فیلم | ماجرای شفاخواهی یک عرب برای فرزندش از پیامبر(ص) در کتاب «پرسه»
کد خبر: 3912881
تاریخ انتشار : ۰۹ مرداد ۱۳۹۹ - ۰۸:۲۴
نوبهار جان و دل/ ۴

فیلم | ماجرای شفاخواهی یک عرب برای فرزندش از پیامبر(ص) در کتاب «پرسه»

سیدعلی کاشفی خوانساری، نویسنده سفرنامه حج با عنوان «پرسه» در چهارمین قسمت از برنامه «نوبهار جان و دل»، که در گروه فرهنگی ایکنا و به انگیزه بازخوانی سفرنامه‌های حج از زبان نویسندگان این آثار تهیه شده است، به ماجرای شفاخواهی یک عرب برای فرزندش از پیامبر(ص) می‌پردازد.

کاشفی

به گزارش ایکنا، یادداشت‌های کاشفی خوانساری درباره سفر حج با عنوان «پرسه» از سوی نشر «آرون» منتشر شده است. نویسنده در این اثر سفرنامه متفاوت و خواندنی را ارائه کرده و اطلاعات منحصر به فردی در حوزه مسائل فرهنگی همچون تاریخ سفرنامه‌های حج، حج نگاشته‌های غیرمسلمانان، مطبوعات، رادیو و تلویزیون، شاعران حج، کتابخانه‌ها و کتابفروشی‌ها به مخاطب انتقال می‌دهد.

کاشفی خوانساری بخشی جذاب از این کتاب را که درباره شفاخواهی یک عرب از پیامبر (ص) برای فرزندش است را خوانده است که با هم مرور می‌کنیم.

یک ساعتی پس از تراویح تا قبل از اذان نماز شب، که ساعتی پیش از اذان صبح می‌گویند، حرم حسابی خلوت است و بیشتر حاضران آن ایرانی‌اند. شبی در روضه مبارکه در کنار ستون وفود نشسته بودم، که عربی در حالی که دختری حدوداً یک ساله را به همراه داشت، داخل روضه شد و به نماز ایستاد. دخترک بسیار شیرین و زیبا بود و دورادور با اشارات چشم و دست با او مشغول بازی شده بود. عرب شیعه بود و احتمالاً اهل حجاز نبود. شاید عراقی بود، نمی‌دانم. عرب با سوز و گداز خاصی گریه می‌کرد و با رسول مناجات می‌کرد و شفا می‌خواست. همزمان هم مدام به سر و روی دخترش دست می‌کشید و او را می‌بوسید و هق هق زار می‌زد.

فکر می‌کنم دخترک فلج بود، چون حرکتی نمی‌کرد. گریه عرب حالی به مسجد داد. گریه‌های مردم یکی یکی با گریه‌های عرب آمیخت و قیامتی بر پا شد. فضایی دست داده بود که دل سنگ خون و خواه ناخواه اشک هر چشمی سیر می‌شد. مأموران سعودی گرچه ناراضی بودند، اما نمی‌توانستند چیزی بگویند. هیچ کار خلافی در میان نبود. عده‌ای بدون اغتشاش و بی‌نظمی رو به قبله نشسته بودند و گریه می‌کردند. در آن حالت اشک و تضرع، در عالم میان محب و محبوب به حضرت رسول اکرم (ص) جسارت کردم و در دل با گلایه عرض کردم.

یا رسول الله! شما که می‌بینید این‌ها به شما می‌گویند شما مرده اید و از مرده هیچ کاری برنمی‌آید. برای ما آیات قرآن را می‌خوانند که آن‌ها را که نمی‌توانند به خودشان سود و زیانی برسانند، صدا نزنید. ما را از رو کردن به ضریح شما و زیارتنامه خواندن بازمی‌دارند. می‌گویند؛ بنده‌‎ای بود که خدا به او وحی کرد و او وحی را به امانت رساند، بعد مرد. همین و تمام.

یا رسول الله! اولاد طیبین شما، امامان که هیچ، امامزاده‌ها و امامزاده‌های دست هفتم و هشتم، سادات و اولیای بی‌نام و نشان، در گوشه و کنار دنیا، کور و سرطانی و معلول شفا می‌دهند. هر چه می‌خواهند بگویند، ما که به چشم دیده‌ایم دیگر شک نداریم.

یا رسول خدا! بیا و جلوه‌ای کن تا این کودک برخیزد و همه صلوات بفرستیم و منکران ولایت و معرفت شما روسیاه شوند.

یا رسول الله! مردم در مساجد، تکایا، حسینیه‌ها، خانقاه‌ها، هیئت‌ها، جلسات ختم قرآن، ختم انعام و سفره‌ها، در قدم‌گاه‌ها و نظرگاه‌ها، در سقاخانه‌ها، پای تعزیه و پرده‌خوانی‌ها، پای روضه‌خوانی‌ها و حمله‌خوانی‌ها، مناقب‌خوانی‌ها، در مولودی‌‎ها، در رباط‌ها، جمع‌خانه‌ها، امام‌باره‌ها، در زنجیرزنی‌ها و سینه‌زنی‌ها و هزاران و هزار بار از آل‌الله شفا گرفته‌اند. چرا اینجا نگیرند. می‌دانم که ما بد شده‌ایم. حرفی نیست، حجتی نداریم. اما ما دروغ و شما به راست. «وَافعَل بـِنا ما أنتَ أهلـُهُ وَ لا تـَفعَل بـِنا ما نـَحنُ أهلـُهُ»

یا رسول الله! روا نیست که در میان فتنه‌های آخرالزمان خلق خودتان را تنها بگذارید که حقیقتاً من لی غیرک، فَاجبنا یا رَحمةً لِلعالَمین و یا لعلی خُلقٍ عَظیم.

اللَّهُمَّ اِنّا نَشکُو الیکَ فَقدَ نَبِیَّنا و غَیبَهَ وَلِیَّنا و شِدَّهَ الزَّمانِ عَلَینا و وُقُوعَ الفِتَنِ بِنا و تَظاهُرَ الاَعداءِ عَلَینا و کَثرَهَ عَدُوِّنا و قِلَّهَ عَدَدِنا.

از شب‌های دیگر به اندازه یک ستون، بین مردم و ضریح حضرت رسول اکرم(ص) فاصله انداختند و پرده کشیدند.

انتهای پیام
captcha