به گزارش کانون خبرنگاران نبأ وابسته به خبرگزاری ایکنا، حادثه کربلا از معدود حوادثی است که بعد از آن راه مظلوم و شهید حادثه ادامهدار شد و حوادث بعد از آن بسیار قابل تأمل است، حکومت ظلم و فساد که کار مظلوم را تمام شده میدید با اتفاقات بعد از عاشورا به این مسأله واقف شد که این قیام تمام نشده است و هر از چند گاهی در گوشه و کنار عدهای علم یا لثارات الحسین را سر دست میگیرند و بر بنیاد حکومت ظالم نهیب میزنند، یکی از کسانی که به خونخواهی از شهادت امامحسین(ع) به پا خواست و جانش را فدای خونخواهی اباعبدالله الحسین(ع) کرد زیدابن علی ابن الحسین(ع) است، زید نوه امام حسین(ع) و پسر امام زین العابدین(ع) است و برادر امام محمد باقر(ع) و عموی امام جعفر صادق(ع)، در داستان زید نکات بسیار ریز و قابل تأملی وجود دارد که بسیار ارزشمند است.
زید و قرآن
او در تشخیص معانی قرآن و طرز قرائت آن، صاحب نظر بود و در بحثهای خود، همیشه با الهام از این کتاب، مخالفین را در بحث مغلوب میساخت؛ درباره زید گفتهاند: او قرائت خاصی در قرآن داشت و کتابی در این زمینه تالیف نمود جعفر ابن محمد(ع) در این مقام از ممارست و مطالعه عمیق وی سخن میگوید و با جملهای افتخارآمیز از او یاد میکند؛ به خدا سوگند، او در میان ما بیش از همه به قرائت قرآن اشتغال داشت، یکی از آمیزههای زندگی زید که در ابتدا به آن اشاره شد، میتواند همین تدبر در قرآن باشد که زید را به شخصیت برجستهای در تاریخ اسلام و علیالخصوص شیعیان تبدیل کرده است.
زید؛ ولایتمداری بی چون و چرا
در تاریخ شبهاتی راجع به زید مطرح شده است که بیش از داشتن سندیت کاشتن بذر تفرقه را در میان شیعیان دامن میزند و این مساله در احادیث و روایات طوری آمده است که جای هیچ شک و شبههای را باقی نمیگذارد البته برای کسانی که نور ایمان در دلهایشان روشن است و نه برای آنانکه در دل مرضی دارند و همیشه به دنبال ضربه زدن به اسلام هستند، که یک نمونه از آن در گفتوگوی مأمون عباسی با امام رضا(ع) است که ایشان به مأمون چنین میفرمایند: "زید به خودش دعوت نمیکرد بلکه به آنچه مایه رضایت و خشنودی آل محمد (ص) بود دعوت میکرد، یحیی، فرزند زید، در سخنی با گروهی از شیعیان تأکید میکند که پدرم عاقلتر از آن است که به ناحق ادعایی کند، بلکه ایشان گفت: شما را به آنچه مایه خشنودی آل محمد (ص)است، دعوت میکنم و منظور ایشان در این کلام امام جعفر صادق (ع) بود زید علل قیام خود را اینگونه بیان میکند: «بر علیه بنیامیه قیام کردم چون با جدم حسین (ع) جنگیدند و در واقعه حره به مدینه حمله کردند و به وسیله منجنیق به پرتاب سنگ و آتش به سوی خانه خداوند پرداختند، در نتیجه بهدست میآید که زید و فرزند شهیدش یحیی، قائل به امامت امام صادق (ع) بودند و برای خود ادعای امامت نکردند، اما بعدها فرقه زیدیه چنین ادعایی را مطرح کرد که البته در این میان برخی از اسلاف زیدیه روایاتی را جعل کرده و به زید نسبت دادند تا نشان دهند ادعای امامت زید بن علی (ع) از سوی شخص زید صورت گرفته است.
قیام زید
قیام زید فریادی اعتراضآمیز علیه اقدامات غیر اسلامی و ستمهایی بود که امویان مرتکب میشدند؛ ابن ابی الحدید در شرح نهجالبلاغه روایت میکند که هشام بن زید گفت: شنیدهام تو یاد خلافت میکنی و آرزوی آن را داری، در حالی که لیاقت آن را نداری؛ چون تو کنیززادهای.
زید به وی گفت: جواب کلام تو را دارم. هشام گفت: بگو. زید گفت: هیچ کسی به خدا نزدیکتر نیست و مقامش رفیعتر نمیباشد از پیامبری که خدا او را برانگیخته است و آن اسماعیل بن ابراهیم است و او زاده کنیز بود. او را خدا برای پیامبری انتخاب کرد و بهترین افراد بشر یعنی حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) از سلاله اوست. هشام گفت: برادرت "بقره" چه میکند؟ زید خشمگین شد، به حدی که نزدیک بود از حالت طبیعی خارج شود، سپس فرمود: پیامبر (صلی الله علیه و آله) او را "باقر" نامید و تو او را "بقره" مینامی! چقدر اختلاف بین شما شدید است! تو در آخرت نیز با رسول الله اختلاف خواهی داشت؛ چنانکه در دنیا اختلاف دارید. آن حضرت وارد بهشت میشود و تو داخل آتش میشوی. هشام گفت: این شرور را اخراج کنید! سپس غلامان او را بیرون کردند.
سبب قیام زید تنها این موضع شدید هشام نیست، بلکه قیام وی علل اساسی دیگری دارد، ولی این موضع هشام جرقهای بود که موجب انفجار اوضاع گردید. بر حسب روایت اصفهانی، زید علل قیام خود را اینگونه بیان میکند: «بر علیه بنی امیه قیام کردم؛ چون با جدم حسین (علیه السلام) جنگیدند و در واقعه حره به مدینه حمله کردند و به وسیله منجنیق به پرتاب سنگ و آتش به سوی خانه خداوند پرداختند».
زید از اهانت به رسولالله(ص) در مجلس هشام به عنوان سبب دیگری برای قیام خود یاد میکند: «در مجلس هشام، شاهد سبّ رسولالله(ص) بودم، در حالی که هیچ کس اعتراض نکرد و اهانتکننده را از عملش بازنداشت. به خدا قسم! اگر یک همراه میداشتم علیه هشام قیام میکردم.
پیروان اهل بیت (ع) و حتی غیر آنها به زید روی آوردند تا حدی که تنها آمار کوفیانی که در مجلس وی حاضر شدند به پانزده هزار نفر رسید؛ بزرگانی از فقها مانند منصور بن مغنمی، عبد الرحمن بن ابی لیلی، ابن شبرمه و ... نیز با وی بیعت کردند و گفته میشود ابوحنیفه سی هزار درهم برای وی فرستاد و مردم را به یاری وی تشویق کرد.
زید برای بیعت با خود شروطی داشت که در این کلام وی بیان شده است: «ما شما را به کتاب خدا و سنت پیامبرش، جهاد با ستمگران، دفاع از مستضعفان، کمک به محرومان، تقسیم مساوی در بین مستحقان آن، ردّ مظالم، بستن زندانها و یاری اهل بیت (ع) در برابر دشمنان و نادیدهانگاران حقمان دعوت میکنیم»؛ از این بیان روشن میشود که تنها بیعت در زمینه جنگ و قیام علیه امویان بود، نه امامت زید، وگرنه امام صادق (ع) او را تأیید نمینمود.
شهادت زید
زید قیام کرد و جنگی بین سپاه اندک زید و سپاه مجهز و پر شمار امویان در گرقت و سرانجام پس از دو روز درگیری میان سپاه اندک زید و سپاه اموی، تیری به پیشانی زید اصابت کرد و در اثر آن به شهادت رسید یارانش برای مصون ماندن جنازه زید از تعرض دشمن، آن را شبانه و مخفیانه دفن کردند اما دشمن از آن آگاه شد. امویان جنازه زید را بیرون کشیده سرش را از بدنش جدا کرده، به شام نزد حشام فرستادند و بدنش را بهدار آویختند.
زید با قرآن مأنوس بود و ولایتمدار بود و حتی در زمان امامت امام جعفر صادق(ع) که برادرزادهاش میشد ایشان را امام و ولی شیعیان و پیروانش میدانستند و برای قیام هم از ایشان اجازه گرفتند، یکی دیگر از ویژگیهای زید این بود که بر علوم بسیاری مسلط بود و بعد از برادرش امام محمدباقر(ع) که شکافنده علم است ایشان در علم سرآمد بودند، و پاداش این ولایتمداری را در نهایت خدا با شهادت به او عطا کرد و نامش را در تاریخ جاوید کرد.
محمدعلی نادعلی