به گزارش ایکنا، مناظرات امام رضا(ع) با رهبران ادیان حاوی درسها و نکتههای آموزندهای است. در کتاب «مناظرات تاريخى امام رضا(ع) با پيروان مذاهب و مکاتب ديگر» نوشته آیتالله مکارم شیرازی پنج نکته در این زمینه بیان شده است؛ متن قسمتی از کتاب از نظر میگذرد؛
«مناظرات امام على بن موسى الرضا(ع) مسئلهاى تاريخى و متعلق به گذشته نيست، بلکه از نظر پاسدارى از حريم اسلام و خط مکتب، سرمشق پر اهميت بسيار جامعى براى امروز و هر زمان ديگر است.
جالب اين است که در آن روز وسايل ارتباط جمعى مثل امروز گسترده نبود، ولى امام(ع) از جلسات مناظره دربار مأمون به عنوان يکى از مؤثرترين وسايل ارتباط جمعى آن روز بهره کافى گرفت؛ زيرا اخبار اين جلسات به دليل شرايط خاص حاکم بر آن، در سرتاسر کشورهاى اسلامى پخش مىشد. امام(ع) از اين طريق نه تنها توطئههاى تخريبى مأمون را خنثى فرمود و او را ناکام گذاشت، بلکه جامعه اسلامى آن روز را که به دلايل پيش گفته، در شرايط بسيار حساسى از نظر فکرى و فرهنگى به سر مىبرد، از انحراف رهايى بخشيد. همان گونه که گفتيم، بعيد نيست يکى از دلايل امام براى پذيرش ولايت عهدى تحميلى مأمون، انجام اين رسالت بزرگ باشد (دقت کنيد).
کيفيت برخورد آن حضرت با پيروان مکاتب مختلف نيز از جهات متعددى براى ما درسآموز و الهامبخش است؛ از جمله:
1- برخورد اسلام با پيروان مکتبهاى ديگر قبل از هر چيز بايد برخورد منطقى باشد. تا جنگ را بر مسلمانان تحميل نکردهاند، آنان نبايد دست به اسلحه برند و از منطق و استدلال چشم بپوشند. اسلام در گذشته، از طريق تبليغ و منطق پيش رفته است و در آينده نيز چنين خواهد بود. «لا اکراه فى الدّين قد تبين الرشد من الغى».
2- قدرت منطق اسلام به قدرى است که از منطق مکتبهاى ديگر ابداً واهمه ندارد، و به همين دليل، در تاريخ اسلام به همه آنها مجال کافى داده شده است تا عقايد خود را نشر دهند و پاسخ خود را بشنوند. حتى به کسانى که اصلًا ايمان به خدا و مکتب انبيا نداشتند، آزادى بحث داده مىشد، هر چند متأسفانه آنها از اين آزادى سوءاستفاده کردند و ديديم برنامهها به شکل ديگرى در آمد: توطئههاى گوناگون شروع شد، اقدامات تخريبى ادامه يافت و آن چه ما مايل نبوديم بشود، شد.
3- علماى اسلام در هر زمان بايد از تمام مکاتب و مذاهب با خبر باشند و بايد بتوانند با منطق خود آنها با آنان سخن بگويند و برترى آيين اسلام را بر هر مکتب ديگر اثبات کنند. بنابراين، بحث و گفتوگو درباره تمام مکتبها - بدون استثنا - بايد در متن دروس حوزههاى علميه باشد.
4- در ميان علماى اسلام بايد کسانى باشند که با زبانهاى زنده دنيا آشنايى داشته باشند و بتوانند به هنگام لزوم، بدون وساطت مترجمان که گاه بر اثر ناآگاهى و گاه براى اعمال غرض شخصى، مسائل را تحريف مىکنند، با اهل زبانهاى ديگر سخن بگويند. از اينجا ضرورت تدريس زبانهاى خارجى در کنار دروس حوزههاى علميه احساس مىشود.
5- علماى اسلام بايد از وسایل ارتباط جمعى موجود در جهان حداکثر بهرهگيرى را داشته باشند و صداى اسلام و تعليمات قرآن را به گوش همه جهانيان برسانند. بديهى است که اين کار بدون وجود يک حکومت نيرومند اسلامى کار بسيار مشکلى است؛ چرا که حکومتهاى ديگر هرگز چنين فرصتى را به پيروان مکتب اسلام نمىدهند و نه تنها با سانسور شديد مانع از نشر دعوت اسلامى مىشوند، بلکه با ايجاد خفقان و سلب آزادى نفس را در سينهها حبس مىکنند.»
انتهای پیام