به گزارش ایکنا؛ در این شماره از فصلنامه آموزههای قرآنی، مقالاتی با عناوین «معیارهای عدالت توزیعی از دیدگاه قرآن کریم»، «تبیین شاخصههای نخبگی، استراتژی و بازتعریف آن از منظر قرآن کریم»، «نگرش مثبت در بحرانهای زندگی و تأثیر آن در بهبود روابط همسران از نگاه قرآن و حدیث»، «موازنه حدود آزادی بیان در اسناد بینالملل و قرآن با تکیه بر واکاوی سرگذشت حضرت موسی و فرعون»، «نقد و بررسی انگاره مصلحتاندیشی قرآن در بیان خلاف واقع»، «سلوک معنوی در قرآن»، «رابطه «عبد و ربّ» به مثابه یک راهکار تربیت اخلاقی»، «معاونت و مشارکت در جرم در قرآن (با تأکید بر روش تفسیر حقوقی)»، «بازکاوی آرایه «تأکید الشیء بما یُشبِه نقیضَه» و نقش شناخت آن در تفسیر قرآن» «ملاکها و انواع تطبیق قرآن»، «سیر ساختاریابی سوره در تفاسیر قرآن کریم» و «بررسی انتقادی تفسیر ابن عاشور» منتشر شده است.
در چکیده مقاله «معیارهای عدالت توزیعی از دیدگاه قرآن کریم» میخوانیم: نظریههای اقتصادی را میتوان با تناسب سه گستره توزیع، تولید و مصرف به سه گروه تقسیم نمود. در این میان نظریات توزیع از آن جهت که با عدالت اقتصادی رابطه تنگاتنگی دارند، از جایگاه و اهمیت خاصی برخوردارند. نظامهای اقتصادی از جهت شدت و قوت پرداختنشان به نظریات توزیع قابل تقسیم میباشند. در نظام سرمایهداری، نظریات توزیع در کنار نظریات تولید و مصرف از قوت کمتری برخوردارند. در اقتصاد اسلامی به دلیل اهمیت داشتن عدالت اقتصادی، نظریه توزیع از همان ابتدا مورد بحث قرار گرفته است. میتوان پیشآهنگ این امر را کتاب اقتصادنا معرفی کرد.
این مقاله در صدد پاسخ به این پرسش است که اقتصاد چگونه میتواند از تخصیص و توزیع کارآمد منابع (طبیعی ـ انسانی) و درآمد برخوردار باشد؟ به عبارت دیگر در اقتصاد اسلامی تخصیص و توزیع منابع (طبیعی ـ انسانی) و درآمد بر اساس چه معیار یا معیارهایی صورت میپذیرد؟ هندسه حاکم بر این معیارها چگونه است؟ روشی که در بیان این نظریه پیموده شده است، پرداختن به معیارهای توزیعی و طبقهبندی کردن آنهاست. در واقع در این روش، هر نظریه توزیع میبایست به معرفی معیارهای توزیعی مورد نظر خود پرداخته و به صورت منطقی، رابطه بین آنها را روشن سازد. در نظریه توزیع از دیدگاه قرآن کریم، پنج معیار توزیعی نقشآفرین هستند. اولین معیار که میتوان از آن به عنوان اصلیترین معیار عمومی توزیع یاد کرد، کاهش نابرابری در درآمد است. چهار معیار دیگر یعنی: نیاز واقعی ضروری، کار مباشری، نیاز واقعی متوسط شخصی (در حد کفاف و شأن) و نیاز واقعی متوسط دیگران (در حد کفاف و شأن)، معیارهای اختصاصی میباشند.
نویسنده مقاله «تبیین شاخصههای نخبگی، استراتژی و بازتعریف آن از منظر قرآن کریم» در طلیعه نوشتار خود آورده است: نخبهشناسی یکی از موضوعات راهبردی جهت رشد و توسعه هر جامعهای است. قرآن کریم بنا به قاعده جهانشمولی، ویژگی هدایتی و تبیین موضوعات کلیدی، دارای سازوکاری جهت بیان مؤلفههای نخبگی میباشد. دستیابی به تعریفی جامع و کامل از نخبه بر مبنای توانمندیها و اثربخشی آن در جامعه و شاخصههای نخبگی بر اساس آموزههای وحیانی مورد نظر میباشد. این پژوهش از روش توصیفی ـ تحلیلی و با مطالعه متون دینی و جامعهشناسی انجامشده است. نخبگی در قرآن کریم بر خلاف فرهنگ غربی که بر پایه تفکر «اومانیستی» استوار شده، بر مبنای انتخاب بهتر «بهگزینی» از هر حیث، در سایه «مدیریت توحیدی» و «اثربخشی» در جامعه پیریزی شده است. بر اساس مؤلفههای فوق، سه سطح نازل، میانی و عالی برای نخبگان در قرآن کریم قابل تصور میباشد و طبق این شاخصهها میتوان بازتعریف «نخبه» را از منظر قرآن تبیین نمود.
در طلیعه نوشتار «نگرش مثبت در بحرانهای زندگی و تأثیر آن در بهبود روابط همسران از نگاه قرآن و حدیث» میخوانیم: بر اساس آموزههای اسلامی، زندگی سالم از اندیشه و اعتقادات مثبت و متعالی نشئت میگیرد. این اندیشه و نگرش مثبت، زیرساخت رفتارهایی مبتنی بر عواطف است که رنج بیماریهای روحی ـ روانی را کاهش میدهد و همسران را متقاعد به مقاومت در برابر بحرانهای زندگی مینماید و موجب همتایی و کفویت فکری و اعتقادی بر مبنای هستیشناسی و انسانشناسی دینمحور میشود. سبک زندگی اهل بیت و بخش قابل توجهی از توصیههای کاربردی ایشان به زوجین برای دستیابی به روابط سالم و موفق، بر محور نگرشسازی به زندگی در سایه ایمان و عقلانیت میباشد. به رغم تفاوتهای جسمی، روانی و جنسیتی بین زوجین، نگرش مثبت در زندگی زناشویی، بستر سازگاری بیشتر و خدمت عاشقانه و صادقانه همسران به یکدیگر و ارتقاء کیفیتهای زندگی میباشد. روابط منطقی و تفکر خلاق برای حل مشکلات درون خانوادگی و رشد نسل پویا و توانا، رهآورد نگرش مثبت در روابط همسران است. تدوین دیدگاههای اسلامی در این زمینه و آموزش آن به همسران در کاهش چالشهای روابط همسران تأثیر جدی دارد. این مقاله تلاشی در جهت تبیین این نوع دیدگاه است. روش تحقیق در این نوشتار بر اساس مطالعات اسنادی و روش توصیفی میباشد.
در چکیده مقاله «نقد و بررسی انگاره مصلحتاندیشی قرآن در بیان خلاف واقع» میخوانیم: حکیمان استفاده از دروغ برای رسیدن به مصلحتی مهمتر را جایز میشمارند. آیا میتوان حتی احتمال بیان خلاف واقع را به خاطر مصلحتی در مورد کلام خدای حکیم معقول دانست؟ اگر این احتمال در مورد سخنان خداوند معقول باشد و عدم وقوع آن اثبات نشود، واقعنمایی قرآن مورد تردید خواهد بود. در نتیجه نمیتوان در حوزههای معرفتی از هدایتهای قرآنی به صورت یقینی بهره گرفت.
نوشتار حاضر در ابتدا با روش عقلی و در ادامه از طریق تحلیل آیات قرآن، امکان راهیابی القاء خلاف واقع مصلحتی به قرآن کریم را رد کرده است. برخی دلیلهایی که برای رد این مدعا ارائه شده، ناکافی است، ولی تلاش شده برهانهای ارائهشده ترمیم و تکمیل شود و مدعا با برهان عقلی کافی به اثبات برسد و سپس با استناد به قرآن بر صحت این مدعا تأکید شود. نتیجه این است: قرآن کریم مصالحی مانند سطح فهم مخاطب، به زبان قوم سخن گفتن و مسائل هنری را مراعات کرده است؛ ولی لازمه آن، القاء مصلحتی خلاف واقع نیست و هیچ یک از مصادیقی که به عنوان دروغ مصلحتی مطرح میشود، شاهد بر این امر نیست.
در طلیعه نوشتار «سلوک معنوی در قرآن» آمده است: با وجود اختلاف در تعاریفی که متخصصان از معنویت داشتهاند، اکثر این تعریفها در این خصوصیت توافق دارند که معنویت یک سبک رفتاری است که همۀ زندگی شخص را در مسیر ارتباط با یک امر قدسی جهت میدهد. با مرور تمام قرآن و روش کدگذاری و نظمدهی مفهومیِ آیات آن مییابیم که نزدیکترین محتوای قرآنی به این خصوصیت، تقرب جستن و تلاش برای نزدیک شدن به خداوند به عنوان رفتاری نسبتاً پایدار در زندگی است. بنابراین معنویت قرآنی در واقع، سلوکی با ویژگیهای خاص است. مبنای روانشناختیِ این سلوک امید داشتن به خدا و آخرت، و مقصد آن، خدایی با جمیع صفاتی است که هر کدام به نحوی مشوق این سلوک هستند. چیستی، مبنا و مقصد معنویت در قرآن، هستۀ مرکزی آن هستند. قرآن ملازمات و موانع این سلوک و نیز پیامدهای آن را که در واقع برآوردن نیازهای بنیانی انسان هستند، بیان کرده است.
نویسنده مقاله ««رابطه «عبد و ربّ» به مثابه یک راهکار تربیت اخلاقی» در طلیعه نوشتار خود آورده است: تربیت اخلاقی یکی از موضوعات ارزشمندی است که مکاتب گوناگون با رویکردهای مختلف به آن پرداختهاند. قرآن کریم نیز با توجه به مبانی و اهداف این موضوع از منظر خود، راهکارهایی را برای تربیت اخلاقی ذکر کرده است. در این تحقیق سعی شده است با روش توصیفی ـ تحلیلی، به تبیین رابطۀ عبد و ربّ در قرآن پرداخته و آن را به عنوان یک راهکار تربیت اخلاقی مطرح کند. بر اساس این تحقیق، پذیرش رابطۀ عبد و ربّ به عنوان اساسیترین رابطۀ انسان و خدا از طرف انسان، به تربیت اخلاقی او منجر میشود. تبیین این مطلب را باید در مؤلفههای به دستآمده از رابطه عبد و ربّ مثل مالکیت، تربیتکننده، تدبیرگر، حکمکننده بر اساس علم و حکمت، قدرت مطلق ربّ و دعا کردن و اطاعت محض عبد و نمودهای این اطاعت و همچنین ثمرۀ این رابطه یعنی تقوا پیگیری کرد. لذا قرآن بر اساس رابطۀ عبد و ربّ، برای پذیرش این رابطه از طرف انسان و در نتیجه تربیت اخلاقی او، روشهایی مانند اثبات ربوبیت خداوند و عبد بودن انسان برای متربی، توجه دادن متربی به مظاهر ربوبیت خداوند در هستی و جان آدمی و دعوتِ متربی به تقوا بر اساس رابطۀ عبد و ربّ را به کار برده است.
انتهای پیام