به گزارش ایکنا، نشست «گرایشها و جریانهای فکری معاصر در جهان اسلام» از سلسلهنشستهای علمی «الزامات دانش تمدنی در تمدن نوین اسلامی با تأکید بر رسالت جهانی تمدن حوزه علمیه»، امروز، 28 تیر، با سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین محمدعلی میرزایی، عضو هیئت علمی جامعه المصطفی العالمیه، برگزار شد.
در ادامه متن سخنان وی را میخوانید؛
دانشبنیانی پدیدههای روزگار ما، از نشانههای رشد و تعالی عقلانی بشر است. در گذشتههای نه چندان دور، دانش به معنای دقیق کلمه شاملِ حوزههای محدودی میشد و جریانهای حیات انسانی نسبت زیادی با دانش نداشت و جوهر حرکت جامعه بر مبنایِ تصورات و تصدیقات غالبا ظنی بود. امروزه از خردترین پدیدهها تا کیهانیترین مقولات، انسان میکوشد که برای حرکت فردی و اجتماعی خود از موازین علم و منطق دانش بهره بگیرد.
تمدن بشری در این روزگار با دانش پیوندی عمیق و همهجانبه و ناگسستنی دارد. این سؤال که آیا دانشگرایی در ورطه علمزدگی و علمپرستی هم افتاده یا نه، مسئله اصلی این بحث نیست. پیداست که دانش مانند هر امر دیگری میتواند آفتزده شود. در واقع تعامل با دانش باید عالمانه باشد و تصور اینکه فرد یا جامعه، جاهلانه در پی دانش باشد و بدون نقشه و سیاست درست ساختمان دانش را بد بسازد، کاملاً ممکن است.
بنابراین، دانش اگر بنیانِ حرکت ما نباشد، هیچ مناسبات منطقی و کارآمدی در مقیاسهای ریز و درشت جامعه به درستی رخ نمیدهد. رقابتهای مکاتب مختلف در هر سطحی از این امر مستثنا نیست. امروزه در تمام معادلات اجتماعی در مقیاسهای ملی و منطقهای و جهانی که بیتردید تمدن از متعالیترین و پهناورترین دوایر آن است، ورود به هماوردیها بدون بنیانهای دانشی در هر پدیدهای تقریباً شدنی نیست و بیعاقبت است و باید آن را رقابتی از قبل باختهشده بدانیم.
این مباحث ضروری بود تا دریابیم که «دانشبنیان بودگی» از شاخصها و مختصّات زیستی انسان زمانه ماست. حال اگر به دنبال رقابت و برتری و تقدم تمدنی باشیم و با دیگر تمدنها یا واقعگرایانهتر بگوییم با تمدن غالب روزگار خود، تمدن غرب، دست و پنجه نرم کنیم، هیچ گریزی از حرکت دانشبنیانی نداریم.
در اینجا در دو ساحت این پیوستگی دانش و تمدن خود را نشان میدهد؛ یکی در مبانی و فلسفههای بنیادین این تمدن که اساس تولید بینشها و راهبردها و سیاستهای کلان است که باید کاملا دانشپایه شکل بگیرد و در واقع «متافیزیک تمدن» با دانش عجین شود و بینِ تمدن و دانش در سطوح متعالی سنخیت پدید آید و بر اساس دانش برساخته شود. دیگر اینکه در لایههای پایینتر از جهانبینی و متافیزیک و بنیادهای وجودی تمدن یا در سطوح فرهنگ، جامعه، اقتصاد، سیاست و همه ابعاد و ساحتهای انسانی و طبیعی آن، نقشه و ساختار دانش بنیان، مبنای نظر و عمل باشد.
پیداست که اگر فراتر از توسعه و تحول به سوی تمدن زیستی، در پیِ «تمدن نوین اسلامی» باشیم و سودای بازآفرینی تمدن و از نو ساختمان متفاوتی از آن را برسازیم که البته مقتضای استقلال متافیزیکی و سیادتِ فلسفی و الهیاتی همین است. در این صورت، بیتردید این ساختار بنیادین و متافیزیکی دانش تمدنی و نیز دیگر ساختارهای خرد و کلان لایههای پسینیتر آن باید با «دین» و معارف وحیانی و رهیافت الهیاتی شکل بگیرد.
در حقیقت، گذشته از ضرورت نوعی سنخیت میانِ تمدن با دانش، رابطه آنها دوسویه و تعاملی است. معارف و الهیات وجود شناختِ مبتنی بر دین، به شکلگیری ذهنیت فلسفی و متافیزیکیِ انسان میپردازد و انسانی الهیاتبنیان و هستیاندیش، پدیدار میشود که او با این سرمایه بنیادین از شناخت و تکوین الهیاتی، معادلات کلان تمدن را برافراشته میکند.
به نظر میرسد رابطه فرایندِ تمدنسازی با دانشی همسنخ آن امری آشکار است. دشواری و پیچیدگی کار هم در این جاست. آیا امروزه داعیهدارانِ تمدن نوین اسلامی به این بداهت و درک این پیوستگی تمدن با مبانی، ساحتها و روشهای دانش دینی رسیدهاند؟ روشن است که رسالت تولید دانش تمدنی یا همسنخ با تمدن اسلامی، دارای عرصهها و حوزههای بسیار متنوعی است و حوزههای علمیه دستکم در تولید مبانی نظری و عملی بنیادین آن، که مبدأ اصلی ساختمان دانش و ساختار تمدن است، رسالت اصلی و بیبدیلی دارد.
انتهای پیام