به گزارش ایکنا، برنامه هفتگی درسهایی از قرآن با سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین محسن قرائتی پنجشنبه، 30 اردیبهشتماه 1400، با موضوع «دقیقههای آخر عمر در قرآن و روایات» از شبکه اول سیما پخش شد. در ادامه مشروح برنامه این هفته درسهایی از قرآن را میخوانید؛
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه
اللهم صل علی محمد و آل محمد، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
در رمضان 1400 بحث معاد را داشتیم. منتها از دلیل معاد و بعد در آستانه برزخ و بعد برزخ را میخواهیم بگوییم، بعد قیامت و سؤال و کتاب و صراط و میزان و آن چه مربوط به قیامت است، شبی بیست و پنج دقیقه تا نیم ساعت بگوییم. الآن رسیدیم به دقیقههای آخر. میخواهیم از دنیا برویم وارد دنیای دیگر بشویم.
امیرالمؤمنین میفرماید که: «فَغَيْرُ مَوْصُوفٍ مَا نَزَلَ بِهِم» (نهجالبلاغه، خطبه 109) من نمیتوانم بیان کنم، الله اکبر! حضرت امیر هیچ کجا یک همچین حرفی نزده. امیرالمؤمنین، اول ادیب هستی هست و میگوید: «فَغَيْرُ مَوْصُوفٍ». یک بار به حضرت علی گفتند: یک سخنرانی بکن که در سخنرانیات حرف نقطهدار نباشد. شروع کرد یک خطبه خواند که هیچ نقطه در حرفهایش نبود. شما اگر توانستید از حالا تا هفته دیگر یک سطر بنویس، یک سطری که معنادار باشد، یک سطر حسابی، حرفهای قشنگ، یک سطر حرف محتوای خوب بنویس که نقطه نداشته باشد.
یک بار دیگر به حضرت امیر گفتند: یک سخنرانی بگو که در حرفهایت «الف» نباشد، یک سخنرانی کرد. حضرت عبدالعظیم سخنرانی بینقطه را کاشیکاری کرده، در این صحن جدیدی که ساختند. هم سخنرانی بینقطه، هم سخنرانی بیالف. یک خطبه دارد در نهجالبلاغه، یکی از سنیها به نظرم ابن ابیالحدید است، میگوید: من در عمرم هزار بار این خطبه را خواندم، هزار بار، بعد میگوید: من آرزویم این است تمام اساتید عرب، تمام ادیبهای عرب را جمع کنیم، این خطبه را بخوانیم، همه به سجده بیفتند. اگر پرسیدند چه شد که سجده کردی؟ بگوییم: همانطور که بعضی از آیات قرآن سجده دارد، این خطبه هم سجده دارد. همهتان باید پای این خطبه سجده کنید. این حرف خیلی قشنگ است. «فَغَيْرُ مَوْصُوفٍ» علی نمیتواند بیان کند! «مَا نَزَلَ بِهِم» چه خبر میشود دقیقههای آخر! «اجْتَمَعَتْ عَلَيْهِمْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ» مرگ چنان فشار میدهد که انسان اعتدالش را از دست میدهد، «سَكْرَةُ» یعنی مستی، مست به کسی میگویند که دیگر تعادل ندارد، به هم میریزد. چنان به هم میریزد که «سَكَرَاتِ الْمَوْتِ»، «سَكْرَةُ الْمَوْتِ» (ق، 19) «سَكْرَةُ الْمَوْتِ وَ حَسْرَةُ الْفَوْتِ» میبیند همه اینهایی که یک عمری به آنها عشق میورزید، زن و بچه و پول و ماشین و خانه و عنوان و پست و مقام و همه. «فَفَتَرَتْ لَهَا أَطْرَافُهُمْ» بدنش شل میشود. این را از نهجالبلاغه میخوانم. «فَفَتَرَتْ لَهَا أَطْرَافُهُمْ» اطراف بدنش شل میشود. «تَغَيَّرَتْ لَهَا أَلْوَانُهُم» صورتش رنگش میپرد. «ثُمَّ ازْدَادَ الْمَوْت» روح جدا میشود. «وُلُوجاً» هی مرگ میآید در بدن. «فَحِيلَ بَيْنَ أَحَدِهِمْ وَ بَيْنَ مَنْطِقِه» بین او و زبانش «حیل» حائل میشود، یعنی دیگر نمیتواند حرف بزند ولی چشمهایش کار میکند: «يَنْظُرُ بِبَصَرِهِ» نگاه میکند، «يَسْمَعُ بِأُذُنِهِ» حرفها را میشنود. «عَلَى صِحَّةٍ مِنْ عَقْلِهِ»: عقلش هم کار میکند. «وَ بَقَاءٍ مِنْ لُبِّهِ». یعنی عقلش و چشمش و گوشش کار میکند، میبیند ولی نمیتواند جواب بدهد. «يُفَكِّرُ فِيمَ أَفْنَى عُمُرَهُ» فکر میکند چه کردم با عمرم. (نهجالبلاغه، خطبهی 109) شوخی نیست اینها. باید گاهی بنشینیم فکر کنیم. من هم نباید این حرفها را بزنم، باید کس دیگری این حرفها را بزند.
قرآن درباره دقیقههای آخر میفرماید: «إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائكَةُ ظَالِمِى أَنفُسِهِمْ قَالُواْ فِيمَ كُنتُمْ»
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم «إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائكَةُ ظَالِمِى أَنفُسِهِمْ قَالُواْ فِيمَ كُنتُمْ» (نساء/ 97)
این را در جلسات قبل هم گفتیم. فرشتهها میآیند جان را بگیرند، میپرسند: شما چه کاره بودید؟ میگویند: ما مستضعف بودیم. میگوید: زمین بزرگ بود، بلند میشدی هجرت میکردی.
آیهای دیگر درباره دقیقههای آخر. میگوید: «فَيَقُولَ رَبِّ لَوْ لَا أَخَّرْتَنىِ إِلىَ أَجَلٍ قَرِيبٍ فَأَصَّدَّقَ وَ أَكُن مِّنَ الصَّالِحِين» (منافقون/ 10). این میگوید که: «رَبِّ لَوْ لَا أَخَّرْتَنىِ» خدایا نمیشود عقب بیندازی. یک چند ساعت، چند روز، چند هفته به من مهلت بده. مرگ را عقب بینداز، «فَأَصَّدَّقَ» هم تصدیق میکنم، هم صدقه میدهم، حالا به هر معنایی که هست، «وَ أَكُن مِّنَ الصَّالِحِين» آدم صالح، آدم خوبی میشوم. یک فرصتی به من بده، یک مهلتی به من بده، چند روز، چند هفته. میگوید: فایده ندارد.
آیه دیگر. جای دیگر حالا هم به برزخ میخورد، هم به قیامت. «رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَ سَمِعْنَا فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحاً» (سجده/ 12) خدایا فهمیدیم بد کردیم، حق با تو است، ما را برگردان، «فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحاً»: ما را برگردان عمل صالح انجام میدهیم. لا اله الّا الله. جای دیگر میگوید که: دقیقههای آخر اطرافیان دور آدم را میگیرند، او به او نگاه میکند، «قِيلَ مَنْ رَاق» (قیامة/ 27) چه کسی این را نجات میدهد؟ به چه کسی تلگراف کنیم؟ بیمارستان خصوصی؟ فوق تخصص؟ کجا برویم؟ «من راق» چه کسی هست که این را نجاتش بدهد؟ «وَ ظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاق» (قیامة/ 28) خود طرف هم میبیند که دارد میرود. «وَ الْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاق» (قیامة/ 29) کار سخت میشود. وقتی کار سخت شد میگویند ساق به ساق. مثل اینکه ما در فارسی میگوییم کاردمان به استخوان رسیده، ساق به ساق این اشاره به این است که دیگر کار گذشت. «وَ ظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاق».
آیهای دیگر میفرماید: «الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَئكَةُ ظَالِمِى أَنفُسِهِمْ فَأَلْقَوُاْ السَّلَمَ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِن سُوءِ» (نحل/ 28). عزرائیل که میآید بگیرد، ملائکه که میآیند جان را بگیرند و ایشان یک آدمی است که به خودش ظلم کرده، از نعمتها استفاده نکرده، شکر نکرده، خدا را نشناخته، دستورها را انجام نداده، نواهی را انجام داده، تا عزرائیل را میبیند: «فَأَلْقَوُاْ السَّلَمَ» «سلام علیکم». مثل یک افرادی که مثلاً مشغول قمارند، یک بار مثلاً میبینند استادش، پدرش، یک آدم محترمی میآید برود، فوری زور میزند: سلام علیکم. «أَلْقَوُاْ السَّلَمَ». میگوید: «مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِن سُوءِ» ما کار بد نمینکردیم. میگویند: «بَلىَ» (نحل/ 28) چرا شما بد میکردید، سر سفره قمار بودید.
خب آیه دیگر راجع به دقیقههای آخر است. اینهایی که چند تا آیه دارد، پیداست قرآن عنایت دارد که یک بار تذکر کافی نیست، حالا ما یادمان رفته، غافلیم. «وَ لَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فىِ غَمَرَاتِ المَوْتِ وَ الْمَلَائكَةُ بَاسِطُواْ أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُواْ أَنفُسَكُمُ» (انعام/ 93). میبینی که ظالمین در آستانه مرگ در چه حالی هستند، فرشتهها به اینها میگویند که: «بَاسِطُواْ أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُواْ أَنفُسَكُمُ» جان بکنید، جان بکنید، روحتان را بدهید بیاید.
عاقبت. دنیا چهقدر میارزد؟ به عمر سعد گفتند: اگر امام حسین را بکشی، فرماندار شهرری میشوی. به عشق فرماندار شدن رفت امام حسین را کشت، در راه هم که برمیگشت، حکم فرمانداری را از او پس گرفتند. اصلاً یک ساعت هم فرماندار ری نشد! خیلی هست هان. به عشق پُست آدم برود امام حسین را بکشد، بعد هم پستش را به او ندهند.
یزید دو سال بیشتر حکومت نکرد. برای دو سال! قرآن به دنیا چند تا چیزی گفته، یادمان نرود، یکی گفته: قلیل است، «مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ» (نساء/ 77) این کم است، دنیا چیزی نیست. یک جا گفته: «زَهْرَةَ الحَیاةِ الدُّنْيَا» (طه/ 131). «زَهْرَة» یعنی دنیا غنچه هست، برای هیچ کس گل نمیشود، همه فکر میکنند یک زمانی گل خواهد شد، پایش مینشینند که کی شود که گل شود، آخرش هم گل نمیشود. یک جا میگوید: «عَرَضَ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا» (نساء/ 94). عَرَض یعنی مثل عطر است، بویش میپرد، عطر و گلاب عارضی است، یعنی لحظاتی بود دارد، بعد هم میپرد. قرآن به دنیا سه تا لقب داده: عرض، یعنی مثل عطر است، بویش میپرد. قلیل، زهرة، غنچه هست برای هیچ کس گل نمیشود.
قرآن میفرماید که لحظات آخر اولیای خدا هم میترسیدند، البته آرامش داشتند، مثل غواص. غواص بالاخره یک دوره دیده، آرامش دارد در دریا فرو میرود اما در عین حال کار، کار خطرناکی است، کار، کار خطرناکی است. پزشک چشم، دائماً جراحی میکند، ولی اگر چشم یک مرجع تقلید را بخواهد جراحی کند، با اینکه هزارها نفر را جراحی کرده و خاطرش به خودش جمع است، اطمینان دارد، اما باز هم یک دلهره دارد. اولیای ما هم دلهره داشتند. هیچ کس نمیتواند بگوید من با عملم موفق میشوم، با عفو خدا، فقط با عفو خدا.
قرآن میفرماید: «وَ تَرَى النَّاسَ ...» (حج/ 2) این برای قیامت است دیگر.
سؤال از چه میکنند؟ از همه چیزی میکنند: «عَمَّا كُنتُمْ تَعْمَلُون» (نحل، 93)، «عَمَّا كُنتُمْ» یعنی هر کاری کردید، سؤال میکنند، ریز و درشت.
از چه کسی سؤال میکنند؟ حالا این را من بنویسم.
مسئله معاد.
- از چه میپرسند؟
از چه کسی میپرسند؟
چگونه میپرسند؟
- از چه میپرسند؟ قرآن میگوید: «عَمَّا كُنتُمْ تَعْمَلُون». «عَمَّا كُنتُمْ تَعْمَلُون» یعنی هر کاری کردید، میپرسند.
- از چه کسی میپرسند؟ از همه میپرسند: «فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِين» (اعراف/ 6) از همه، حتی از انبیاء. «فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِين». یعنی از پیغمبران میپرسیم چه کردید؟
- چگونه میپرسند؟ چهار نوع سؤال هست:
* از بعضی حساب آسان میپرسند. بعضی حسابشان قیامت آسان است. آیهاش چه هست؟ «حِسَاباً يَسِيراً» (انشقاق/ 8). «حِسَاباً يَسِيراً» آیه قرآن است، یعنی حسابشان آسان است.
* از بعضی حسابشان سخت است. قرآن میفرماید: «سُوءَ الحِسَاب» (رعد/ 21) بعضی حسابشان سخت است، یا «حِسَاباً شَدِيداً» (طلاق/ 8)، «حِسَاباً شَدِيداً» یعنی حسابشان سخت است.
* بعضی بیحساب به جهنم میروند، که قرآن میفرماید: «فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْناً» (کهف/ 105). روز قیامت نیاز به وزن نیست، بیحساب به جهنم میروند.
* بعضی بیحساب به بهشت میروند، که قرآن میگوید: «بِغَيرِ حِسَاب» (آلعمران/ 27).
- چه کسانی بیحساب به بهشت میروند؟ حدیث داریم کسانی که به گناه برسند، خودشان را نگه دارند، روز قیامت اینها بیحساب به بهشت میروند. بعد فرشتهها میپرسند: که هنوز بهشتیان وارد بهشت نشدند، شما چهطور زود آمدید؟ میگویند: ما یک صحنهی گناهی پیش آمد، ما خودمان را نگه داشتیم. نزدیک بود آلوده بشویم ولی خودمان را حفظ کردیم. میگویند خب بیحساب به بهشت بروید.
از ریز سؤال میکنند. حتی گناهی را شریک بودی. مثلاً انگور فروختی به کسی که میخواهد شراب درست کند. اسلحه دادی به کسی که میخواهد کسی را به ناحق بکشد. شریک باشی یا خوشحال باشی، تشویقش کردی، برایش کف زدی، راضی به کارش بودی. «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَاد» (اسراء/ 36)، «فُؤَاد» هم در قرآن است. از دل میپرسند، بر دل چه گذشت، یعنی اگر قلباً با یک گناهی شریک بودی، آنجا حسابش برای شما هم نوشته میشود که فلانی مباشر بود، با دست خودش، فلانی معاون بود، کمکش کرد، فلانی شاد شد، تشویقش کرد. چه گناه بکنیم، چه کمک گنهکار بکنیم، چه به گناه او شاد بشویم، همه در وِزر شریکند. خیلی حساب و کتاب است.
آن لحظات آخر آدم اولیای خدا را هم میبیند. قرآن داریم: «لَهُمُ الْبُشْرَى فىِ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا» (یونس/ 64) امام فرمود که: ما در دنیا به او بشارت میدهیم، لحظهی مرگ امیرالمؤمنین و پیغمبر اسلام به او بشارت میدهند، دقیقههای آخر به او بشارت میدهند. افراد زیادی را ما دیدیم که دقیقهی آخر یک حرکاتی از خودشان نشان دادند و با بیان هم گفتند که: آقا رسول الله آمدند، امام حسین تشریف آوردند، آن دقیقههای آخر، چند تایشان را من میشناسم. آدمهای بسیار محترم، متدین، مستضعف و خیلی هم آدمهای خوبی بودند. پسرش میگفت: من بالای سرش بودم، پسرش هم از علماست. میگفت که: من بالای سر بابام بودم، بابام به خواهرم گفت که: بلند شو، امام حسین تشریف میآورند. گفتم: چه کاره بود؟ گفت: در هیئت چاییریز امام حسین بود، چاییریز امام حسین بود، در هیئت پای سماور بود.
روایات داریم حدود بین پنجاه تا شصت، بیش از پنجاه تا حدیث داریم در جلد ششم بحار که انسان لحظهی مرگ رسول الله را میبیند، لحظهی مرگ تلخ هم نیست، برای بعضیها خیلی هم شیرین است.
چهطور انسان بدعاقبت میشود؟ باز آیه داریم که افرادی خلاف میکنند، عذرخواهی میکنند، افرادی خلاف میکنند با لجبازی و اهانت. به یهودیها گفتند: «قُولُواْ حِطَّة» (بقره/ 58) آیه قرآن است. «قُولُواْ حِطَّة» یعنی بگویید: «عَفواً، عَفواً» خدایا مرا عفو کن، ببخش. «حِطَّة» یعنی عفو، ببخش. اینها متلک میگفتند، میگفتند: «حِنطِة»، «حِنطِة» یعنی گندم. بگویید: «حِطَّة». میگویند: «حِنطِة». بگویید: خدایا مرا ببخش. میگوید: گندم، گندم. چرا که «حِطَّة» و «حِنطِة» وزنش مثل هم میماند، یعنی مسخره میکردند.
از عوامل بدعاقبتی. قولها را زیرش میزدند. قرآن میفرماید که: «وَ إِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ لَا تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ» (بقره/ 84) ولی «ثُمَّ أَنتُمْ هَؤُلَاءِ تَقْتُلُونَ أَنفُسَكُمْ» (بقره/ 85).
«وَ إِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ لَا تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَ لَا تُخرِجُونَ أَنفُسَكُم مِّن دِيَارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُم وَ أَنتُمْ تَشهَدُون» (بقره/ 84) ما پیمان گرفتیم همدیگر را نکشید، «لَا تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ» قتل ممنوع. اما «ثُمَّ أَنتُمْ هَؤُلَاءِ تَقْتُلُونَ أَنفُسَكُمْ» (بقره/ 85) ولی دست به اسلحه بردید. گفتیم: اسلحه را کنار بگذارید، اسلحه دست گرفتید.
یکی دیگر. یهودیها در کتابشان خوانده بودند که در آخرالزمان پیغمبری میآید و در مدینه هست و به نام پیغمبر اسلام، به جوری مشخصاتش بود که علمای یهود مثل بچههایشان پیغمبر اسلام را میشناختند و لذا منتظر بودند. یک عده هم آمده بودند در مدینه خانه خریده بودند، منتظر بودند پیغمبری که میآید به او ایمان بیاورند. قرآن میگوید: «كاَنُواْ مِن قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ» (بقره/ 89). اما «فَلَمَّا جَاءَهُم مَّا عَرَفُواْ كَفَرُواْ بِه» (بقره/ 89) یعنی چپه شدند، اول منتظر بودند، مثل خود ما، میگوییم یا حجة بن الحسن، عجّل علی ظهورک. گاهی افرادی هستند میگویند ما را توفیق شهادت در رکاب امام زمان قرار دهد: «وَ اجْعَلْنِي مِنَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْهِ» (زاد المعاد – مفتاحالجنان، ص 302) یعنی خدایا از یاران حضرت مهدی باشم، شهادت قسمتم بشود. اما وقتی میگویی فتوای مرجع تقلید این است، میگوید: نه، با فتوا که نمیشود مملکتداری کرد که! آخه تو در حرفهایت میگویی که خدایا مرا جزء مستشهدین قرار بده، یعنی میخواهم در رکاب امام زمان شهید بشوم، خب مراجع تقلید جانشین عام ایشان هستند. میگوید: نه. «كاَنُواْ مِن قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ» بشارت میدادند، میگفتند: پیامبر اسلام خواهد آمد. «فَلَمَّا جَاءَهُم مَّا عَرَفُواْ كَفَرُواْ بِه» وقتی پیامبر آمد، کفر ورزیدند.
در جنگ احد یک عده تا لحظهی بدعاقبت شدن رفتند. یک فریادی بلند شد در احد که پیغمبر کشته شد. مسلمانها در احد فرار کردند، جمع زیادیشان فرار کردند. آیه گفت: «أَ فَإِيْن مَّاتَ» (آل عمران/ 144) عربیهایی که میخوانم قرآن است: «أَ فَإِيْن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ» (آل عمران/ 144) حالا پیغمبر از دنیا برود یا کشته بشود، باید فرار کنید. دین پیغمبر که نمرده، راه پیغمبر که نمرده، خدای پیغمبر که نمرده، بر فرض پیغمبر کشته شد، راهش هست، خدایش هست، قانونش هست. یعنی ببینید این در جبهه هم میآید.
اصلاً یک آیه داریم آیه خمس است. میگوید: «وَ اعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَىءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ» (انفال/ 41) این آیهی خمس است. میگوید: «وَ اعْلَمُواْ» توجه! «أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَىءٍ» (انفال/ 41) غنائم و درآمدهایی که دارید، هر چی هست، « فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ» یک پنجمش را بدهید برای خدا و رسول، ذی القربی، یتامی، مساکین، ابن سبیل. بعد میگوید به «إِن كُنتُمْ ءَامَنتُم بِاللَّهِ» (انفال/ 41)، به چه کسی میگوید: «إِن كُنتُمْ ءَامَنتُم»؟ به کسی که رفته جبهه. زیادی گوش بدهید مهم است. مسلمان هست، بالاتر، اصحاب پیغمبر هست، بالاتر، شجاع هست، بالاتر، در جبهه شرکت کرده، بالاتر، پیروز شده، بالاتر، میگوید همهی راهها را رفتی، مسلمانی، اصحاب پیغمبری، رزمندهای، شجاعی، در جبهه رفتی، پیروز شدی، همهی اینها را رفتی، بعد میگوید: اگر خمست را بدهی، تازه معلوم میشود مسلمانی. میگوید: «وَ اعْلَمُواْ» بدانید درآمدتان را باید خمس بدهید، بعد میگوید: «إِن كُنتُمْ ءَامَنتُم» اگر شما ایمان دارید، خیلیها میگویند: من مسلمانم. قرآن میگوید: «إِن كُنتُمْ ءَامَنتُم» اگر شما ایمان دارید، باید هر چه خدا گفته گوش بدهید: «وَ اعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَىءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ» (انفال/ 41)
نمیشود خودم بدهم؟ پول مال امام زمان است، اجازهاش را از مرجع تقلیدت بگیر، برو بده. خلاصه زود نمیشود به کسی گفت: ایشان انقلابی است، جبهه بوده، سابقهی جبهه بوده، سابقهی جبهه بوده، سابقهی خمس هم داشته؟ نه. ممکن است سابقهی جبههاش خوب باشد، سابقهی خمس ندارد، حساب سال ندارد. «إِن كُنتُمْ ءَامَنتُم» را خدا به چه کسانی میگوید؟
حالا این چهار تا سؤالی که گفتم، حساب چه کسی آسان است؟ حدیث داریم هر کس که با مردم روان باشد، خدا هم حسابش را روان میکند، «حِسَاباً شَدِيداً» (طلاق/ 8) برای چه کسی هست؟ حدیث داریم هر کس که با مردم سخت بگیرد، خدا هم روز قیامت به او سخت خواهد گرفت. آسان گرفتی، به تو آسان میگیرند، سخت گرفتی، به تو سخت میگیرند.
خدایا قیامت ما را، حساب قیامت ما را حساب آسان قرار بده. ما را جزء غافلین قرار نده.
«و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
سؤالات این هفته:
1- آیه 19 سوره ق، به چه امری اشاره دارد؟
1) سختی مرگ
2) سختی برزخ
3) سختی قیامت
2- آیه 28 سوره نحل، به کدام یک از حالات گنهکاران در هنگام مرگ اشاره دارد؟
1) درخواست مهلت و فرصت دوباره
2) انکار کارهای زشت و ناپسند
3) آرزوی مرگ زودتر
3- تعبیر قرآن درباره دنیا چیست؟
1) اندک و ناچیز
2) گذرا و ناپایدار
3) هر دو مورد
4- بر اساس آیه 6 سوره اعراف، در دادگاه قیامت از چه کسانی سؤال میشود؟
1) پیامبران الهی
2) مردمان عادی
3) پیامبران و مردم
5- آیه 58 سوره بقره به کدام یک از حالات یهود اشاره دارد؟
1) بهانهجویی در برابر دستورات خدا
2) تمسخر دستورات الهی
3) عناد و لجاجت با پیامبران
علاقهمندان میتوانند از طریق بخش مسابقات سایت www.Qaraati.ir یا صرفاً ارسال اعداد گزینه صحیح بهصورت يك عدد پنج رقمی، از چپ به راست (مانند ۲۳۱۲۳) به سامانه پیامکی ۳۰۰۰۱۱۴ در این مسابقه شرکت کنند.
انتهای پیام