بی‌مایگی قرائت‌ خرافه‌ستیزانه از انگاره «نحوست صفر»
کد خبر: 3996180
تاریخ انتشار : ۱۷ شهريور ۱۴۰۰ - ۲۳:۱۹

بی‌مایگی قرائت‌ خرافه‌ستیزانه از انگاره «نحوست صفر»

به باور محمدهادی گرامی، ظاهراً زمان‌هایی که در آنها تتابع و «پشت‌هم‌آیی» مطلوبیت‌ها رخ می‌دهد، سعد هستند و زمان‌هایی که وارون‌سان در آنها تتابع و «پشت‌هم‌آیی» عدم مطلوبیت‌ها رخ می‌دهد، نحس هستند. اگر کسی بارها چنین «پشت‌هم‌آیی‌ها» را وجدان کرده باشد، می‌تواند مطمئن باشد که چنین پدیده‌ و باوری را به چنگال تجربه درآورده است.

به گزارش ایکنا، سیدمحمدهادی گرامی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، یادداشتی درباره انگاره نحوست ماه صفر به رشته تحریر درآورده است که از نظرتان می‌گذرد؛

معمولاً با آغاز ماه صفر، بحث‌های کم و بیش ژورنالیستی درباره نحوست این ماه، روایات مربوطه و دیدگاه‌های برخی دانشمندان معاصر در انتقاد از این باور رونق پیدا می‌کند. گروهی با دغدغه‌های خرافه‌ستیزانه به رویارویی با این باور می‌روند و در این مسیر از شخصیت‌هایی چون استاد مطهری بهره می‌جویند. گروهی دیگر نیز ـ که البته در اقلیت هستند ـ به گونه‌ای از آن دفاع می‌کنند.

با این حال، اگر با رویکردی علمی و بی‌طرفانه بخواهیم درباره این مقوله بیاندیشیم، پرسش‌هایی بسیار فراتر از ماه صفر یا روایات مربوط به خروج از این ماه، وجود دارد. پرسش اصلی درباره جایگاه انگاره‌های «سعودت/نحوست» و مشتفات آنها در فرهنگ اسلامی و بلکه فراتر در فرهنگ‌های دینی و باستانی است. طبیعتاً به اقتضای یک پژوهش دانشگاهی من قصد ندارم، چنین باوری را تجویز یا تخطئه مؤمنانه کنم، اما دست‌کم درباره اینکه از دید یک خواننده متون دینی چه چیزی از این متون درباره این انگاره‌ها بر می‌آید، می‌توان سخن گفت.

در بررسی تاریخی اندیشه‌ها و فرهنگ‌های دینی و باستانی و همینطور مناسک خفیه و غریبه، شأنیت دوگانی با عنوان «سعد/نحس» برای زمان‌ها و مکان‌ها منحصر در فرهنگ اسلامی نیست. حتی از دید بیشتر کسانی که با این انگاره ستیزه داشته‌اند، تردیدی وجود ندارد که این انگاره در متون حدیثی و قرآن کاربردهای متعددی دارد. بسیاری از کنشگران حلقه‌های علوم خفیه انجام مناسک خاص مانند دعا، طلسمات، استخاره، ازدواج و ... را منوط به سعد بودن زمان کرده‌اند یا از انگاره‌های مشابهی همچون «قمر در عقرب» سخن گفته‌اند. بسیاری از عالمان، کتاب‌هایی با عنوان «اختیارات ایام» نگاشته‌اند که همگی سعد و نحس زمان‌ها را برای زندگی اجتماعی و روزانه ترسیم می‌کنند. علاوه بر ژانر کلی اختیارات ایام، کتاب‌هایی همچون الدروع الواقیة، أمان الاخطار، العدد القویة و ... از ابن طاوس، برادر علامه حلی و ... در سنت شیعی سعد و نحس زمان‌ها را براساس دوره‌های تکرار روزانه، ماهانه یا سالانه ترسیم می‌کنند. بنابراین هم در متن دینیِ(قرآن و حدیث) اسلامی و هم در سنت تاریخی مسلمانان، انگاره‌های سعودت و نحوست ریشه‌دار هستند.

با اینکه بعید نیست کسانی که در نقد این سنت تاریخی ـ با رویکردی مؤمنانه و تجویزی ـ ترک‌تازی کرده‌اند از کمّ و کیف ریشه‌های آن بی‌خبر باشند، اما به نظر می‌رسد عمدتاً در فهم انگاره‌های «سعد/نحس» براساس آنچه که از متون برمی‌آید، به خطا رفته‌اند. من قصد دفاع مؤمنانه از چنین انگاره‌هایی را ندارم، اما به دلیل مطالعاتی که سال‌ها در این حوزه داشته‌ام، بر این باورم که خرافه‌ستیزان و خرده‌گیران عمدتاً درک درستی از این انگاره‌ها براساس آنچه که از مجموع متون دینی بر می‌آید، ندارند و آنها را در افق معاصریت و عقل مدرن روایت می‌کنند.

گزارش‌های الهیاتی نشان می‌دهد در نظام هستی‌شناسی اسلامی ما با دو دوگان شبیه و در عین حال متمایز روبه‌رو هستیم: «خیر/شر» و «سعد/نحس». عمده کسانی در مبارزه با انگاره نحوست داد سخن داده‎اند، این انگاره‌ها را با یکدیگر خلط کرده‌اند و «سعد/نحس» را به مثابه «خیر/شر» پنداشته‌اند. با این حال، در نظام هستی‌شناسی اسلامیِ برآمده از متون دینی، تمایز جدی میان این دو دوگانِ به ظاهر مشابه وجود دارد.

گرچه به ظاهر هر دو از تقابل گونه‌ای از «خوبی» با «بدی» یا «مطلوبیت» با «عدم مطلوبیت» حکایت دارند، اما در ارجاع هستی‌شناسانه خود به شکل بنیادینی متمایز هستند. براساس این فهم فراگیر و دقیق، دوگان «سعد/نحس» ناظر به همه مطلوبیت‌ها و عدم مطلوبیت‌های این جهانی یا به اصطلاح دنیایی با صرف نظر از وضعیت اخروی آنها است. لذا زمان سعد، زمانی است که به نسبت زمان نحس، مطلوبیت‌های دنیوی ـ بخوانید هر چیزی که انسان را خوشحال می‌کند ـ در آن بیشتر رخ می‌دهد و زمان نحس به عکس آن. در سویه مقابل، دوگان «خیر/شر» ناظر به همه مطلوبیت‌ها و عدم مطلوبیت‌های اخروی است و در واقع پیامدهای کارها در آن جهان است.

ین دو دوگان نه تنها لزوماً با یکدیگر منطبق نیستند، بلکه براساس فهمی دینی که از انگاره «ایمان» ارائه می‌شود، حتی عمدتاً رابطه وارونه‌ با یکدیگر دارند؛ براساس خوانشی که در بسیاری از روایات اسلامی وجود دارد، مشکلات و ابتلائات دنیوی موجب خیر و ارتقای درجه مؤمنان در آخرت یا بخشش گناهان آنان است و از آن سو بسیاری از خوشی‌ها و مطلوبیت‌های دنیوی نه تنها چنین مزیتی ندارد، بلکه می‌تواند زمینه‌ساز گناه و نابسامانی اخروی باشد. براساس این خوانش از انگاره ایمان، اتفاقاً زمان نحس به دلیل تشدید ابتلائات و ناخوشی‌ها موجب ارتقای درجه مؤمنان و اتفاقا زمانی أخیر(خیر) برای مؤمنان است. و زمان سعد موجب تشدید خوشی‌ها و عدم ابتلای ایمانیان است و همین امر از لحاظ اخروی برای مؤمن أشرّ(شرّ) است؛ چرا که حتی اگر سبب لغزش وی نشود، دست کم او را از بخشش گناهان و ارتقای درجه محروم می‌کند.

این فهم دقیق و عریق از انگاره‌های «سعد/نحس» و همینطور «خیر/شر» حتماً به کسانی که از دیدگاهی مؤمنانه به دفاع از یا ستیز با چنین باورهایی اقدام می‌کنند، کمک خواهد کرد تا بفهمند این رویکرد آنان تا چه حد برآمده از متن‌های دینی و تا چه حد تحت تأثیر عقلانیت و فرهنگ مدرن و یا احیانا انگیزه‌های دیگر است.

با صرف نظر از آنچه که از سنت تاریخی ـ دینی بر می‌آید، جای این پرسش قابل طرح است که آیا سنجه‌ای تجربی ـ و نه تاریخی/مؤمنانه ـ برای اینکه بتوان چنین پدیده‌ای را در هستی به آزمون کشید وجود دارد یا نه. پاسخ نگارنده به این پرسش آری است؛ با مفهومی که درباره انگاره‌های سعد/نحس طرح شد، می‌توان اینگونه تقریر کرد که ظاهراً زمان‌هایی که در آنها تتابع و «پشت‌هم‌آیی» مطلوبیت‌ها رخ می‌دهد، سعد هستند و زمان‌هایی که وارون‌سان در آنها تتابع و «پشت‌هم‌آیی» عدم مطلوبیت‌ها رخ می‌دهد، نحس هستند.

البته همیشه جای این تردید منطقی وجود دارد که این درک ارتباط مستقیمی با نگاه و رویکرد ما به این جهان و هستی دارد. اما فارغ از این فلسفه‌بافی‌ها، اگر کسی بارها چنین «پشت‌هم‌آیی‌ها» را وجدان کرده باشد، می‌تواند مطمئن باشد که ـ فارغ از سنّت تاریخی و دینی ـ چنین پدیده‌ و باوری را به چنگال تجربه درآورده است.

انتهای پیام
captcha