به گزارش ایکنا، حجتالاسلام نوری، پژوهشگر حوزه علمیه، در یادداشتی با عنوان «توریه یا دروغ!» ضمن تحلیلی فقهی، بیان میکند که توریه عرفاً همان کذب است و تفاوتی ندارند و بر فرض تفاوت از نظر موضوع با کذب، حکمشان یکی است. متن این یادداشت به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از کارهایی که نزد برخی از افراد رایج است و برای فرار از دروغ انجام میدهند، توریه است. افراد قصد دارند با توریه، کاری کنند که هم به هدفشان برسند و هم اینکه دروغ نگفته باشند.با توجه به اینکه این مسئله از مسائل مورد ابتلای جامعه است و جواز یا عدم جواز آن اثرات زیادی در روابط اجتماعی بین افراد دارد، نوشتار حاضر به بررسی موضوع توریه از منظر حضرت آیتالله فقیهی میپردازد و اینکه آیا توریه دروغ است یا نه؟ و آیا این کار جایز است یا خیر؟
توریه در لغت به معنای پوشاندن و مخفی کردن است و در اصطلاح عبارت است از اینکه گوینده سخنی بگوید و معنای خلاف ظاهر آن را اراده کند و معنای اراده شده، مطابق با واقع باشد. مثلا از کسی سوال میکنند: «آیا تو از من فلان مقدار پول قرض نگرفتی؟» آن شخص با وجود اینکه قرض گرفته، میگوید: «نه، قرض نگرفتم» و در درون خود اینگونه قصد میکند که در فلان روز خاص قرض نگرفتم.
در مورد تعریف کذب یا همان دروغ، تعاریف متعددی ارائه شده ولی تعریف مشهور این است که کلامی که مطابق با واقع نباشد، کذب است. در مورد این تعریف بین فقها اختلاف وجود دارد؛ جمعی از فقها نظرشان این است که ملاک در تطابق یا عدم تطابق، مراد متکلم است؛ یعنی اینکه گوینده از این کلام چه چیزی را اراده کرده، ملاک است و این اراده اوست که باید با واقع مطابق باشد.(شیخ انصاری، مکاسب، ج1، ص197) اما در مقابل، برخی فقهای دیگر، نظرشان این است که ملاک در صدق و کذب، ظاهر کلام است؛ یعنی اگر ظاهر کلام گوینده مطابق با واقع نباشد، کلام کذب خواهد بود، هرچند مراد گوینده معنایی بوده که مطابق واقع باشد.(قوانینالاصول، ج2، ص364)
با توجه به این مطلب مشخص میشود که طبق مبنای اول، توریه کذب نیست؛ چون معنایی که مراد گوینده است مطابق با واقع است.اما بر اساس مبنای دوم، توریه کذب خواهد بود؛ زیرا طبق این مبنا ملاک در صدق و کذب، ظاهر کلام است نه مراد گوینده و در توریه فرض بر این است که ظاهر کلام، مخالف با واقع است. از بین این دو مبنا، نظر دوم صحیح است؛ زیرا بنای عرف و عقلا بر این است که بر اساس ظواهر، عمل میکنند و ظواهر شرعا حجت هست. مثلا در وصیت، وقف و... کلام را حمل بر معنای ظاهری آن میکنند و ادعای خلاف ظاهر را نمیپذیرند. اگر متکلم از این کلام قصد دیگری داشته باشد، باید قرینه بیاورد وگرنه صِرف اراده، چیزی را تغییر نمیدهد و عقلا آن را بر معنای ظاهری حمل میکنند.
اگر توریه جایز باشد، سنگ روی سنگ بند نمیشود و هر کسی میتواند هر سخنی بگوید و بعداً ادعا کند از این کلام، معنای دیگری را قصد کرده است! زیرا هر کلامی قابلیت توجیه دارد و میتوان احتمال خلاف ظاهری برای آن مطرح کرد. در صورت جواز توریه، دیگر به هیچ سخنی نمیتوان اعتماد کرد؛ زیرا هر کتاب یا مقاله یا سخنرانی و هر کلام دیگری که به ما ارائه میشود، احتمال میدهیم معنایی غیر از معنای ظاهری از آن اراده شده باشد و نمیتوانیم به معنای ظاهری آن اعتماد کنیم.
اگر درست به نتایج این نظر، توجه کنیم متوجه خواهیم شد که اگر توریه جایز باشد، اساساً حرمت کذب، لغو میشود. معنا ندارد که خداوند متعال کذب را حرام کند ولی توریه را جایز بداند؛ زیرا اگر اینگونه باشد، هرکسی که میخواهد دروغ بگوید، معنای دیگری قصد میکند و به راحتی به مقصود خود میرسد. مرحوم سید محمد کاظم یزدی، صاحب کتاب (العروة الوثقی)، در حاشیهای که بر کتاب مکاسب دارند، میفرمایند: «ملاک کذب، اظهار خلاف واقع است، چه گوینده آن را قصد کرده باشد و چه قصد نکرده باشد، پس بیان کلامی که ظاهرش خلاف واقع است کذب خواهد بود. در غیر این صورت، مستلزم این است که حرام بودن کذب، لغو باشد؛ زیرا در همه جا میتوان توریه کرد و مقصود گوینده از دروغ حاصل میشود بدون اینکه کار حرامی انجام داده باشد» (حاشیة المکاسب (الیزدی)، ج1، ص122)
از مطالب گفته شده مشخص میشود که توریه، از مصادیق کذب است و عرف فرقی بین آنها نمیگذارد. حال ببینیم با توجه به وضوح این مسئله، چرا عدهای قائل به جواز توریه شده و چه دلایلی برای مدعای خود اقامه کردهاند.
قائلین به جواز توریه، به ادلهای استناد کردهاند که مهمترین آنها، تعدادی از روایات است که ظاهر آنها این است که توریه جایز است. در اینجا نمونههایی از این روایات آورده میشود تا مشخص شود که آیا از این روایات، جواز توریه استفاده میشود یا خیر؟
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يَحْيَى الْكَاهِلِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى مَوْلَى آلِ سَامٍ قَالَ: حَدَّثَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع بِحَدِيثٍ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَ لَيْسَ زَعَمْتَ لِيَ السَّاعَةَ كَذَا وَ كَذَا فَقَالَ لَا فَعَظُمَ ذَلِكَ عَلَيَّ فَقُلْتُ بَلَى وَ اللَّهِ زَعَمْتَ فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا زَعَمْتُهُ قَالَ فَعَظُمَ عَلَيَّ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ بَلَى وَ اللَّهِ قَدْ قُلْتَهُ قَالَ نَعَمْ قَدْ قُلْتُهُ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ كُلَّ زَعْمٍ فِي الْقُرْآنِ كَذِبٌ.(کافی، ج2، ص342، ح20)
در این روایت عبد الاعلی میگوید به امام صادق(ع) عرض کردم آیا شما فلان حرف را نزدید (راوی در اینجا از کلمه «زعمت» استفاده میکند) امام(ع) در پاسخ میفرمایند: خیر، راوی تعجب میکند و سوگند میخورد که امام(ع) آن حرف را زده بودند، بازهم امام(ع) پاسخ منفی میدهند. دفعه سوم راوی میگوید فدایت شوم به خدا قسم این حرف را زدید (راوی این بار از کلمه «قلت» استفاده میکند) این بار امام(ع) میفرمایند: بله این حرف را زدم. سپس امام(ع) در بیان علت کار خویش، میفرمایند: مگر نمیدانی که زعم در قرآن به معنای دروغ است، هرجا زعم به کار میرود یعنی دروغ گفته شده، در اینجا تو باید از کلمه (قلت) استفاده کنی. برخی از فقها با استناد به این روایت میفرمایند: امام از کلمه (زعمت) که راوی گفته بود، معنایی را قصد کردهاند و بر اساس آن میگویند (لا) یعنی (ما زعمت) در حالی که کلمه زعم هم در حق و هم در باطل استفاده میشود. پس معلوم میشود، میتوان از کلمهای معنای خاصی را اراده کرد و دروغ هم نیست.
پاسخ: با قطع نظر از اشکال سندی که در روایت وجود دارد، در این روایت، امام علیه السلام در مقام بیان این نکته هستند که باید در اینگونه موارد از کلمه «قلت» استفاده کنی؛ زیرا (زعمت) گاهی به معنای دروغ به کار میرود. پس این روایت ربطی به توریه ندارد. شاهدی که میتوان بر عدم دلالت روایت بر توریه اقامه کرد این است که توریه برای مخفی کردن است و شخص توریهکننده میخواهد واقع را از مخاطب مخفی کند در حالی که در این روایت، امام علیهالسلام مقصود خود را روشن کردهاند و معنا ندارد که شخصی توریه کند و سپس مقصود خود را آشکار کند.
روى سويد بن حنظلة، قال: خرجنا و معنا وائل بن حجر نريد النبي- صلى الله عليه و آله- فأخذه أعداء له، و تحرج القوم أن يحلفوا فحلفت بالله أنه أخي، فخلى عنه العدو، فذكرت ذلك للنبي عليه السلام، فقال: «صدقت المسلم أخو المسلم» (سنن ابنماجه، ج3، ص495-494، ح1)؛ در این روایت، راوی میگوید با عدهای به سوی پیامبر(ص) حرکت میکردیم. یکی از همراهان ما شخصی بود به نام «وائل بن حجر» در بین راه دشمنان وائل، جلوی او را گرفتند. من قسم خوردم که او برادر من است تا دشمنان او را رها کنند. بعد خدمت پیامبر(ص) رسیدیم و قضیه را نقل کردیم پیامبر فرمودند: «راست گفتی، مسلمان برادر مسلمان است»؛ عدهای با تمسک به این روایت میگویند پس میشود انسان جمله ای بگوید و معنای خلاف ظاهر اراده کند و کلامش دروغ نباشد؛ زیرا ظاهر از برادر بودن، یعنی برادری نسبی نه برادری دینی و حال آنکه پیامبر(ص) با این توجیه که مسلمان برادر دینی مسلمان است کلام وی را متصف به صدق میکنند.
پاسخ: این روایت در منابع حدیثی شیعه نیست و در منابع اهل سنت وجود دارد و از نظر سندی، قابلیت استدلال ندارد. مضافا بر اینکه در این روایت، فرض ضرورت بوده و هنگام ضرورت، کذب جایز میشود. آیا از این روایت میتوان استفاده کرد که در همه جا توریه جایز است؟! نکته دیگری که در این روایت وجود دارد این است که در این روایت خود گوینده سخن، معنای دیگری قصد نکرده بود و این پیامبر است که کلام او را توجیه میکند. پس سخن راوی اصلا مصداق توریه نیست؛ زیرا شرط توریه این است که معنای مطابق با واقع قصد شود در حالی که در اینجا چنین اتفاقی نیفتاده است. و قطعا قائلین به جواز توریه نیز حاضر به پذیرش این مطلب نیستند که کلامی که قابلیت توجیه دارد، راست باشد هرچند معنای مطابق با واقع قصد نشده باشد. پس مشخص میشود که پیامبر اکرم(ص) با این توجیه میخواهند خیال راوی را بابت کاری کرده راحت کنند و بگویند این کار، اشکال نداشته است. پیامبر در این روایت به جای اینکه بفرمایند «به خاطر ضرورت کار تو اشکال نداشته است»، میفرمایند «راست گفتی»، منظورشان این است که حکم تو با حکم راستگویی یکی است و کار تو جایز است.
البته امکان دارد در اینجا سؤالی پیش بیاید و آن اینکه وقتی در ضرورت، کذب جایز میشود، چه دلیلی دارد که به جای دروغ گفتن، توریه کنیم؟ در پاسخ باید گفت توریه هم همان دروغ است ولی مرتبه خفیفی از دروغ است و دروغ صریح نیست. به همین خاطر هنگام ضرورت که دروغ جایز میشود میتوانیم مرتبه خفیف آن را انتخاب کنیم تا قبح دروغ نشکند. مرحوم سید لاری میفرمایند: «با وجود اینکه ضرورت، مجوّز کذب است ولی اینکه در این موارد، توریه صورت گرفته شاید علتش این باشد که مقام نبوت را از هرکاری که شائبه منافات با مروت دارد، پاک و منزه کنیم. زیرا درست است که به خاطر ضرورت، دروغ جایز بوده و این ضرری به عصمت نمیزند ولی مناسبتر و لایق تر با مقام نبوت این است که حتی اینگونه موارد نیز رعایت شود» (التعلیقة علی المکاسب، ج1، ص199)
با توجه به مطالبی که گفته شد، مشخص میشود که توریه عرفًا همان کذب است و تفاوتی ندارند و بر فرض اینکه از نظر موضوع با کذب متفاوت باشد، حکمشان یکی است. تنها شبههای که باعث جواز توریه میتواند باشد، برخی از روایات است که جواب آنها را دادیم. در نتیجه توریه در اسلام حرام است و نسبت دادن جواز توریه به دین اسلام، درست نیست.
انتهای پیام