی را خلاقانه لباس عینیت ببخشد یا جستجوگری وقتی معنا میشود که انسان همواره دنبال آن باشد.
وی با بیان اینکه عمل و فعالیت عامل معنای زندگی است و یکسری امور جبری و یکسری اختیاری است و امور اختیاری به زندگی انسان معنا میدهند نه امور جبری، تصریح کرد: از منظر فلاسفه اسلامی از جمله ملاصدرا هدف نهایی زندگی، که فراتر از مسائل مادی و معنوی انسان است، یک امر متعالی است، ولی این تعالی باید جهت داشته باشد تا روزبهروز انسان را نو کند.
استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی با اشاره به آیه شریفه «وَمَن یَخْرُجْ مِن بَیْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلى اللّهِ»، اظهار کرد: اگر کسی از خانهاش که به تعبیر عرفانی امام خمینی(ره) همان نفس و نفسانیت اوست، بتواند الی الله و رسوله هجرت و صعود کند تا بدانجا که به «ثُمَّ یُدْرِكْهُ الْمَوْتُ» برسد، که به تعبیر ایشان مقام فناء فی الله است، پاداشی جز خداوند نمیتواند برای این فرد باشد. پاداش دادن خداوند نمیتواند مطرح شود، بلکه خداوند پاداش چنین انسانی مؤمن و معتقدی است؛ یعنی برای انسان کامل خدا اجر است.
انتهای پیام