پایان شاهنشاهی و «آری» به جمهوری اسلامی
کد خبر: 4046095
تاریخ انتشار : ۱۳ فروردين ۱۴۰۱ - ۱۴:۲۱
گزارش یک قرن ماجرا/ 3

پایان شاهنشاهی و «آری» به جمهوری اسلامی

با اصرار امام خمینی(ره) برای تعیین سرنوشت کشور توسط مردم، همه پرسی نوع حکومت ایران پس از انقلاب اسلامی برگزار شد. در این همه پرسی نظام جمهوری اسلامی به رأی گذاشته شد که طبق اعلام نتایج در روز 12 فروردین، 98/2 درصد رای دهندگان به نظام جمهوری اسلامی رای «آری» داده بودند.

پایان شاهنشاهی و «آری» به جمهوری اسلامی

به گزارش ایکنا، ایران با تمدنی کهن همواره تاریخی پر فراز و نشیب داشته و قرن چهاردهم یکی از قرون پر مخاطره‌ برای مردم ایران بوده است؛ از قحطی‌ها و بیماری‌ها تا توطئه‌های داخلی و خارجی و باز شدن استعمار و استثمار شرقی و غربی به کشور.

در سلسه گزارش‌های ایکنا به اهم رویدادهای یک قرن اخیر خواهیم پرداخت.

1340؛ درگذشت آیت الله العظمی بروجردی

آیت الله العظمی بروجردی ۱۰ فروردین ۱۳۴۰ دار فانی را وداع گفت. وی به مدت هفده سال مدیر حوزه علمیه قم بود و پس از درگذشت آیت الله العظمی سید حسین طباطبایی قمی مرجع تقلید شیعیان شد.

1341؛ همه پرسی برای انقلاب سفید

محمدرضا شاه سال 1341 دست به اصلاحات گسترده ای زد. وی ابتدا لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی را در 14 مهرماه در دولت تصویب کرد اما به دلیل ترس از اعتراضات گسترده علما و مراجع تقلید، دو روز بعد، یعنی 16 مهرماه علنی کرد.

در این لایحه، شرط اسلام و سوگند به قرآن از شرایط انتخاب‌شوندگان حذف شد و به زنان نیز اجازه انتخاب کردن و انتخاب شدن داده شد. همچنین به جای سوگند به قرآن، سوگند به «کتاب آسمانی» کافی دانسته شد.

انتشار خبر تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی در ۱۶ مهر ۱۳۴۱ش، اعتراض مراجع تقلید را در پی داشت و در قم جلسه‌ای با حضور امام خمینی، سید محمدرضا گلپایگانی، سید کاظم شریعتمداری و مرتضی حائری در منزل شیخ عبدالکریم حائری تشکیل شد. در این جلسه امام خمینی این مصوبه را دسیسه خطرناکی برای لطمه زدن به اسلام و قرآن و حفظ منافع استعمار خواند و تصمیم بر آن شد طی تلگرافی به شاه، مخالفت علمای اسلام را با مفاد تصویب‌نامه مزبور، اعلام و لغو فوری آن را خواستار شوند.

پس از اقدامات علما و مراجع و حمایت اقشار مختلف مردم از آنها، محمدرضاشاه و دولت عقب‌نشینی کردند. هیات دولت در هفتم آذر ۱۳۴۱ لغو مصوبه مربوط به انجمن‌های ایالتی و ولایتی را تصویب و اعلام کرد.

اما این پایان راه نبود و شاه فکرهای دیگری نیز در سر می پروراند. او به دنبال یک تحول گسترده در امور اجتماعی بود. این تمایل به تغییر از سال ها پیش، یعنی از سال 1338 شکل گرفته بود برای همین از منوچهر اقبال، نخست‌وزیر وقت خواسته بود تا پیش‌نویس لایحه اصلاحات ارضی را برای ارائه به مجلس آماده کند.

در اوایل سال ۱۳۳۹ این لایحه به مجلس رفت و تصویب شد. تصویب چنین قانونی نمی‌توانست تغییر اساسی در مناسبات ارضی و اجتماعی ایجاد کند در نتیجه احتمال بروز بحران در کشور می‌رفت و از این رو در ۱۶ اردیبهشت ۱۳۴۰ علی امینی نخست‌وزیر شد تا از سوی شاه مامور اجرای اصلاحات ارضی شود.

۱۹ دی ۱۳۴۰ امینی، فرمان محمدرضا پهلوی را برای برچیدن نظام ارباب رعیتی در ایران به تصویب رساند. ۲۸ تیر ۱۳۴۱ امینی استعفا داد و اسدالله علم نخست‌وزیر شد.

علم راه امینی را در اجرایی کردن اطلاحات ارضی پیش گرفت. شاه معتقد بود که زمانی این اصلاحات با موفقیت اجرایی می شود که اکثریت مردم موافق آن باشند؛ بدین دلیل با یک رفراندوم می‌توانیم اصلاحات ارضی را پیش ببریم.

همه پرسی در رابطه با اصلاحات ارضی در ابتدا 6 بند بود و قرار بود همه مردم در سرتاسر کشور به آن رای بدهند. این اولین باری بود که رفراندوم برگزار می شد و همچنین اولین باری بود که زنان حق رای داشتند.

محمدرضا شاه که ماه ها دستور زمینه سازی برای ایجاد چنین تحولی را صادر کرده بود نهایتا در 21 دی ماه 1341 در کنگره ملی کشاورزان در تهران خبر اصلاحات و همه‌پرسی را برای پذیرش یا رد آن به کشاورزان و عموم مردم ارائه داد و به گونه ای سخن گفت که توانست رای بسیاری از اقشار مردم را جلب کند.

۶ بهمن ۱۳۴۱ همه پرسی برگزار شد و اکثریت به اصلاحات رأی مثبت دادند. شاه این اصلاحات را انقلاب سفید نامید زیرا انقلابی مسالمت‌آمیز و بدون خون‌ریزی بود.

اما انقلاب سفید آغاز مخالفت ها و رویارویی مخالفان با پهلوی بود؛ پس از برگزاری رفراندوم و اعلام نتیجه، اعلامیه‌های اعتراض‌آمیز برخی روحانیون، به ویژه سخنرانی‌های امام خمینی، سبب ایجاد برخی اعتراض ها شد. این اعتراضات به درگیری‌های خیابانی در برخی شهرها به ویژه مشهد و قم کشیده شد.

1342؛ آغاز رویدادهای انقلابی

دومین روز فروردین ماه سال ۱۳۴۲ شمسی برابر با ۲۵ شوال ۱۳۸۲ قمری، مصادف با شهادت امام صادق (ع) بود. به همین مناسبت از طرف آیت‌اللّه‌ گلپایگانی، مجلس سوگواری در مدرسه فیضیه قم برپا شد. پس از شروع مراسم، ناگهان افرادی که خود را به شکل دهقانان و مردم عادی درآورده بودند، مجلس را به هم زدند.

با واکنش مردم و طلاب نسبت به این موضوع، نیروهای پلیس وارد عمل شده و به ضرب و جرح مردم و طلبه‌ها پرداختند. بر اساس مشاهدات صورت گرفته، نیروهای پلیس بی شماری در اطراف مدرسه فیضیه آماده و منتظر فرصتی برای ورود به مجلس عزا و بر هم زدن اوضاع بودند.

بزرگان مجلس که شرایط را دریافته بودند به مردم هشدار دادند که از بیان سخنان حساسیت برانگیز و سر دادن شعار علیه حکومت و دولت پرهیز کنند. اما ناگهان افرادی که با لباس مبدل در میان مردم بودند با سر دادن شعار علیه دولت و شاه باعث بروز درگیری شدند. با آغاز درگیری ها پلیس وارد میدان شد و به ضرب و شتم و کشتار عزاداران و حاضران در مراسم عزاداری پرداخت.

در این واقعه، مزدوران پهلوی، تعدادی از طلبه‌ها را از طبقه دوم و پشت بام فیضیه به حیاط پرت کردند و عده زیادی کشته و زخمی شدند.

این تهاجم وحشیانه، باعث خشم شدید امام، موضع‌گیری علیه رژیم و انزجار مردم از نظام طاغوتی گردید. همزمان با هجوم مأموران رژیم شاه به فیضیه، درگیری‌های مشابهی در مشهد و تبریز روی داد و علاوه بر ضرب و جرح مردم، تعدادی نیز دستگیر شدند.

در آغاز محرم سال 1383 قمری برابر با خرداد 1342 قم به صورت پایگاه ضد رژیم درآمده بود. عصر عاشورای آن سال برابر با سیزدهم خرداد 1342 امام خمینی با حضور در مدرسه فیضیه، طی سخنان کوبنده‏ای، ضمن انتقاد شدید از رژیم پهلوی پرده از جنایات طاغوت برداشت.

حضور مردم در سخنرانی به اندازه‏ای بود که تمام صحن فیضیه و دارالشفاء، صحن حرم حضرت معصومه(س)، میدان آستانه و اطراف، مملو از جمعیت بود. در پی سخنرانی افشاگرانه حضرت امام، در سحرگاه پانزدهم خرداد سال 1342، ماموران خانه امام در قم حمله و ایشان را دستگیر کردند. امام به تهران منتقل و زندانی شد.

با انتشار خبر دستگیری امام خمینی، مردم معترض به خیابان ها آمدند و دست به تظاهرات زدند. سیل اعتراضات به شهرهای مختلف کشیده شد و ماموران رژیم شاهنشاهی راهی به جز مقابله مسلحانه با این حجم از اعتراضات نداشتند.

صبح روز پانزدهم خرداد، مردم قم و برخی از شهر‌ها از دستگیری امام خمینی مطلع شده و دست به اعتراض زدند. مأموران نظامی که در نقاط مرکزی و حساس شهرهای قم و تهران مستقر بودند به سوی تظاهرکنندگان تیراندازی کردند. تظاهرات در آن روز و دو روز بعد نیز ادامه یافت و تعدادی از مردم کشته و مجروح شدند.

دهقانان کفن‌پوش ورامینی نیز که در پشتیبانی از امام خمینی راهی تهران شده بودند، با مأموران نظامی در سر پل باقرآباد روبرو شده و تعدادی کشته یا زخمی شدند. یک کمیسیون تحقیق، تعداد کشته‌ها را ۸۶ نفر و زخمی‌ها را ۱۹۳ نفر اعلام کرد.

علما و روحانیون از شهرستان‌های مختلف دست به مهاجرت زده و هنوز ۳۵ روز از قیام ۱۵ خرداد و دستگیری آیت الله خمینی نگذشته بود که گروهی از آن‌ها وارد تهران شدند. با حضور مهاجران در تهران، آن‌ها دست به تشکیل جلسات متعددی زدند و آمادگی خود را برای مقابله با اقدامات حکومت اعلام کردند. جو عمومی نیز به نفع علما بود و مردم از آن‌ها حمایت می‌کردند. در نتیجه، شاه به‌ناچار عقب‌نشینی کرد و با اعلام عدم آسیب‌رسانی به امام خمینی، اجازه داد که نماینده علما شخصاً با امام خمینی ملاقات کند. بدین ترتیب، جو عمومی با آزادی موقت امام خمینی در 11 مرداد همان سال آرام شد و مهاجرت ۱۴ روزه علما پایان پذیرفت.

1343؛ تبعید امام خمینی

17 فروردین 1343 امام خمینی از بازداشت خانگی نیز آزاد می شود اما سوم مرداد ماه اتفاق دیگری می افتد که بار دیگر امام خمینی را در برابر حکومت پهلوی قرار می دهد.

لایحه مصونیت مستشاران و تبعه آمریکا، در سیزدهم مهرماه ۱۳۴۲ در کابینه علم، در مجلس شورای ملی علیه حاکمیت ملت ایران به تصویب رسید و پس از چندی در زمان نخست‌وزیری منصور در بیست و یکم مهرماه ۱۳۴۳ دوباره در مجلس شورای ملی مورد تصویب نمایندگان قرار گرفت. بر این اساس به دولت اجازه داده مي شود که رئيس و اعظاي هيئتهاي مستشاري نظامي ايالات متحده آمريکا در ايران که به موجب موافقت نامه مربوط در استخدام دولت شاهنشاهي باشند از مصونيت‌هايي که شامل کارمندان اداري و فني موصوف در بند (و) ماده اول قرارداد وين که در تاريخ هجدهم آوريل ۱۹۶۱م. (29 فروردين 1340) به امضا رسيده است برخوردار نمايد.

در پی این اقدام امام خميني نطقی تاريخی و افشاگرانه در چهارم آبان 1343 ايراد کردند. ایشان در بخش هایی از این سخنرانی اظهار کردند: «اگر يک خادم آمريکايی، اگر يک آشپز آمريکايی، مرجع تقليد شما را وسط بازار ترور کند... دادگاههای ايران حق محاکمه ندارند. اگر شاه ايران يک سگ آمريکايی را زير بگيرد بازخواست خواهد شد».

اين افشاگريها و سخنرانيها باعث شد تا رژیم شاهنشانی 13 آبان امام را از ايران به ترکیه تبعيد کند.

اول بهمن ماه چند نفر از اعضای مؤتلفه اسلامی  به نامهای محمد بخارایی، مرتضی نیك نژاد، رضا صفار هرندی، صادق امانی و مهدی عراقی تصمیم به اعدام انقلابی حسنعلی منصور، نخست وزیر وقت گرفتند.

1344؛ ترور شاه

21 فروردین سال 1344 یکی از سربازان گارد شاهنشاهی در کاخ مرمر قصد ترور محمدرضا پهلوی را داشت که این اقدام ناکام ماند.

چهار تن از اعضای هیئت های موتلفه اسلامی به نام های بخارایی، امانی، هرندی و نیک نژاد که حسنعلی منصور را ترور کرده بودند، 26 خردادماه به دست جوخه آتش سپرده شدند و به شهادت رسیدند.

13 مهرماه نیز محل تبعید امام خمینی از ترکیه به نجف اشرف تغییر کرد.

1346؛ مرگ مشکوک تختی

فروردین ماه 1346 امام خمینی دو نامه مهم را به ایران ارسال کردند. یکی از آن نامه ها خطاب به هویدا، نخست وزیر بود و دیگری خطاب به علما و حوزویان بود.

ایشان خطاب به هویدا تصریح کردند: جناب آقای هویدا، لازم است نصایحی به شماها بکنم و بعضی از گفتنیها را تذکر‏‎ ‎‏دهم؛ چه مختار در پذیرش آن باشید یا نه. در این مدت طولانی که به جرم مخالفت با‏‎ ‎‏مصونیت امریکاییها که اساس استقلال کشور را در هم شکست، از وطن دور هستم و بر‏‎ ‎‏خلاف قانون شرع و قانون اساسی در تبعید بسر می برم، مراقب مصیبتهایی که به ملت‏‎ ‎‏مظلوم بی پناه ایران وارد می شود، بوده ام و از آنچه به این ملت اصیل از ظلم دستگاه جبار‏‎ ‎‏می گذرد کم و بیش مطلع شده و رنج برده ام.‏ موجب کمال تأسف است که نغمۀ ناموزون اصلاحات شماها تقریباً از حدود تبلیغات‏‎ ‎‏رادیو و روزنامه های غیر آزاد و بعضی نوشته های مشحون به گزافه تجاوز ننموده و هر‏‎ ‎‏روز بر فقر و بیچارگی ملت افزوده می شود و ورشکستگی بازار و بازرگانان محترم‏‎ ‎‏روزافزون است. نتیجه این همه هیاهو و تبلیغات سرتاپا گزاف، بازار سیاه برای اجانب‏‎ ‎‏است و ملت را به حال فقر و عقب افتادگی به اسم ملت مترقی نگه داشتن است. حکومت‏‎ ‎‏پلیسی غیر قانونی شما و اسلاف شما به خواست آنان که می خواهند ملل شرق به حال‏‎ ‎‏عقب افتادگی باقی باشند، حکومت قرون وسطایی، حکومت سرنیزه و زجر و حبس،‏‎ ‎‏حکومت اختناق و سلب آزادی، حکومت وحشت و قلدری است...»

همچنین در نامه ای که خطاب به علما نگاشته شد، اظهار کردند: «اینجانب در این تبعیدگاه و غربت، از اوضاع اسف انگیز ایران و خصوص حوزه های‏‎ ‎‏دینیه ـ کم و بیش ـ مطلع و در رنج به سر می برم. می دانم که دستگاه جبار چه خوابهای‏‎ ‎‏خطرناکی دیده است برای اسلام و مسلمین و احکام مقدس قرآن و خدمتگزاران به‏‎ ‎‏دیانت مقدسه. شما در نظر آنها مجرم هستید؛ جرم شما خدمت به دیانت و قرآن و‏‎ ‎‏مخالفت با سلطۀ اجانب بر کشورهای اسلامی است؛ جرم شما مخالفت با دستگاه ظلم و‏‎ ‎‏استبداد و غارتگری و چپاول است؛ جرم شما دانش شماست و عدم تسلیم کورکورانه در‏‎ ‎‏مقابل اجانب و دست نشاندگان بی حیثیت آنهاست. این جرم را دانشگاهیان و طبقۀ‏‎ ‎‏تحصیلکرده و جوان هم دارند لذا با محرومیتها و رنجها و سختیها مواجه می باشند.‏ نقشۀ استعمار محو اسلام و احکام مقدس قرآن است. دستگاه جبار مجری مقاصد‏‎ ‎‏شوم آنهاست؛ نقشه آن است که به اسم اصلاحات، مملکت را به حال عقب افتادگی نگاه‏‎ ‎‏دارند و به اسم دانش دوستی و سپاه دانش، دانشگاه و مدارس علمیه را بکوبند و با نام‏‎ ‎‏اسلام احکام مقدس آسمانی را پایمال کنند و با اسم مقدس اسلام و قرآن احکام مسلّمه‏‎ ‎آن را یکی پس از دیگری محو کنند...»

17 دی ماه 1346 جهان پهلوان غلامرضا تختی در هتل آتلانتیک تهران به طرز مشکوکی از دنیا رفت.

تختی چهار روز پیش از مرگ به دلیل اختلافات خانوادگی با همسرش به هتل رفته بود. مستخدم هتل که طبق معمول برای تختی صبحانه برده بود، با وضعیت غیر عادی تختی روبرو شده بود.

روزنامه‌های دولتی درباره مرگ تختی نوشتند: غلامرضا تختی براثر خودکشی جان‌باخته ‌است. از انگیزه‌های ممکن برای خودکشی او اختلافات خانوادگی با همسرش و ناکامی‌هایش در مسابقات در پایان عمر ورزشی وی نام‌برده شد با این حال دیدگاه عمومی بر تئوری قهرمان ناراضی که به قتل رسید باور داشت، قتلی که از سوی نهادهای امنیتی و در رأس آن‌ها ساواک طراحی‌شده بود چراکه تختی از سال ۱۳۴۲ به بعد بارها به ساواک احضار شد و ازنظر مالی در مضیقه قرار گرفت حتی در مواردی از ورود به ورزشگاه‌ها منع شد، دلیل احضار تختی به ساواک یاری‌رساندن وی به خانواده‌های زندانیان سیاسی پس از کودتای ۲۸ مرداد بود.

1349؛ شهادت آیت الله سعیدی

سید محمدرضا سعیدی از مبارزان سیاسی انقلاب اسلامی بود. وی از حامیان امام خمینی در مبارزه با حکومت پهلوی بود که دستگیر، زندانی و شکنجه شد و در نهایت به شهادت رسید. سعیدی پس از شکنجه در زندان «قزل قلعه» در شب ۲۱ خرداد ۱۳۴۹ در ۴۱ سالگی به شهادت رسید. ساواک به منظور ایجاد ارعاب در بین مبارزان، شهادت او را در مقاطعی خودکشی، خونریزی لوزالمعده و یا سکته قلبی جلوه داد.

1350؛ برگزاری جشن های 2500 ساله

جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران با نام رسمی «دو هزار و پانصدمین سال بنیانگذاری شاهنشاهی ایران به‌دست کوروش بزرگ» نام مجموعه جشن‌هایی است که به‌مناسبت دو هزار و پانصد سال تاریخ مدون شاهنشاهی ایران از ۲۰ مهر تا ۲۴ مهر ۱۳۵۰ در تخت جمشید برگزار شد. در این جشن‌ها سران حکومتی و پادشاهان ۶۹ کشور جهان شرکت کردند. هزینه برگزاری جشن‌ها و ساخت تأسیسات جانبی و بناها معادل حدود ۱۲۰ میلیون تا ۳۰۰ میلیون تومان برآورد شد.

در پی تصمیم رژیم پهلوی مبنی بر برگزاری جشن های 2500 ساله، امام خمینی با صدور پیام ها و ایراد سخنرانی دست به افشاگری و مخالفت با برگزاری چنین جشن هایی کردند.

 1354؛ هجوم ماموران به مدرسه فیضیه

15 خرداد 1354 به مناسبت سالگرد قيام 15 خرداد 42 ، روحانیون در مدرسه فیضیه قم دست به تظاهرات زدند. ماموران رژیم شاه به مدرسه فیضیه هجوم بردند و مدرسه فیضیه را محاصره کردند به گونه ای که کسی اجازه ورود یا خروج را نداشت. نهایتا در 17 خرداد ماموران به داخل مدرسه هجوم بردند و پس از ضرب و شتم طلاب، آنها را دستگیر کردند.

 1355؛ تغییر مبدا تاریخ

 1 فروردين آغاز جشن هاي پنجاهمين سال سلطنت پهلوي بود. در این سال تاريخ هجري شمسي به تاريخ شاهنشاهي تغییر پیدا کرد.

 1356؛ اهانت به امام و خروش ملت

سید مصطفی خمینی در ۴۷ سالگی در ۱ آبان ۱۳۵۶ در نجف اشرف و به طور ناگهانی درگذشت. امام خمینی بعد از درگذشت فرزندش در پیامی کوتاه چنین نوشت: «در روز یکشنبه نهم ذی القعده الحرام ۱۳۹۷ مصطفی خمینی، نور بصرم و مهجه قلبم دار فانی را وداع کرد و به جوار رحمت حق تعالی رهسپار شد. اللهم ارحمه واغفر له واسکنه الجنة بحق اولیائک الطاهرین علیهم الصلوة والسلام.»

ساواک و دولت عراق علت مرگ او را بروز سکتۀ قلبی اعلام کردند.[۲۵] با این حال گفته شد حکومت پهلوی و ساواک در مرگ او نقش داشته‌اند.

22 آبان 1356 محمدرضا پهلوی و فرح به دنبال دعوت رسمی کارتر، از پاریس عازم آمریکا شدند، آن‌ها در 23 آبان وارد امریکا و روز بعد وارد کاخ سفید شدند. سفر محمدرضا پهلوی به امریکا تظاهرات گسترده‌ ایرانیان در آن نقطه را در پی داشت. به طوری که همزمان با مراسم سخنرانی شاه و کارتر در 25 آبان، تظاهرات گسترده و بی‌سابقه‌ای از سوی دانشجویان ایرانی انجام شد.

عصر روز ۱۷ دی ماه ۱۳۵۶ در روزنامه اطلاعات مقاله ای با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» به قلم احمد رشیدی مطلق انتشار یافت که در آن به شدت حضرت امام خمینی (س) مورد حمله و اهانت قرار گرفته بود. محافل سیاسی و مطبوعاتی ایران و خارج، تهیه این مقاله را به داریوش همایون وزیر اطلاعات کابینه آموزگار نسبت می دهند. برخی فرهاد نیکخواه را نویسنده آن می دانند. داریوش همایون در یادداشتهایی که بعدها در خارج از ایران، درباره علل فروپاشی رژیم پهلوی منتشر کرد مدعی است که مقاله به دستور شاه در دفتر هویدا تهیه شده و او از محتوای مقاله اطلاعی نداشت.

در روز ۱۸ دی طلاب حوزه های علمیه قم درس را تعطیل کردند و با برپایی تظاهرات در خیابانها و سر دادن شعارهایی به سود آیت الله خمینی بر ضد دولت به طرف منازل مراجع و روحانیون رفتند. عصر آن روز، روزنامه اطلاعات را در روزنامه فروشیها پاره پاره کردند و علیه مدیر و نویسندگان آن شعار سر دادند.

فردای آن روز در ۱۹ دی طلاب و مردم قم بار دیگر به خیابانها ریختند، بازار تعطیل شد و بین مردم و نیروی انتظامی زد و خورد روی داد. مردم به محل حزب رستاخیز حمله کردند. پلیس برای متفرق کردن تظاهرکنندگان نخست چند تیر هوایی شلیک کرد. سپس به روی آنها آتش گشود و در پایان زد و خورد، چهارده تن کشته و عده زیادی مجروح شدند. متعاقب این اقدامات، شماری از روحانیون دستگیر و تبعید گشتند.

در روز ۲۰ دی علاوه بر قم، مردم شهرهای تبریز و اصفهان و مشهد به اعتراض برخاستند و دامنه تظاهرات و برخورد مردم و نیروی انتظامی به خونریزی انجامید. گروهی از طلاب علوم دینی و روحانیون در سراسر ایران با صدور اعلامیه هایی به مطالب اهانت آمیز روزنامه اطلاعات و اقدام دولت در کشتار مردم بی دفاع قم، تبریز، اصفهان و مشهد اعتراض کردند. کم کم شعله های آتش به سرتاسر کشور کشیده شد.

روز ۲۹ بهمن به مناسبت چهلم شهدای قم، بازرگانان و پیشه وران بازار تهران در اعتراض به اقدام دولت مغازه ها را تعطیل کردند. مردم تبریز نیز در همین روز تظاهرات وسیعی ترتیب دادند و آیت الله شریعتمداری و آیت الله قاضی طی اعلامیه هایی مردم را به تعطیل عمومی و برگزاری مجلس ختم دعوت کردند. هزاران نفر به خیابانها ریختند و با سر دادن شعارهایی به طرفداری از آیت الله خمینی و مخالفت با رژیم، سینماها و بانکها و مشروب فروشی ها و ساختمانهای دولتی را مورد حمله قرار دادند. چند قرارگاه پلیس و محل حزب رستاخیز مورد تهاجم قرار گرفت. با شدت یافتن تظاهرات، تانک های ارتش به صحنه آمدند و در زد و خورد بین مردم و نیروهای انتظامی که تا نیمه شب ادامه یافت، عده زیادی کشته و مجروح شدند.

به دنبال تظاهرات و شورش مردم تبریز، تظاهرات دیگری به مناسبت چهلم شهدای تبریز در شهرهای یزد، قم، مشهد، خمین، اصفهان، نجف آباد، میانه، رضائیه (ارومیه) و چند شهر دیگر برپا شد که آن ها نیز منجر به برخوردهای بین مردم و نیروی انتظامی و زخمی و کشته شدن عده ای گشت.

1357؛ پیروزی انقلاب اسلامی

پس از برگزاری خیل تظاهرات مردم در شهرهای مختلف و کشتار بی رحمانه مردم توسط رژیم پهلوی، تظاهرات گسترده دیگری به بهانه گرامیداشت و چهلم شهدا در سایر شهرها برگزار شد که در آن تظاهرات نیز بسیاری از مردم به دست ماموران دست نشانده به شهادت رسیدند. از جمله 10 فروردین در یزد و جهرم، 20 مرداد در اصفهان و 17 شهریور در میدان ژاله تهران که به جمعه سیاه مشهور شد.

با توجه به گستردگی اعتراضات و روزافزون شدن تظاهرات مردمی در شهرهای مختلف، در شهرهای مختلف از جمله تهران اعلام حکومت نظامی شد.

جنایات رژیم پهلوی در سال 1357 به شکل وسیعی گسترش پیدا کرد. آنها حتی به مردم عادی که دور از تظاهرات و اعتراضات بودند نیز رحم نکردند و در 28 مرداد سینما رکس آبادان را به آتش کشیدند. این اقدام، یکی از هولناک ترین جنایات رژیم پهلوی به شمار می رود. بیش از 400 نفر در سینمایی که درب های آن قفل شده بود در آتش سوختند.

در پی اعتراضات گسترده و عدم توانایی در کنترل اوضاع، آموزگار از نخست وزیری استعفا کرد و شریف امامی جایگزین وی شد؛ همچنین مبدأ تاريخ از شاهنشاهي به هجري شمسي بازگرانده شد.

پس اعتراض دولت عراق نسبت به فعالیت های انقلابی امام خمینی در نجف، امام خمینی مجبور به ترک عراق شد. ابتدا کشور کویت برای اقامت امام در نظر گرفته شد اما این کشور از پذیرش ایشان امتناع کرد. مقصد بعدی پاریس بود. ایشان پس از ورود به پاریس در روستایی به نام نوفل لوشاتو اقامت کردند.

۱۳ آبان ۱۳۵۷ ده‌ها نفر از دانش‌آموزان که برای انجام تظاهرات در محوطه دانشگاه تهران تجمع کرده بودند، هدف تیراندازی مأموران حکومت شاه قرار گرفته و به شهادت رسیدند. در این حادثه ‌به دلیل بسته بودن درهای دانشگاه هیچ یک از دانش‌آموزان نتوانستند از آتش گلوله‌های مأموران بگریزند و این امر تلفات آن‌ها را افزایش داد.

عده‌ای از تظاهرات کنندگان شهر مشهد که قصد ورود به صحن عتیق حرم مطهر امام رضا(ع) را داشتند، در راه با پرتاب سنگ، تابلوی سردر آگاهی حرم را که آن روز‌ها محل حضور مأموران طاغوتی بود، می‌شکنند. ماموران پهلوی همین موضوع را بهانه می‌کنند و به‌سوی مردم حاضر در حرم حمله می‌برند.

در این درگیری تعدادی از زنان و مردان به شهادت می‌رسند و عده ای نیز زخمی می‌شوند. مأموران حتی در داخل حرم و رواق‌ها نیز با مردم درگیر می‌شوند و به‌سوی آن‌ها شلیک می‌کنند.

پس از این هتک حرمت به آستان ملک‌پاسبان حضرت دوست، آیت‌الله شیرازی و تنی چند از دیگر علما با انتشار اعلامیه‌ای، یورش دژخیمان رژیم پهلوی به حرم مطهر امام‌رضا (ع) را محکوم و آقای شیرازی، روز ۳۰‌ آبان را تعطیل عمومی اعلام می‌کند.

9 دی ماه شاپور بختیار به عنوان نخست وزیر معرفی می شود. ژنرال روبرت هايزر، مستشار عالی رتبه نظامی امریکا، براي بررسي جايگاه و وضعيت نظاميان و بازداشتن امراي ارتش از كودتا عليه شاپور بختيار، مخفيانه وارد تهران شد.

 روز ۲۶ دی محمدرضا پهلوی تهران را به مقصد آسوان مصر ترک کرد؛ سفری بی‌بازگشت که خبر آن به سرعت در ایران و جهان پیچید.

وی به همراه همسر، فرزندانش و مادر همسرش و برخی مقامات ارتش به فرودگاه رفت و تهران را به مقصد آسوان مصر ترک کرد.

با اعلام خبر خروج شاه از رادیو تهران، جشن‌های عمومی سراسر کشور را فرا گرفت و مردم به خیابان‌ها ریختند. هزاران نفر در نقاط مختلف کشور اجتماع کرده و مجسمه‌های شاه را سرنگون کردند. هم‌زمان با خروج شاه، امام خمینی در پیام مهمی خواستار حفظ نظم از سوی آحاد مردم در کشور شدند.

برخی از روحانیان که در اوایل بهمن‌ماه 1357 از سراسر کشور برای استقبال از امام خمینی راهی تهران شده بودند، هفتم بهمن ماه در مدرسه رفاه جمع شدند، آنان در اعتراض به ممانعت شاپور بختیار از ورود امام خمینی به ایران، تصمیم به تحصن در مسجد دانشگاه تهران گرفتند.

این تحصن از ساعت 9 صبح هشتم بهمن 1357 آغاز شد. این تحصن با حضور چهل روحانی آغاز شد و در ادامه صدها روحانی دیگر به این تحصن پیوستند و علاوه بر روحانیون مبارز تهران، نمایندگان روحانیون مبارز شهرستان‏‌ها و عده‌ای از مدرسین حوزه علمیه قم نیز در این تحصن شرکت کردند.

پس از خروج شاه از ایران، امام خمینی تصمیم به بازگشت به ایران داشتند اما دولت بختیار تلاش می کرد با بهانه جویی های مختلف مانع از ورود امام به کشور شود. نهایتا با بستن فرودگاه ورود امام به ایران غیر ممکن به نظر می رسید. اما با گسترش تحصن ها و اعتراضات خیابانی چاره ای جز بازگشایی فرودگاه و پذیرش هوایپیمای حامل امام خمینی نبود.

شامگاه یازده بهمن، هواپیمای امام خمینی از فرودگاه شارل دوگل فرانسه به آسمان پرواز کرد. امام خمینی پس از ۱۴ سال تبعید به ایران بازگشت و در تهران مورد استقبال قریب به سه میلیون ایرانی قرار گرفت.

16 بهمن ماه مهدی بازرگان به عنوان نخست‌وزيری دولت موقت از سوی امام‌خمينی انتخاب می شوند. فردای آن روز راهپیمایی گسترده ای در حمایت از بازرگان در شهرهای مختلف برگزار می شود. در همین روز ژترال هایزر ایران را ترک می کند.

19 بهمن تعداد زیادی از همافران و پرسنل نیروی هوایی در مقابل امام رژه می روند و با ایشان بیعت می کنند.

سرانجام در 22 بهمن 57 رژیم شاهنشاهی در ایران سقوط کرد. بختیار، نخست وزیر وقت گریخت و برخی مقام های وابسته به حکومت پهلوی دستگیر شدند. راهپیمایی ها در شهرهای مختلف ادامه داشت و مردم نهادها و مراکز باقی مانده را تصرف کردند. با اعلام بی طرفی ارتش و به دست گرفتن مرکز رادیو توسط انقلابیون و اعلام پیروزی انقلاب اسلامی، دوره ی پهلوی به پایان رسید.

1358؛ «آری» به جمهوری اسلامی

با اصرار امام خمینی برای تعیین سرنوشت کشور توسط مردم، همه پرسی نوع حکومت ایران پس از انقلاب اسلامی روز 10 فروردین ماه برگزار شد. در این همه پرسی نظام جمهوری اسلامی به رأی گذاشته شد که طبق اعلام نتایج در روز 12 فروردین، 98/2 درصد رای دهندگان به نظام جمهوری اسلامی رای «آری» داده بودند.

در این سال به دستور امام نهادها و سازمان های مورد نیاز انقلاب تاسیس شد؛ از جمله بنیاد مسکن انقلاب، سپاه پاسداران، جهاد سازندگی، بسیج مستضعفین، بنیاد شهید و ستاد انقلاب اسلامی به دستور امام در این سال تاسیس شد.

تسخیر لانه جاسوسی

در ابتدای انقلاب و زمان حکومت دولت موقت با هدف وادار کردن آمریکا به استرداد شاه و اموال ملت ایران، دانشجویان تصمیم به اشغال سفارت آمریکا گرفتند.

دانشجویان از دانشگاه‌های تهران، پلی‌تکنیک، صنعتی شریف، شهید بهشتی و ... گرد هم جمع شدند و تصمیم گرفتند طی یک راهپیمایی به سمت سفارت آمریکا حرکت کنند. دانشجویان با مقاومت محافظان و آمریکایی‌ها روبرو شدند اما دانشجویان از دیوار سفارت بالا رفتند و آن را به تصرف کامل درآوردند.

در هنگام تسخیر سفارت، آمریکایی‌ها به سرعت مشغول نابود کردن بسیاری از اسناد سفارت بودند

به محض انتشار این خبر، مردم بسیاری با خشم و انزجار مقابل لانه جاسوسی تجمع کرده و از حرکت دانشجویان حمایت کردند. امام خمینی نیز در پیامی این حرکت را انقلاب دوم و بزرگ‌تر از انقلاب اول نامیدند.

هرچند این اقدام مورد حمایت مردم و امام خمینی قرار گرفت اما دولت موقت از تسخیر سفارت آمریکا و گروگان گرفتن کارمندان سفارت ناراحت بود و تلاش می کرد شرایط را به حالت عادی بازگرداند. اما در این مسیر ناکام بود و در نتیجه استعفا کرد.

با استعفای مهدی بازرگان، ایران پس از انقلاب برای برگزاری اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری آماده می شد. انتخاباتی که در 5 بهمن ماه برگزار می شد.

در این انتخابات ابوالحسن بنی صدر بیشترین آرا را به خود اختصاص داد و اولین رئیس جمهور منتخب جمهوری اسلامی ایران نام گرفت.

با شکل گیری نظام جمهوری اسلامی و رای قاطع مردم به جمهوری اسلامی، گروه های مخالف با نظام اسلامی در شهرهای مختلف دست به اقدامات مسلحانه و تروریستی زدند. در این سلسله اقدامات شمار بسیاری از مردم عادی به شهادت رسیدند.

انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی که مرحله اول آن در ۲۴ اسفند ۱۳۵۸ و مرحله دوم آن در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۵۹، برگزار شد و در تاریخ ۷ خرداد ۱۳۵۹ اولین جلسه مجلس اول برگزار شد. رئیس سنی مجلس اول یدالله سحابی و نایب رئیس اول، مهدی بازرگان بود. پس از تصویب اعتبارنامه‌ها، انتخاب هیئت رئیسه دائم صورت گرفت و اکبر هاشمی رفسنجانی عهده‌دار ریاست مجلس شد. سیدعلی اکبر پرورش ، سید محمد موسوی خوئینی‌ها، حبیب‌الله عسگراولادی، محمد یزدی، سید محمد خامنه‌ای نیز عضو هیئت رییسه شدند.

در ادامه ماجرای گروگان‌گیری کارکنان سفارت امریکا در ایران و شکست طرح‌های آمریکا برای آزادسازی آنها، تصمیم به اجرای عملیاتی نظامی و سری علیه ایران گرفت. بر این اساس جیمی کارتر، رییس جمهور وقت آمریکا، نیروهای ویژه ارتش این کشور را با عنوان «دلتا فورس» برای حمله به ایران و آزادی گروگان‌ها مامور کرد.

در این عملیات ۶ فروند هواپیمای نظامی سی - ۱۳۰ و هشت فروند بالگرد نظامی مجهز آمریکا در عملیات موسوم به «پنجه عقاب» شب پنجم اردیبهشت ۱۳۵۹ از نقاط کور راداری وارد ایران شدند اما همان ابتدا یکی از بالگردها در ۱۲۰ کیلومتری شهر راور کرمان دچار نقص فنی و مجبور به فرود شد. سرنشینان آن به بالگرد دیگری منتقل شدند و پس از طی مسافتی و با توجه به وقوع توفان شن، دستگاه هیدرولیک این بالگرد نیز از کار افتاد اما توانست خود را به ناو هواپیمابر نیمیتز برساند.

۶ فروند هواپیمای سی - ۱۳۰ و ۶ فروند بالگرد در محل مورد نظر واقع در صحرای طبس در تاریکی شب فرود آمدند تا از این مکان بیابانی عملیات خود را آغاز کنند اما در حال سوخت‌گیری بالگردها برای اجرای مرحله بعدی عملیات، یکی دیگر از آنها دچار نقص فنی شد و با از کار افتادن آن، همه برنامه‌های آمریکایی‌ها به هم ریخت زیرا با محاسباتی که انجام داده بودند، برای انجام مرحله بعدی عملیات حداقل به ۶ بالگرد نیاز داشتند.

این اتفاقات به ناو نیمیتز و از آنجا به کاخ سفید گزارش شد. کارتر دستور توقف عملیات و عقب‌نشینی را صادر کرد اما نظامیان آمریکایی در توفان شن گرفتار شده بودند. هواپیماها و بالگردها در حال برخاستن از زمین دچار مشکل شدند و یک هواپیما و یک فروند بالگرد با هم برخورد کردند و هر دو آتش گرفتند. هشت تن از آمریکایی‌ها در این حادثه کشته شدند و بقیه نیروها با هواپیماهای باقیمانده در اوج پریشانی از خاک ایران فرار کردند.

تسخیر سفارت امریکا حدود 444روز طول کشید. یک سال پس از آغاز گروگان‌گیری تصمیم‌گیری درباره این موضوع به مجلس کشیده شد. سرانجام در 11 آبان 59 چهار شرط پیشنهادی کمیسیون ویژه درباره گروگان‌های امریکایی یعنی آزاد گذاشتن تمامی سرمایه‌های ایران، لغو تمام ادعاهای امریکا علیه ایران، تضمین عدم دخالت سیاسی و نظامی‌ امریکا در ایران و باز پس دادن اموال شاه مخلوع به تصویب رسید. پس از مصوبه مجلس، دانشجویان پیرو خط امام با بنیانگذار کبیر انقلاب ملاقات کردند. امام (ره) ضمن تایید مصوبه مجلس، مسوولیت نگهداری گروگان‌ها را به دولت واگذار کرد. در این میان با توجه به ممنوعیت مذاکره مستقیم با امریکا که در مصوبه مجلس بر آن تاکید شده بود، حضور یک میانجی بین ایران و امریکا ضروری بود که این کار به دولت الجزایر که حافظ منافع ایران در امریکا بود، سپرده شد. پس از گذشت چند روز از مصوبه مجلس، مذاکرات آغاز شد. سرانجام پس از کش و قوس‌های فراوان و بعد از آنکه دولت‌های ایران و امریکا، بیانیه حل و فصل اختلافات را که توسط دولت الجزایر و با توافق طرفین تنظیم شده بود، امضا کردند و امریکا عملا شرایط آن بیانیه را پذیرفت، بیش از ۵۰ گروگان امریکایی پس از ۴۴۴ روز، اجازه خروج از ایران را در تاریخ ۳۰ دی ۱۳۵۹ به دست آوردند.

آغاز جنگ تحمیلی

31 شهریور 1359 با حمله هوایی عراق به چند فرودگاه ایران و تعرض زمینی همزمان ارتش بعث به شهرهای غرب و جنوب ایران، جنگ 8 ساله عراق علیه ایران آغاز شد. این جنگ 19 ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی و چند روز پس از آن اتفاق افتاد که صدام پیمان الجزایر را در برابر دوربین‌های تلویزیون بغداد پاره کرد. صدام در نطقی با تأکید بر مالکیت مطلق کشورش بر اروند رود (که وی آن را شط‌العرب نامید) و ادعای تعلق جزایر ایران به «اعراب» جنگ را در زمین، هوا و دریا علیه ایران آغاز کرد.

این جنگ در حالی شروع شد که مردم ایران دوران نقاهت پس از انقلاب را می‌گذراندند و طبعاً به بازسازی کشور و آرامش و سازندگی می‌اندیشیدند. نیروهای مسلح نیز به دلیل آن که انتظار جنگ را نداشتند، از آمادگی چندانی برای رویارویی در یک نبرد بزرگ برخوردار نبودند. به همین دلایل، نظامیان عراق در ماههای اول پس از شروع حمله، موفق شدند چند شهر مرزی را در غرب و جنوب ایران تصرف کنند.

انتهای پیام
captcha