قرار همافران در 19 بهمن 57 چگونه هماهنگ شد/ دیداری که ستون فقرات ارتش شاه را شکست + صوت
کد خبر: 4034508
تاریخ انتشار : ۱۹ بهمن ۱۴۰۰ - ۰۷:۰۸
گفت‌وگوی تفصیلی ایکنا با یکی از همافران حاضر در دیدار با امام(ره)؛

قرار همافران در 19 بهمن 57 چگونه هماهنگ شد/ دیداری که ستون فقرات ارتش شاه را شکست + صوت

سرهنگ فریدون یوسفی با بیان اینکه ما نمی‌توانستیم وقتی امام(ره) از ارتش خواست به مردم بپیوندد سکوت کنیم و لذا تصمیم به دیدار با امام(ره) در 19 بهمن گرفتیم، گفت: نیروی هوایی بر روی علم و دانش و فن همافر می‌چرخید. در کنار همافران، تعدادی از خلبانان جان برکف ولایتمدار حضور داشتند و ما غیر مستقیم به نوعی رفتار کردیم که گارد متوجه شد اگر در مقابل انقلاب بایستد خلبانانی هستند که با هواپیما آنها را منهدم خواهند کرد و همین ستون فقرات ارتش شاه را شکست.

فریدون یوسفی، از همافران حاضر در دیدار با امام(ره) در 19 بهمن 1357

19 بهمن 1357 سالروز دیدار تاریخی همافران و کارکنان نیروی هوایی با امام خمینی(ره) در مدرسه علوی است؛ دیداری که به واقع کمر رژیم پهلوی را شکست و به تعبیر رهبر معظم انقلاب «همین ارتشی که برای آمریکایی‌ها این ‌قدر مهم بود و روی آن کار کرده بودند و چهل هزار مستشار آمریکایی در همان روزها در ایران، در ارتش حضور داشتند، شد عامل شکست رژیم طاغوت و موجب نابودی امیدهای آمریکا در ایران که خدا در قرآن می‌فرماید: فَاَتیٰهُمُ اللهُ مِن حَیثُ لَم یَحتَسِبوا؛ از آنجایی که خیال نمیکردند ضربه خوردند و سیلی خوردند.»

در همین راستا ایکنا، گفت‌وگویی با فریدون یوسفی، سرهنگ تمام بازنشسته نیروی هوایی و از همافران حاضر در دیدار با امام در 19 بهمن 1357، داشته است که متن آن به شرح ذیل است:

ایکنا ـ در ابتدا یک معرفی کوتاه از خود و فضای زندگی خانوادگی بفرمایید؟

من فریدون یوسفی متولد سال 1329 در شهرستان ابهر در بخشی به نام «کوی نیک» هستم . تحصیلات خود را ابهر و زنجان انجام دادم و در سال 1350 وارد نیروی هوایی شدم و در سال 1383 با تقریبا نزدیک به 3 سال اضافه با درجه سرهنگ تمامی و پست امیری، بازنشسته شدم.

خانه پدری من در ماه‌های محرم و رمضان میزبان روحانیونی می‌شدند که از قم به شهر ما تشریف می‌آوردند. من در حدود سال‌های 1340 یا 41 با یک روحانی به نام سیدشمس‌الدین موسوی آشنا شدم که پیرو حضرت امام(ره) بود که یک روز با ترس و احتیاط به من گفت باید مرجع تقلید داشته باشی که من گفتم مرجع دارم که آقایی بود که بعدا برای انقلاب مشکل‌ساز شد. او به من گفت یک آقایی است به نام روح‌الله و توضیحاتی درباره حضرت امام(ره) داد و من از همان سال‌ها حضرت امام(ره) را شناختیم و در قلب خود جا دادیم.

ایکنا ـ به فضای روز 19 بهمن 1357 برویم؛ چه خاطره‌ای از آن روز دارید؟ اصلا چه فضایی در آن سال‌ها بر نیروهای مسلح از جمله نیروی هوایی و به ویژه همافران حاکم بود؟

اگر ما به عنوان شیعه و پیرو امیرمؤمنان علی(ع) در روز 19 بهمن این اقدام را نمی‌کردیم مورد سؤال خداوند و اولیای خدا قرار می‌گرفتیم. موقعی که حضرت امام(ره) از ارتش خواستند که از یوغ استعمار خارج شوند، ما چگونه می‌توانستیم سکوت کنیم. البته بدنه کل نیروهای مسلح ولایتمدار بودند و این تنها مختص نیروی هوایی نبود. حتی در گارد جاویدان هم چنین افرادی داشتیم.

من وقتی که در سال 1350 وارد نیروی هوایی شدم پی به معضلات بردم. من از اول در کنار دوستانی مانند حاج عباس سلیمی، سرهنگ مهدی آقاجانی، طباطبایی و ... بودم و افکار نزدیکی داشتیم. من وقتی ترفیع گرفتم و به همافر 3 ارتقا یافتم می‌خواستم از نیروی هوایی استعفا بدهم اما یک رابط از قم به نام شیخ محمود داشتیم که او به من گفت اجازه بدهید من بروم با آقا مشورت کنم و تا امروز هم این آقا برای من به صورت سر باقی مانده است. او رفت و برگشت و به ما گفت حضرت آقا می‌فرماید بمانید و خودتان را لو ندهید و ما در آینده نزدیک به شما احتیاج خواهیم داشت و این مربوط به سال 1353 بود.

آن زمان انجام فعالیت‌های مذهبی مانند نماز خواندن در نیروی هوایی جرم بود و ما یک نفر از کسانی که به او اعتماد داشتیم دم در می‌گذاشتیم تا موقع نماز خواندن اگر کسی به ویژه از نیروهای ضد اطلاعات می‌خواست وارد شود به ما اطلاع دهد. درباره روز 19 بهمن نیز با عزیزان همفکری که بودیم روی یک کاغذ کوچک نوشتیم در روز نوزدهم مدرسه علوی می‌خواهیم خدمت امام(ره) حضور و راهپیمایی کنیم، اما در آن روزها خروج از پادگان بسیار مشکل بود و ضد اطلاعات و ساواک بسیار نفوذ داشتند به نحوی که ما حتی می‌ترسیدیم نکند دوست ما مأمور ضد اطلاعات باشد مگر اینکه شناخت بسیار جامعی از هم داشتیم. با این اوصاف توانستیم از مهرآباد خارج شویم و برخی دیگر از بچه‌ها حتی از همدان، بوشهر و شیراز آمده بودند اما بیشتر بچه‌ها از مهرآباد جنوبی که الان دانشگاه ستاری شده، آمده بودند و بالاخره در آن روز همدیگر را خبردار کردیم و توانستیم خدمت حضرت امام(ره) برویم و واقعا از الطاف خدا بود و به همین دلیل 19 بهمن یوم‌الله شد.

من در این باره شعری هم سروده‌ام که برایتان می‌خوانم:

به نام خداوند جاه و جلال زدوده،  ز ایران بسی او ملال

همافر به پا شد به امر حسین،  به دنیا که شمسی ز پور خمین

همافر وجودش ز نور ولی،  مرامش حصاری به پور علی

بریده ز طاغوت به امر امام،  نبوده به طاغوت ز فر همام

همافر چو حری به وقت بلا،  جدا کرده طاغوت ز تخت طلا

سپاس همافر ز یزدان پاک،  سرافراز ارتش به دوران خاک

همافر سپاهی به پیر خمین،  فدا کرده جانش به راه حسین

خمینی مرامش ز پور علی،  به دنیا کلامش ز نور ولی

عروجش ز حکمت به سوی ولی،  قیامش سپرده به سید علی

خدایا بیاور امام زمان  وجودش، به دنیا امان و امان

سلام خداوند به آل عبا،  شده شعر «فردوس» چو باد صبا

ایکنا ـ بعد از این دیدار چه اتفاقی برای همافران از جمله خود جنابعالی افتاد؟

ضد اطلاعات نیروی هوایی شاه مدت‌ها قبل از این دیدار، به وضعیت من پی برده بود و جلوی ترفیع درجه من را گرفته بود و من پس از انقلاب با دو سال تأخیر درجه خود را دریافت کردم. هر هفته من مهمان ضد اطلاعات بودم و من و برخی دیگر از دوستان را زیر نظر داشتند و تهدید می‌کردند. منتهی آقا به ما گفته بود مواظب خودتان باشید و ما می‌دانستیم بعد از آن دیدار دور اسم ما خط قرمز خواهند کشید و لذا بعد از خروج از مدرسه علوی به جایی رفتم که به من دسترسی نداشته باشند چون با اینکه می‌دانستیم انقلاب بالاخره پیروز می‌شود اما فکر می‌کردیم یکی دو ماه طول بکشد. یک تعداد از دوستان حاضر در این دیدار دستگیر شدند اما من از مکانی که زندگی می‌کردم فرار کردم ولی آنها باز اطراف منزل مراقب گذشته بوند که اگر برگشتم من را دستگیر کنند.

ایکنا ـ دیدار تاریخی همافران با امام(ره) چه تأثیری در تسریع روند پیروزی انقلاب اسلامی داشت؟

نیروی هوایی بر روی علم و دانش و فن همافر می‌چرخید. در کنار همافران، تعدادی از خلبانان جان برکف ولایتمدار حضور داشتند و ما غیر مستقیم به نوعی رفتار کردیم که گارد متوجه شد اگر در مقابل انقلاب بایستند خلبانانی هستند که با هواپیما شما را منهدم خواهند کرد و همین ستون فقرات ارتش شاه را شکست. از ابتدا سطح علم و آگاهی نیروی هوایی بالا بود و همافران و خلبانان هوانیروز نیز در اصفهان و کرمانشاه نیز به قیام ما پیوستند و دیگر ارتش از هم پاشیده شد. در واقع این دو قشر ستون خیمه ارتش بودند و موقعی که این ستون برداشته شد این خیمه هم خوابید زیرا شاه بیشترین سرمایه‌گذاری خود را بر روی نیروی هوایی کرده بود که با پیوستن همافران به انقلاب رژیم شاه به سرعت به سمت نابودی پیش رفت.

ایکنا ـ شما تجربه زندگی در دوران شاه را دارید. در سال‌های اخیر به واسطه مشکلات شدید اقتصادی و معیشتی، رسانه‌های بیگانه و معاند با سوء استفاده از این وضعیت در حال تطهیر رژیم پهلوی و سفید و خوب جلوه دادن وضعیت کشور در آن دوره هستند. کمی از وضعیت زندگی در آن سال‌ها بفرمایید؟

غربی‌ها و رسانه‌های بیگانه اسلام و شیعه را نشناخته‌اند. آنها ممکن است یک سری مستند و فیلم کذایی از دوره شاه بسازند اما رهبر معظم انقلاب با یک سخنرانی همه آنها را از بین می‌برد. گلایه من از صدا و سیماست؛ صدا و سیما نباید فقط در مقاطع خاص واقعیت‌های رژیم پهلوی یا سند خیانت تازه افشاشده مسعود رجوی را نشان دهد. امام خمینی(ره) فرمودند صدا و سیما دانشگاه است و دانشگاه باید فارغ‌التحصیل بیرون دهد.

در زمان طاغوت و سال‌های نزدیک به پیروزی انقلاب جمیع ایران حدود 30 تا 35 میلیون نفر بود و حدود 20 میلیون نفر از این افراد در روستاها و بقیه در شهرها زندگی می‌کردند. روستاییان واقعا هیچ امکاناتی جز 10، 20 لیتر نفت و قند و شکر نداشتند و امکانات فقط در تهران و چند شهر بزرگ دیگر متمرکز بود در حالی که آن زمان ایران بیش از شش میلیون بشکه نفت در روز می‌فروخت. آن زمان هم فساد گسترده‌ای در حکومت وجود داشت و هم مردم بسیار گرسنه بودند. در واقع زندگی خوب فقط مختص یک سری اقشار خاص بود. در ارتش و به خصوص در نیروی هوایی، تنها خلبانان و همافران حقوق خوبی می‌گرفتند و بعد از آن یک ستوان 3 ششصد تومان می‌گرفت. من وقتی فارغ‌التحصیل شدم 1500 تومان حقوق می‌گرفتم و زندگی خوبی داشتم اما زندگی خوب که فقط خوراک و پوشاک نبود. من می‌خواهم خاطره‌ای تعریف کنم که واقعا از گفتنش شرم‌ دارم. در فیش حقوقی آمریکایی‌ها یک ردیفی به نام «حق توحش» وجود داشت بدین معنا که آنها در بین عده‌ای وحشی زندگی می‌کنند و همین شد که امام(ره) فرمودند ای ارتشبد! ای سرلشکر! تو نمی‌خواهی آقا بشوی. واقعا مردم به لحاظ اقتصادی و فرهنگی در فلاکت زندگی می‌کردند. ما در نیروی هوایی مخفیانه روزه می‌گرفتیم و در تخت خود علامتی می‌گذاشتیم که دیگری هم که روزه می‌گیرد ما را برای سحری بیدار کند و بخشی از شام را که نگه داشته بودیم، سحر می‌خوردیم. این حرف‌های من به هیچ وجه از روی احساسات نیست و واقعیتی است که دیده‌ام.

کد

الان با وجود مشکلات و فشار اقتصادی، سطحی از رفاه و امکانات وجود دارد و مردم ما ثابت کردند مانند فنر هستند و هرچقدر جنایتکاران به ما فشار بیاورند در یک لحظه پرش می‌کنیم و همه آنها را به زباله‌دان تاریخ می‌فرستند.

ایکنا ـ در پایان اگر سخن یا نکته‌ای دارید بفرمایید.

از شما بسیار سپاسگزارم. آرزوی سلامتی برای حضرت آقا، سربلندی میهن و پرچم سرافراز ایران، آمرزش برای جمیع شهدای راه حق و حقیقت بالاخص سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، شهید بابایی، شهید سپهبد صیاد شیرازی و شهید اخیر نیروی انتظامی سرهنگ اکبر رنجبر و سلامتی خانواده معزز و مکرمشان را دارم و به روح پرفتوح بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی(ره)، درود می‌فرستم.

گفت‌وگو از مهدی مخبری

انتهای پیام
captcha