به گزارش کانون خبرنگاران نبأ وابسته به ایکنا، بنی امیه این روز را به خار ورود سرمطهر امام حسین(ع) به شام، عید قرار دادند. شامیان پست، بیرق های رنگارنگ برافراشته در هرگذری بساط شراب پهن کردند.
مردم لباس های عید خود را پوشیدند و به یکدیگر تبریک می گقتند وبرای یزید ملعون تاج جواهر نشان، تخت مرصع به سنگ های قیمتی آماده کردند. جارچیان شهر جار می زدند که سرهای بریده وزنان و اطفال را می آورند و همه با طبل و شیپور آماده شدند وبه استقبال کسانی رفتند که حرم پیامبر اکرم(ص) وحضرت علی(ع) بودند.
ورود کاروان اسرا به شام!
یزید بن معاویه به عبیدالله بن زیاد دستور داد تا سر مطهر فرزند سید الشهدا(ع) را با سرهاى جوانان و یاران آن حضرت(ع) که در رکاب آن حضرت شهید شده بودند با کالاها و زنان اهل بیت آن حضرت را روانه شام نماید.
در تاریخ آمده بعد از آن که ابن زیاد یک روز سرهای شهدای کربلا را در کوچهها و محلههای کوفه گردانید، آنها را به شام نزد یزید بن معاویه فرستاد.
ابن زیاد پس از فرستادن سر امام حسین(ع) اسراء را در 15 محرم با شمر ذی الجوشن و مخفر بن ثعلبه عائذی به شام فرستاد و به دست و پا و گردن مبارک امام سجاد(ع) زنجیر انداخت و اسراء را سوار بر شتر بیجهاز نمود. آن شقى، اهل بیت عصمت و طهارت را مانند اسیران کفار، دیار به دیار با ذلت و انکسار طوری که مردم به تماشاى آنها مىآمدند! به شام آورد.(کتاب، حسین نفس مطمئنه،ص329)
اوضاع شام در بدو ورود اهل بیت سیدالشهدا(ع) چگونه بود؟
بیش از 40 سال بود که منطقه شام را خاندان ابوسفیان اداره میکردند. یکی از شاخصههای اعتقادی معاویه و سایر امویان، ضدیت با دودمان پیامبر به ویژه امیرالمؤمنین(ع) بود و جوّ تبلیغاتی علیه حضرت امیر المومنین(ع) در آن منطقه چنان سنگین بود که مردم، او و شیعیانش را کافر میدانستند. براساس همین تبلیغات، در جنگ صفین حدود صد هزار نفر از این منطقه در مقابل حضرت علی(ع) صف کشیده بودند!
اکنون در زمان حاکمیت یزید، این شهر آماده ورود کاروانی از اسرا شده بود که در آن فرزندان علی علیه السلام حضور داشتند.
روایت سهل بن ساعدی از ورود اهل بیت(ع) به شام!
سهل بن سعد ساعدی ورود کاروان اسرا به دمشق را چنین توصیف کرده است: به سوی بنت الهدی حرکت میکردم تا به دمشق رسیدم، شهررا دیدم با رودخانههای پر آب و درختان انبوه که بر در و دیوار آن پردههای زیبا آویخته شده بود ومردم شادی میکردند! و زنانی را دیدم که دف و طبل میزدند! با خود گفتم شامیان عیدی ندارند که ما نمی دانیم! گروهی را دیدم که با یکدیگر سخن میگفتند، به آنان گفتم:« مردم شام عیدی دارند که ما از آن بیخبریم؟»
گفتند:ای پیرمرد، گویا تو بیابانگردی!
گفتم: من سهل بن سعدم که محمد(ص) را دیدهام!
گفتند:ای سهل! تعجب نمیکنی که چرا آسمان خون نمیبارد؟ و زمین ساکنان خود را فرو نمیبرد؟!
گفتم:مگر چه شده؟
گفتند: این سرحسین فرزند محمد(ص) است که از عراق به ارمغان آوردهاند!!
گفتم: وا عجبا !! سر حسین (ع) را آوردهاند و مردم شادی میکنند؟ آنان را از کدام دروازه وارد میکنند؟
اشاره به دروازهای کردند که آن را «باب ساعات» میگفتند.
در همان هنگام دیدم پرچمهایی یکی پس از دیگری نمایان شدند.
ابتدا سری نورانی و زیبا را بر سر نیزهای دیدم... بر امام زین العابدین(ع) وخاندان او سلام کردم و خود را معرفی نمودم. امام سجاد(ع) فرمودند: اگر میتوانی چیزی به آن نیزه دار که سر امام را میبرد بده تا جلوتر برود و اینجا نایستد که ما از تماشاچیان در زحمتیم!(ریاض الاحزان،ص108)
مصائب وارد شده از لسان مبارک امام سجاد(ع)
اما ورود اهل بیت(ع) به شهر شام با مصائب عظیمی همراه بوده که چون لکه ننگینی برای همیشه در تاریخ ثبت شد. نقل است که از امام سجاد(ع) پرسیدند:« بزرگترین مصیبت شما در سفر کربلا در کجا بود؟» در پاسخ سه بار فرمود:« الشام، الشام، الشام.»
امام سجاد(ع) درروایتی فرمود:«در شام هفت مصیبت بر ما وارد شد که از آغاز اسارت تا آخر نظیرشان را ندیدیم:
۱- سربازان یزید ما را با شمشیرهای برهنه و نیزه ها احاطه کرده بودند و به ما سرنیزه میزدند!
2- سرهای شهدا را در میان زنها گذاشتند. سر پدرم و عمویم، عباس، را در برابر چشم عمههایم، زینب و ام کلثوم، قرار دادند و سر برادرم، علی اکبر، و پسر عمویم، قاسم، را در برابر چشم سکینه و فاطمه. سربازان با سرها بازی می کردند؛ گاهی سرها به زمین می افتاد و زیر سم شتران می رفت!
۳- زنان شامی از بالای بامها آب و آتش به سوی ما میریختند. یک بار آتش به عمامهام افتاد و چون دستهایم را به گردنم بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم. آتش عمامه و سرم را سوزاند!
۴- از طلوع آفتاب تا نزدیک غروب در کوچه و بازار، ما را با ساز و آواز در برابر چشم مردم گردش دادند و گفتند، ای مردم، اینها را بکشید که در اسلام هیچ احترامی ندارند!
۵- ما را به ریسمانی بستند و از مقابل خانه های یهود و نصاری عبور دادند و به آنها گفتند، اینها همان هایی هستند که پدرشان پدران شما را (در جنگ های خیبر و. . . .) کشته و خانه های آنها را ویران کردهاند. امروز انتقام آنها را از اینها بگیرید. آنها هم هر چه خواستند خاک و سنگ و چوب به سوی ما پرت کردند، و پیرزنی یهودی به سر امام حسین (ع) سنگ زد.
۶- ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی تقدیر خداوند چیز دیگری بود.
۷- ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت. روزها از گرما و شبها از سرما در امان نبودیم و همواره از تشنگی و گرسنگی و ترس از مرگ در اضطراب به سر میبردیم.
ماه صفر در ادامه مصیبت های واردشده بر اهل بیت در محرم الحرام سال 61 هجری به واقع ایام حزن آل الله نامیده شد وبه یقین روزی که مطرودان از درگاه رحمت الهی، بهترین فرزندان خاندان رسول الله را با قلبی سوخته و دلی داغ دیده دیدند و آن گاه با کف و هلهله استقبال نمودند برای همیشه در تاریخ بشریت به عنوان روزی سیاه ماندگار شد. بحارالانوار، جلد۴۵، ص ۱۴۲-۱۴۳-۷۷
جریان نحوست ماه صفر و راه دفع آن
ماه صفر، معروف به نحوست و بد یمنى است وبه همین جهت براى رفع نحوست چیزى بهتر ازصدقه دادن و خواندن دعاها و استعاذات وارده نیست. اگرکسى بخواهد از بلاهاى نازله این ماه محفوظ بماند،چنانکه محدّث فیض در کتاب خود گفته، هر روز 10 مرتبه بخواند:((یَا شَدِیدَ الْقُوَى وَ یَا شَدِیدَ الْمِحَالِ یَا عَزِیزُ یَا عَزِیزُ یَا عَزِیزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَمِیعُ خَلْقِکَ فَاکْفِنِی شَرَّ خَلْقِکَ یَا مُحْسِنُ یَا مُجْمِلُ یَا مُنْعِمُ یَا مُفْضِلُ یَا لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذَلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ.
اى سخت نیرو و سخت کیفر،اى عزیز،اى عزیز،اى عزیز،همه آفریدگانت در برابر عظمت خوار گشته،مرا از شهر آفریدگانت کفایت کن،اى نیکوکار،اى زیباکار،اى نعمتبخش،اى افزونکن،اى که معبودى جز تو نیست،منزّهى تو،من از ستمکارانم،پس دعایش را مستجاب کردیم،و او را[اشاره به رهایى حضرت یونس از دل ماهى]از اندوه نجات دادیم،و اینچنین مؤمنان را نجات مىدهیم، درود خدا بر محمّد و خاندان پاک و پاکیزهاش.))
نماز اول ماه؛ عاملی دیگر در جهت رفع نحوست وبلا ماه صفر
در روز اول ماه دو رکعت نمازبه این صورت که، دررکعت اوّل بعد از حمد سى مرتبه قُلْ هُوَاللّهُ و در رکعت دوّم بعد از حمد سى مرتبه اِنّا اَنْزَلْناهُ بخواند و بعد از نماز صدقه دهد، چون چنین کند سلامتى خود را در آن ماه از حق تعالى بخردو در بعضی ازروایات نقل است که بعد از نمازبخواند: ((بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَما مِنْ دابَّةٍ فِى الاْرْضِ الاّ عَلَى اللّهِ رِزْقُه ا وَیَعْلَمُ مُسْتَقَرَّه اوَمُسْتَوْدَعَها کُلُّ فى کِتابٍ مُبینٍ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَاِنْ یَمْسَسْکَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلا کاشِفَ لَهُ اِلاّ هُوَ وَاِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلا رادَّ لِفَضْلِهِ یُصیبُ بِهِ مَنْ یَشاَّءُ مِنْ عِبادِهِ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ سَیَجْعَلُ اللّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً ما شآءَ اللّهُ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکیلُ وَاُفَوِّضُ اَمْرى اِلَى اللّهِ اِنَّ اللّهَ بَصیرٌبِالْعِبادِ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنْ الظّالِمینَ رَبِّ اِنّى لِما اَنْزَلْتَ اِلَىَّ مِنْ خَیْرٍ فَقیرٌ رَبِّ لا تَذَرْنى فَرْداً وَاَنْتَ خَیْرُ الْوارِثینَ.))
محمد ایمانی مهر