فهم مصر؛ مقدمه کنار زدن مسابقات قرآن در ایران + فیلم
کد خبر: 4061325
تاریخ انتشار : ۱۶ خرداد ۱۴۰۱ - ۰۹:۰۲
هادی رحیمی تبیین کرد:

فهم مصر؛ مقدمه کنار زدن مسابقات قرآن در ایران + فیلم

هادی رحیمی با مقایسه فضای تلاوت قرآن در ایران با مصر بیان کرد: در کشور ما فعلاً نمی‌توان مسابقات قرآن را نادیده گرفت و زمانی این اتفاق می‌افتد که ما بتوانیم دست‌کم هفتاد درصد تلاوت مصر را بفهمیم. امروزه در ایران افرادی آیین‌نامه‌های مسابقات را می‌نویسند که تا حدود زیادی سلیقه را در این امر دخالت می‌دهند و از طرفی قاریانی نظیر کامل یوسف مورد توجه نیستند، پس لازم است تلاوت قرآن مصر را فهمید تا به تحول امیدوار بود.

نخستین بخش از گفت‌وگو با هادی رحیمی، قاری و مدرس ممتاز قرآن، با عنوان «مهم‌ترین مختصات صوتی تلاوت‌های کامل یوسف کدام است» منتشر شد. در ادامه بخش دوم و پایانی این گفت‌وگو را می‌خوانید. در این بخش به مباحثی نظیر نسبت مسابقات قرآن با پرورش قاریانی نظیر کامل یوسف، نسبت میان تواشیح با تلاوت قرآن در ایران و مصر، نسبت میان کامل یوسف و تلاوت قرآن در ایران و نگاه انتقادی به سبک تلاوت کامل یوسف مطرح شده است که در ادامه می‌خوانید؛

ایکنا- اگر در مصر نیز ساختاری مانند کشور ما وجود داشت که مسابقات تا این حد از اهمیت برخوردار بود و قاریان مصری هم روی آیین‌نامه‌ها جلو می‌رفتند، آیا کامل یوسفی هم از آن میان برمی‌خاست؟

در اینجا باید قدری با احتیاط صحبت کنیم. ظاهر امر این است که آیین‌نامه تلاوت مسابقات ایران را تعداد خاصی از اساتید نوشته‌اند و نمی‌دانیم این اساتید چقدر مصر را درک کرده‌اند و اساتیدشان به این اساتید چه تعالیمی را آموخته‌اند. این سؤال مطرح است که یک استاد داور و تعیین‌کننده آیین‌نامه چقدر از تلاوت مصر را متوجه می‌شود؟ این استاد ممکن است تلاوت‌های منشاوی را بپسندد و با حصان ارتباط برقرار نکند. پس سلیقه نقش پررنگی دارد. اما در مصر فقط کارشناسان رادیو می‌آیند و بایدها و نبایدهای روایی و فصاحتی را در نظر می‌گیرند و می‌گویند این قاری شأن قرآن را حفظ می‌کند یا نمی‌کند و تصمیم می‌گیرند که کدام قاریان در رادیو و تلویزیون وارد شوند.

توجه کنید که در کنار استاد عبدالباسط، کسی مانند شعبان عبدالعزیز صیاد هم می‌آید و تلاوت می‌کند که اگر در مسابقات ما شرکت کند، شاید نمره قابل قبولی در تجوید کسب نکند. اما صیاد در کنار عبدالباسط می‌خواند و مورد پذیرش هم قرار می‌گیرد. البته ما فعلاً چاره‌ای جز این نداریم که مسابقات را برگزار کنیم؛ چون ما عرب‌زبان نیستیم و هنر تلاوت قرآن در کشور ما تاریخ خیلی طولانی نداشته است. این هنر چند سال پیش از پیروزی انقلاب در کشور ما شکل گرفته و ظهور پیدا کرده است؛ از این‌رو فعلاً مجبور هستیم این وضعیت را تحمل کنیم تا این تلاوت‌های خوب مصری‌ها توسط قاطبه قاریان ما شنیده شود.

در حال حاضر شرایط به‌نحوی است که قاری‌ رشدیافته ما، ممکن است سبک محمد رفعت را اصلاً نفهمد. وقتی بسیاری از قاریان در مصر «لیله‌الرفعتیه»؛ یعنی شب‌های رفعت دارند و دور هم رفعت می‌خوانند و ما در ایران چنین چیزی نداریم، پس نباید انتظار تحول هم داشته باشیم.

خواندن رفعت در ایران منحصر به چند تکه معنادار با چند تکنیک معنادار است و باید صبر کنیم تا تلاوت‌های اصیل به مردم و هنرجویان قرآنی معرفی شود و قاطبه قاریان در این جلسات این تلاوت‌ها را بفهمند تا بتوانیم یک فضای آزادتری را خلق کنیم، در غیر این صورت در همین محدودیت‌ها باقی خواهیم ماند و به سمت ساختارشکنی و نوآوری هم نمی‌رویم.

باید مصر در ایران فهمیده شود، چون این هنر برای مصر است. ما وقتی مصر را فهمیدیم یا دست‌کم به یک فهم هفتاد یا هشتاد درصدی از مصر رسیدیم و از طرفی به معنا تسلط پیدا کردیم، می‌توانیم این فضا را کنار بزنیم. البته حرکت‌هایی مانند جشنواره تلاوت‌های مجلسی داشته‌ایم یا مسابقاتی برگزار کرده‌ایم که از قالب مسابقات آیین‌نامه‌ای ایران جدا بوده‌اند، اما هنوز این حرکت‌ها تأثیر خودش را نگذاشته است.

ایکنا- با این حال این حرکت‌ها می‌توانند به مثابه بارقه‌های امید برای رسیدن به یک فضای بهتر تلقی شوند. درست است؟

بله، صد درصد همینطور است و وقتی این فضای منطقی به مطالبه عمومی کشیده شود و مردم تلاوت قاریان را بپسندند، اندک‌اندک مسابقات هم رنگ خواهد باخت و می‌توانیم امیدوار باشیم که در ایران تلاوت اصیل را بیشتر بشنویم.

ایکنا- مسئله دیگری که وجود دارد این است که در فضای کشور مصر، قاریانی مانند عمران، طه‌ الفشنی یا نقشبندی، هم تلاوت می‌کنند و هم به ابتهال‌خوانی می‌پردازند و حتی عمران که با گروه‌های موسیقی هم کارهایی را اجرا می‌کند. آیا کامل یوسف هم در آن فضاها ورودی داشته و توانسته ابتهال و تلاوت را به صورت توأمان جلو ببرد؟

پرسش بسیار خوبی را مطرح کردید. شیخ کامل یوسف قاری‌ای بوده که به نظر کارشناسان مصری و نه به نظر ما، موفق‌ترین قاری محسوب می‌شده که هم ابتهال و تواشیح را داشته و هم به تلاوت پرداخته و در هر دو موفق بوده است. رادیو قرآن مصر هر چیزی را پخش نمی‌کند. عمران از دید ما قاری خوبی است، اما تلاوت‌هایش به هیچ وجه در رادیو قرآن مصر پخش نمی‌شود، بلکه فقط ابتهال‌ها و تواشیح‌های او را پخش می‌کنند، اما از کامل یوسف ابتهال و تواشیح و تلاوت پخش می‌شود. البته او خیلی در فضای آهنگ‌سازی و موسیقی غور نکرده اما قاری بسیار موفق و جامعی ارزیابی می‌شود.

ایکنا- یکبار که در جلسه قرآن یکی از اساتید مطرح کشورمان بودم، یکی از اعضای جلسه به ایشان گفت تواشیح هم کار می‌کنم، استاد به او تذکر داد که فضای تواشیح را رها کند؛ چراکه به تلاوت‌هایش آسیب وارد می‌کند. شما این مسئله یعنی نسبت میان تلاوت قرآن و تواشیح‌خوانی را چطور ارزیابی می‌کنید؟ آیا ما هم می‌توانیم مسیری که کامل یوسف در پیش گرفت، بپیماییم و در همه زمینه‌ها به سطح قابل‌ قبولی برسیم؟

به نکته مهمی اشاره کردید. در این زمینه باید توجه داشته باشیم که تواشیح در ایران با تواشیح در کشور مصر با تواشیح در کشور سوریه و دیگر کشورها متفاوت است. وقتی در ایران تواشیح می‌خوانیم وابسته به آهنگ هستیم و باید آهنگ را دقیق اجرا کنیم. اما وقتی کارهای مصری را گوش می‌کنیم از خیلی از آنها کارهای هارمونیک نمی‌شنویم و همه یک آهنگ می‌خوانند، البته به استثنای اسماءالحسنی که کار هارمونیک محسوب می‌شود و یکی از آهنگ‌سازهای مصری آن را ساخته است.

بنابر این، ‌دیگر کارهای آنها خیلی هارمونیک نیست و خیلی درگیر این نیستند که هماهنگ باشند؛ مثلاً وقتی به کار «یا ایها المختار» توجه می‌کنید می‌بینید صداها از هماهنگی بیرون می‌آید. یا وقتی از «توفیق المنجد» کاری می‌شنوید، می‌بینید، صدای افرادِ گروهی که با توفیق المنجد می‌خواند، هماهنگ نیست اما در ایران دائماً باید این مسئله هماهنگی را مورد توجه قرار دهیم. این مسئله از قاری انرژی می‌گیرد و به صدای قاری آسیب می‌زند.

نکته دوم اینکه، آهنگ‌هایی که در ایران ساخته می‌شود، آهنگ‌های اصلی عرب نیست و بیشتر در فضای کرد و نهاوند ساخته می‌شوند و در آنها تحریرهایی از جنس ایرانی به کار می‌رود که خیلی کارهای اصیلی محسوب نمی‌شود. به همین دلیل قاری‌ای که در فضای آهنگ ایرانی و فارسی قرار دارد و تازه در حال تأثیر پذیرفتن از تلاوت‌های اصیل مصری است، قاعدتاً این فضای تواشیح روی خواندنش اثر می‌گذارد.

چون قاری ما خیلی در فضای اصیل مصری تمرین نمی‌کند، وقتی که به تواشیح ورود می‌کند به دلیل اصرار بر هماهنگی باید مرتب آهنگ‌های غیر اصیل را بخواند و آن آهنگ غیر اصیل در درونش نهادینه می‌شود و غیر از اینکه روی صوت این قاری اثر سوء می‌گذارد لحن این قاری را تحت تأثیر قرار می‌دهد. ما قاریانی مانند احمد ابوالقاسمی را داریم که در گروه اهل بیت (ع) هم می‌خوانند، اما به قرائت آنها آسیبی نرسیده؛ چون جنبه تلاوتی را تقویت کرده‌اند و گاهی اوقات تواشیح هم خوانده‌اند.

ایکنا- اگر این فضای غیر هارمونیک که در تواشیح‌های کشور مصر رواج دارد در ایران بود نمی‌گفتیم ما در این زمینه‌ها ضعف داریم؟ چرا وقتی در مصر اینچنین است، هیچ وقت این رویه را نقد نمی‌کنیم که در کار طه‌الفشنی، برخی از افراد گروه هماهنگ نیستند؟

در مصر محور اَناشید دینی مبتهلی است که می‌خواند و مردم می‌آید تا صدای او را بشنوند و در این میان چند بیتی هم افراد گروه می‌خوانند. اگر کارهای علی محمود را گوش کنید اینچنین است که اعضای گروه کار خاصی نمی‌کنند و مردم آمده‌اند که علی محمود گوش کنند، اما برای مردم در ایران کارهای هارمونیک معنادار است و صداهای درهم رفته زیبا برای مردم اهمیت دارد و برایشان تولید فضا می‌کند. ما در ایران مجبور هستیم که این فضا را اضافه کنیم، اما در مصر به این قضیه احتیاجی ندارند.

ابتدای ظهور تواشیح و هم‌خوانی در ایران با کارهای ساده بوده و مردم هم استقبال می‌کردند. پس از مدتی نقدهایی وارد شد و گفتند، چرا داریم چیزی که نمی‌فهمیم را برای مردم می‌خوانیم و چرا باید متن‌ها عربی باشد؟ بر همین اساس کارهای فارسی اضافه شد و گروه‌هایی مانند اسوه را داشته‌ایم که مثلاً قطعه «علی ای همای رحمت ...» را هم به کار عربی خودشان افزودند. به دلیل اینکه این زیبایی‌ها بیشتر لمس شود و فضاهای زیباتری را در این کارهای دینی داشته باشیم مجبور شدیم از این زیبایی‌های موسیقایی در نغمات دینی‌مان بهره ببریم.

ایکنا- پرسش ماقبل پایانی من درباره نسبت تلاوت قرآن در ایران با کامل یوسف است. فکر می‌کنید چقدر در جلساتمان نسبت به کامل یوسف اقبال داریم؟ اگر اقبال کم است که ظاهراً همینطور است، چه دلایلی دارد؟

نخستین چیزی که نیاز داریم برای هنرجوی قرآنی ارائه کنیم تا علاقه‌مند شود، کار خوش‌کیفیت است. اولین تلاوت‌هایی که از کامل یوسف به ایران آمد، تلاوت سوره‌های فرقان - قیامه، ابراهیم(ع)، مریم(س) و رعد بود که بسیاری از اینها تلاوت‌هایی بودند که به لحاظ ضبط، اصلاً کیفیت نداشتند و این کیفیت‌ها برای تازه‌کارها آزاردهنده بود. من به هنرجویانم می‌گویم شما که به جلسه آمده‌اید، تلاوت باکیفیت را گوش کنید. تلاوت‌های ابتدایی که وارد ایران شدند نویز و هوا داشت و نمی‌شد از آنها لذت برد.

نکته دیگر اینکه بسیاری از اساتید، شنونده و هنرجو را منع می‌کردند از اینکه تلاوت‌های کامل یوسف را بشنوند، چراکه صدای کامل یوسف در درجات بالا بوده است و فرد تازه‌کار نمی‌توانسته از پس زیبایی‌های این کار بربیاید و خود به خود بین ابتدای تلاوت و زمانی که قاری می‌خواهد روند تلاوتش را شروع کند تا به اوج برسد، یک زمان بسیار طولانی قرار می‌گرفته است.

برخی از اساتید به خاطر اینکه به قاری یاد بدهند که تجویدش خوب شود می‌گفتند عبدالباسط کار کند. سه سال از عمر قاری به این صورت گرفته می‌شد و پس از آن هم می‌گفتند چون صدای قاری خاص شده، منشاوی کار کند و پس از آن هم وقتی صدا یک مقدار بازتر شد، شحات یا مصطفی کار کند و قاطبه جلسات اینچنین بوده است. چون قاری از تقلید به جای خاصی نرسیده و دیده نشده، انگیزه‌اش کم می‌شود تا بخواهد به کامل یوسفی برسد که از او منع شده است.

در این میان فقط افرادی که عاشق بوده‌اند و واقعاً هنر اصیل تلاوت قرآن را دنبال کرده‌اند به کامل یوسف روی آورده‌اند؛ مانند آقای مهدی عادلی که کامل یوسف می‌خواند و نسبتاً هم این سبک را خوب اجرا می‌کند، اما دیگران به این قاری تمایلی نشان نداده‌اند؛ چراکه وقتی به مصطفی اسماعیل یا شحات رسیده‌اند کم آورده‌اند و از رمق انگیزشی آنها کاسته شده است.

نکته مهم دیگر اینکه، اساتید و جلسه‌داران ما این را لحاظ کنند که هنرجو تا یک زمانی به بحث تقلید کردن دل می‌دهد و پس از مدتی فکر می‌کند که یک قاری شده است و به صورت ناخودآگاه چنین تصوری پیدا می‌کند و چون نیازی برای تقلید حس نمی‌کند حوصله‌ای هم برای تقلید نخواهد داشت.

ایکنا- البته اگر افراد به سمت کامل یوسف بروند به سمت هنر اصیل تلاوت قرآن در مصر سوق پیدا کرده‌اند که نکته مهمی است.

بله این نکته بسیار مهمی است و باید این سازوکار را در جلساتمان ایجاد کنیم که اگر صدای یک قاری منعطف است، به او پیشنهاد کنیم که فرازهایی از تلاوت کامل یوسف را هم در کنار عبدالباسط اجرا کند. این زیبایی‌ها در ذهن قاری نقش می‌بندد و بعداً می‌تواند به کامل یوسف اقبال بیشتری پیدا کند.

ایکنا- محور پایانی این گفت‌وگو مسئله نقد و نگاه انتقادی به کامل یوسف است. پیشرفت همواره از نگاه انتقادی آغاز می‌شود. از این‌رو با همه اوصافی که از اساتید مصر مطرح می‌کنیم، باید با آنها مواجهه انتقادی هم داشته باشیم. فکر می‌کنید چه نقدهایی به تلاوت‌های کامل یوسف وارد است؟

ما چون می‌خواهیم با هنری مواجه شویم که پیشتر در کشور ما ریشه نداشته، باید متوجه چند نکته باشیم و به این نکات در تلاوت‌های کامل یوسف توجه داشته باشیم، در غیر این صورت نمی‌توانیم به صورت جدی نقدهایی وارد کنیم. کامل یوسف، خیلی متنوع‌خوان نیست و مانند حصان فضاهای جدیدی را از حیث تنغیم ایجاد نمی‌کند. دیگر اینکه چند تلاوت از سوره فصلت یا ابراهیم(ع) از کامل یوسف می‌شنویم که اینها خیلی شبیه به هستند و هنگامی که این تلاوت‌ها را می‌شنوید، حس می‌کنید که اینها را تکرار کرده است. اما این مسئله را در تلاوت‌های مصطفی اسماعیل نمی‌شنوید. از مصطفی اسماعیل هفتاد تلاوت از سوره تحریم ضبط شده است و به طور متوسط در هر کدام، سه بار آیه: «مُسْلِمَاتٍ مُؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَيِّبَاتٍ وَأَبْكَارًا» را تکرار کرده است و می‌توانیم بگوییم 210 فراز از این آیه تلاوت کرده، اما یک مورد از اینها هم تکراری نیستند.

ما به قدرت تنغیم نیاز داریم. فارس زبان‌ها چون لحن عرب زبان را بلد نیستند و باید به یک جامعیت نسبی برسند باید از قاری‌ای تقلید کنند که این جامعیت را به او بدهد که کامل یوسف این تنوع و جامعیت را ندارد. اما کامل یوسف چه چیزی را می‌تواند به قاری بدهد؟ حالت‌های صوتی، تحزین و زیبایی‌های تکنیکی که در کمتر تلاوتی می‌توانیم بشنویم. البته این نکته‌ای که گفتم پُررنگ نیست، اما نسبت به قاریان دیگر این تنوع کمرنگ را در کامل یوسف می‌شنویم.

نکته دیگر اینکه کامل یوسف هم مانند قاریان دیگر روزهای غیر آرمانی‌اش را داشته است و در برخی از تنظیم‌ها می‌بینیم که تنظیمش در حد یک قاری ساده تنزل پیدا می‌کند. مثلاً سه کلمه مانده که فرازش تمام شود، اما آهنگ‌گذاری در سه کلمه پیش تمام می‌شود و این سه کلمه پایانی ساده‌خوانی می‌شوند و یک ناهمگونی نسبت به دیگر کلمات ایجاد می‌شود.

نکته دیگر اینکه، کامل یوسف را نمی‌توان خیلی برای مدت طولانی گوش کرد و دلیلش هم حالت‌های صوتی اوج او است که خیلی گوش‌نواز نیست و خود کامل یوسف هم به این نکته التفات داشته است و با ریزه‌کاری‌ها این طنین را جبران می‌کند و طنینی که از صد، نود است با ریزه‌کاری پوشش می‌دهد.

ایکنا طنین که ذاتی است اما عدم تنوع لحنی، دلیلش چیست؟ آیا ناشی از ضعف او است؟

خیر اقتضای تلاوت کامل یوسف است و او نمی‌خواسته متنوع‌تر بخواند و نمی‌توانیم اسم ضعف را بر اینها بگذاریم؛ چون اینها نیامدند تا نمره‌ای کسب کنند یا خودشان را نشان دهند و اصلاً در فضای این انگیزه‌ها نبوده‌اند.

ایکنا- سپاسگزارم. مباحث خوبی مطرح شد و امیدوارم مخاطبان هم استفاده کرده باشند.

از شما هم تشکر می‌کنم که این فرصت را در اختیارم قرار دادید تا به صورت تفصیلی به این مسئله بپردازیم.

گفت‌وگو از مرتضی اوحدی

انتهای پیام
captcha