به گزارش ایکنا؛ بخش نخست گفتوگو با حجتالاسلام و المسلمین داود مهدویزادگان، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، با تیتر «چرا باید با زندگی در سختی هزینه مقاومت را پرداخت کنیم» منتشر شد. در این گفتوگو وی ضمن تشریح دو نظریه «مقاومت» و «سازشکاری با استبداد مدرن»، با بیان اینکه هیچ کشوری بدون هزینه به توسعه دست نمییابد، اظهار کرد: بدون اتکا به ظرفیتهای داخلی، هیچ کشوری نمیتواند ما را از بحران خارج کند؛ به ویژه اگر آرمانهای متعالی داشته باشیم، کشورهایی که خوی استعماری دارند حتماً سنگاندازی میکنند و باید در برابر این سنگاندازی مقاومت کنیم.
اکنون بخش دوم این مصاحبه که به تبیین نسبت مقاومت و صلح، تأثیر خون شهید در تمدنسازی و دوران پساسلیمانی میپردازد، از نظر میگذرد؛
ایکنا ـ یکی از مسائلی که در این زمینه وجود دارد، تبیین نسبت مقاومت و صلح است. در برقراری این نسبت چه تحلیلی ارائه میکنید؟ آیا میتوان هم مقاومت کرد و هم به صلح دست یافت؟
برای پاسخ دادن به این سؤال در ابتدا باید مفهوم صلح را روشن کنیم که وقتی از صلح صحبت میکنیم دقیقاً مرادمان چیست. در مسئله صلح قضیه از این قرار است که دو طرف به این نتیجه میرسند که به یکدیگر تعرضی نداشته باشند؛ درست است که یکدیگر را قبول ندارند، اما میپذیرند که به حقوق یکدیگر احترام بگذارند. بنابراین دو طرفی که متخاصم هستند، میتوانند یکدیگر را قبول نداشته باشند، اما به حقوق هم نیز احترام بگذارند و به صورت مسالمتآمیز به زندگی خود ادامه دهند.
اما یک وقت است که عدهای از صلح صحبت میکنند، اما در دل صلح به دنبال سازش هستند. سازش به این معناست که شما برتری طرف مقابل را قبول داشته باشید و به حقوق او احترام بگذارید، اما او به شما احترام نگذارد. بنابراین شاهد یک رابطه ناعادلانه در سازش هستیم که حقوق یک طرف پایمال میشود. بنابراین در این سطح از صلح، کلمه صبح گفته میشود، اما یک استعاره است و مراد اصلی از آن سازش است. چون نمیتوانند سازش را استفاده کننده، کلمه صلح را به کار میبرند.
وقتی که میخواهید بفهمید مسئله صلح یا سازش است باید به میز مذاکره توجه کنید. وقتی که گفتوگوها انجام میشود، مشخص میشود که طرف مقابل به دنبال صلح است یا سازش. در حقیقت طرف مقابل حقی برای شما قائل نیست و میگوید همین که میگذارم در این جهان تنفس کنید، بالاترین حق است و به غیر از این دیگر حقی ندارد.
روشنفکران ما که از این گفتمان سازش دفاع میکنند، همواره بر دشمنی ما تکیه دارند، اما یک بار شده که بگویند طرف مقابل ما دشمن است؟ یک بار شده که یک نقد بر این مسئله وارد کنند؟ میگویند دشمنی طرف مقابل مفروض است، اما هرگز در ادبیات سیاسی خود این مسئله را وارد نمیکنند. در شهادت شهید سلیمانی نیز ندیدیم که دشمنی آمریکا را برجسته کنند و نهایتاً اقدام به یک ابراز همدردی کردند.
زمانی هم که پایگاه آمریکا موشکباران شد، اینها از این انتقام استقبال نکردند، در حالی که این ضربات موشکی، پاسخ به ظلم و ستم آمریکا در این 40 سال بوده است. اینکه در مواجهه با این انتقام حاضر نیستند، دشمن را نقد کنند نشان فرهنگ سازش است که بین آنها وجود دارد و با ایده سازش، طبیعی است که از بحران انحطاط نمیتوانید عبور کنید، اما این جریان چون به ایده سازش اعتقاد دارند از دیکتاتوری و رضاشاه هم سخن به میان میآورند و حتی برای او کتاب هم مینویسند، چراکه یکی از خصلتهای این جریان است.
ایکنا ـ در طول تاریخ تشیع شاهد بودیم که امامان شیعه(ع) در یک نظام فکری واحد، تاکتیکهای مختلفی را متناسب با شرایط عصر داشتند؛ یکی از مسائل موجود، تطبیق شرایط فعلی با شرایط معصومان(ع) است که ببینیم در حال حاضر با شیوه زندگی کدام امام نزدیکی بیشتری داریم و این عصر به عصر کدام امام نزدیکتر است. در این باره چه نظری دارید؟
دورهای که در آن به سر میبریم دوره حکومت دینی است که موفق شدیم حکومت دینی را تأسیس کنیم و بر پایه آن ولی فقیه حاکم شده است. بنابراین با یک حکمرانی فقهی روبرو هستیم و بر اساس آن پیش میرویم. بنابراین، دوره ما به دوره حضرت امیر(ع) نزدیک است که امام(ع) حکومت تشکیل دادند و مملکتداری کردند. در آن زمان نیز دشمنان داخلی و خارجی وجود داشت و جامعه با مسائل فرهنگی، اجتماعی و ... مواجه بود. در حال حاضر نیز این مسائل وجود دارد و چون حاکمیت در دست فقیه است، همه افراد این مطالبات را از فقیه میکنند.
اما با این حال نباید فراموش کرد که در سیره همه ائمه(ع) یک سری اقتضائات وجود دارد که برای ما قابل استفاده است و میتوانیم از آنها سرمشق بگیریم. این طور نیست که بگوییم چون دیگر ائمه(ع) حکومت نداشتند، نمیتوان از سیره آنها بهره جست. تمام کلام و رفتار ائمه(ع) برای ما کاربرد دارد.
ائمه(ع) نیز با جریانهای مختلفی مواجه بودند و یکی از مسائلی که حضرت امیر(ع) با آن مواجه بود، خوارج بود که هیچ نوع حاکمیتی را قبول نداشت و در فضایی حرکت میکرد که هرج و مرج بیشتر شود. هر کسی خودش را حاکم میدانست و در جهت ناامنی میکوشید. این حرکت در زمان امام علی(ع) آغاز شد و ایشان نیز با آنها برخوردهایی داشتند اما پس از شهادت امام(ع) نیز این جریان ادامه یافت و سیره معصومان(ع) در برخورد با خوارج در حال حاضر وجود دارد و میتوان به آنها رجوع کرد. آنها هیچ وقت از خوارج دفاع نکردند، بلکه خوارج را تقبیح هم میکردند.
بنابراین، دوره ما دوره حضرت امیر(ع) است و ما از آن فضا باید استفادههای لازم را داشته باشیم و در مورد دیگر ائمه(ع) نیز نباید بگوییم که چون حکومت نداشتند نمیتوان از سیره آنها بهره برد.
ایکنا ـ مسئله شهادت نیز از جمله مسائل مهمی است که در فرهنگ مقاومت وجود دارد. از طرفی در ادبیات دینی ما خون مظلوم و شهید جایگاه ویژهای دارد. دلیل اهمیت یافتن نفس شهید را چه میدانید؟
اهمیت پیدا کردن خون شهید حتی تا قداست یافتن آن نیز پیش میرود و علتش نیز روح آن شهید است. وقتی که یک فرد به روح متعالی میرسد و یک مرتبه عالی از پاکی و طهارت نفس را طی میکند و شهید میشود، خروجش از دنیا نیز به نحو برتری است و با مقام شهادت است؛ یعنی این روح و نفس زکیه با شهادت از دنیا میرود و بزرگترین پاداش خداوند در این دنیا به یک نفس زکیه نیز همین شهادت است.
اما در عین حال این طور نیست که این نفس زکیه با شهادتش، ارتباطش از دنیا قطع شود، چراکه قرآن فرمود «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»، یعنی اینها زنده هستند و کار خودشان را انجام میدهند. وقتی که میگوییم خون شهید دارای اثر است، یعنی همان نفس زکیه و روح لطیف عالیهای که به مقام شهادت رسیده مراد است و دارد اثرات خودش را میگذارد و به صورت طبیعی میتوانیم بگوییم که این شهید و روح شهید، در جامعه خودش تصرف کرده و انقلابی را برپا میکند. نمونههای این مسئله را دیدهایم و تجربهاش را نیز داشتهایم، اما خیلی اوقات فراموش میکنیم و لذا است که گاهی اوقات، جامعه نیاز دارد که دوباره آن تحول در آن ایجاد شود و ما آن تحول را درک کنیم.
در سالهای اخیر نابسامانیهای اقتصادی و ... در کشور ما وجود داشته و گویی که مسئله بالا و پایین رفتن قیمت دلار موجب شده بود که گرفتار مسائل مالی شویم و گویی که ساحت معنوی و متعالی خودمان و به عبارتی خودمان را گم کرده بودیم اما با خون شهید سلیمانی و همرزمانش مجدداً به خودمان آمدیم.
بنابراین، یکی از آثار و برکات خون شهید به واسطه طهارت نفسی که دارد تقویت همین بعد معنوی است که یک جلوهاش را در مراسم تشییع پیکر شهید سلیمانی و همرزمانش دیدیم و شاهد بودیم که خون این شهدا چطور توانست تصرف کند و ما را به خودمان بازگرداند.
البته کسانی که با این تحول و بازگشت به خود مشکل دارند، وقتی از این مسائل چیزی میشنوند برآشفته میشوند و تاب نمیآورند. در همین روزها نیز جریانی بود از تشییع باشکوه شهدا به خشم آمده بودند و بهانهای به دست آوردند که از شهدا و مردم انتقام بگیرند. اینها میگویند که چرا باید این تشییع صورت گیرد و چرا مردم باید در آن شکرت کنند. بنابراین شاهد یک خصومتی هستیم که غیراخلاقی است و گویی که چون مخالف این نظام هستند، محوری است که بخواهند هر نوع کار غیراخلاقی را مرتکب شوند.
برخی از تفکراتی که به دنبال اسلام آمریکایی هستند به این کارها جواز میدهند و میگویند که هر رفتاری مجاز است. البته برخی از کارهایی که انجام میشود، مانند جمع کردن تصاویر شهید سلیمانی از سطح شهر از روی جهالت است والا دلیلی ندارد که این کارهای زشت را شاهد باشیم؛ لذا باید قدری به خودمان بیاییم و ببینیم که حتی اگر برخی از چیزها را قبول نداریم، حداقل باید احترام را رعایت کنیم و این احترام نیز متقابل است.
ایکنا ـ چقدر خون شهید سلیمانی در جریان تمدنسازی مؤثر خواهد بود؟ البته کشورهای منطقه نیز تصمیم به اخراج آمریکا از منطقه گرفتهاند.
قطعاً این خون چنین تأثیری دارد و ما را وارد یک دوره جدید کرده است. اینکه این مراسم تشییع با این عظمت برگزار میشود، نشان از این دارد که سر الهی در کار است و وارد دوره جدیدی شدهایم. شهادت امام حسین(ع) نیز میتوانست به نحو دیگری باشد که هیچ کجا نیز دیده نشود و هیچ تحولی هم به پا نکند، اما واقعه کربلا رخ داد که سرمنشأ تحولات بعدی شد و حتی میتوانیم تاریخ اسلام را قبل و بعد از واقعه کربلا تفکیک و تقسیم کنیم.
تفکر دستگاه خلافت تا قبل از شهادت امام حسین(ع) این بود که به سمت نظامهای سلطنتی پیش بروند اما پس از شهادت امام حسین(ع) این دستگاه خلافت فهمید که باید در همین ساحت دینی حرکت کند و شکل کار نیز تغییر یافت و مسائل دیگری به وجود آمد.
شهادت شهید سلیمانی نیز این نقش را دارد که میتواند ما را وارد دوره جدیدی کند که این نقش در دیگر شهادتها وجود نداشته است. این تحول نیز صرفاً منحصر به ایران نیست بلکه سطح منطقه را شامل میشود و همه را بسیج کرده است.
این اراده شکل گرفته است اما ممکن است که این اراده به دست دشمن و یا به دست خود ما نابود شود، یعنی هر کسی به وظایف خود در هر جایگاهی که قرار دارد عمل نکند یا اینکه رسانهها پس از این جریان دیگر به مسئله شهادت شهید سلیمانی نپردازند که در این صورت این اراده به دست خود ما از بین خواهد رفت و ما شاهد یک حرکت ارتجاعی خواهیم بود. بنابراین لازم است که همه مسئولیتهای خود را به خوبی بشناسیم تا این دوره جدید به خوبی راه خود را طی کند.
ایکنا ـ محور پایانی بحث نیز درباره حوادثی است که در کشور ما رخ میدهد. برخی میگویند برای کشوری که در مسیر ظهور قرار دارد این حوادث امتحانهای الهی است و برخی نیز سوءتدبیر مسئولان را پیش میکشند. نظر شما چیست؟
وقتی که حادثهای آن هم در ابعاد گسترده رخ میدهد، باید توجه کرد که در این شرایط نباید عجولانه مسئله را تحلیل کرد و گفت که تنها تحلیل این حادثه همین است و بس. بلکه باید قدری ابعاد مسئله تبیین شود و جوانب کار را نیز بسنجیم و بعد وارد تحلیل کلان شویم. اینکه بگوییم این اتفاقات نشانههای آخرالزمانی است و این بلاها حکایت از آن مسئله دارد را نمیتوان به صورت مطلق قبول کرد. چراکه مسئله ظهور را فقط خدا میداند البته که ممکن است که این حوادث با ظهور نیز ارتباط داشته باشند اما نمیتوان به صورت قطعی چنین نظری را ارائه کرد. همچنین طرف دیگر قضیه که بیتدبیری است نیز باید دیده شود و چه بسا که کاستیها موجب رخ دادن چنین مسائلی شده باشد.
مسئلهای که روشن است اینکه ما در مسیر ظهور امام زمان(عج) باید به وظایف خود عمل کنیم و امام(عج) نیز تشریف بیاورند کار خود را انجام میدهند و ما نیز باید وظیفهای که دستگاه فقهیمان بر عهدهمان گذاشته است انجام دهیم، نه اینکه پا را فراتر بگذاریم. اینکه جامعه اگر به این بلاها مبتلا شد معنایی در آن نهفته باشد نیز مورد قبول نیست. البته که سر الهی وجود دارد که ما با این سطح از مسائل مواجه هستیم اما نمیتوان با قاطعیت گفت که حتماً معنایی در این رخدادها و بلاهای تلخ مانند سقوط هواپیما نهفته است.
در روایات آمده است: «البلاء للولاء»، یعنی خداوند قومی را که بیشتر دوست داشته باشد، به بلا هم بیشتر مبتلا میکند؛ یعنی مدام آن قوم را آزمایش میکند و محک میزند که ببیند چقدر میتواند تاب آورد. بنابراین، آزمونها و بلاها برای این است که عیار مشخص شود و چه بسا مسئله از این قرار باشد که جامعهای که خداوند رسالتی را برعهدهاش گذاشته لازم است که این مراحل را طی کند.
اگر میخواهیم بگوییم ادعای تمدن اسلامی داریم، باید مبتلا شویم و در این ابتلائات، خود را آبدیده کنیم. اما این حرفها به این معنا نیست که ما هرگونه خطایی کردیم بگوییم که اشکالی ندارد.
انتهای پیام