به گزارش ایکنا از گیلان، آیین سنتی و دیرینه تعزیهخوانی روز عاشورا، در ضیابر صومعهسرا برگزار شد.مردم ضیابر صومعهسرای گیلان بیشتر از سادات منسوب به امام ششم شیعیاناند.
مراسم شبیهخوانی عاشورا در ضیابر پیشینهای چندصدساله و شهرتی در سطح ملی دارد و بعد از گذشت سالیان سال، مردم ضیابر همچنان با پایبندی به سنت دیرینه خود، نسل به نسل در برپایی این مراسم تلاش میکنند.
وقایعی که در روز عاشورا در قالب تعزیه به نمایش گذاشته میشود، برگرفته از نسخ قدیمی است که مشاهده این کاروان و روایتهای آنها میتواند خود مؤید اعتبار منابع آنها باشند و دل هر پیر و جوانی با دیدن این صحنهها میلرزد.
حرکت هیئت تعزیه حوالی ظهر عاشورا شروع میشود. پیش از آغاز حرکت کاروان، سپاهیان قرمزپوش ابن زیاد تاختزنان در محلهها و کوچهها میگردند و در حالی که ابنزیاد پیشاپیش سپاه حرکت میکند، یکی از سربازها مردم را برای ورود ابن زیاد به شهر کوفه آگاه میکند و فریادزنان میگوید: ای مردم کوفه راه را باز کنید که امیر ابن زیاد وارد میشود.
در ادامه، حرکت سیدالشهدا از مدینه به مکه و کربلا و حرکت اسرا از کربلا تا شام از سوی هیئت ذوالجناح به نمایش گذاشته شده و حرکت خیمهها و کجاوهها یک به یک آغاز می شود.
خیمههای امام حسین(ع)، حضرت عباس(ع)، حضرت زینب(س)،حضرت علی اکبر(ع) و در ادامه خیمههای کوچک حضرت قاسم(ع)، حضرت عون بن جعفر(ع) (فرزند حضرت زینب) و در آخر خیمه حضرت علی اصغر(ع) یکی یکی از داخل حسینیه حرکت خود را آغاز میکنند.
در هر یک از این خیمهها کودکان خردسالی نشستهاند که با دستههای کاه بر سر خود میزنند و با سوز میخوانند «بابا یا حسین، آقا یا حسین». هر یک از خیمهها رنگ متفاوتی دارد و به شکلی تزئین شده که نشاندهنده این است که امام حسین(ع) به قصد جنگ راهی کربلا نبوده است.
در ادامه این کاروان، تابوت امام حسین(ع)، که با بدن بیسر قنداقه شش ماههاش را در دست دارد، دیده میشود. همچنین شیری روی این تابوت قرار دارد که نماد شیری است که عصر عاشورا در صحرای کربلا از بدن مبارک حضرت محافظت میکرد.
همچنان که کاروان در حرکت است، تعزیهها یک به یک اجرا میشوند، سپاهیان قرمزپوش با صورتی خونین و شمشیری بر دست به سمت اسرا یورش میبرند. تابوتها و پیکرهای حضرت ابوالفضلالعباس (ع)، حضرت علی اکبر(ع) و...، که بر هر یک کبوتری خونین نشسته است، روی شانههای مردان حمل میشود.
14 بیرق به نشانه 14 معصوم در جلوی دسته حمل میشود و پیشاپیش آنها بیرق صاحبالزمان(ع) به چشم میخورد. همچنین سرهای بریده شده شهدای کربلا بر نیزهها به صورت نمادین دیده میشود.
در ادامه این کاروان، کودکی را میبینیم که بر تابوت امام حسین(ع) در طول مسیر اذان میگوید و این یادآور اهمیت نماز از نظر آن حضرت است که حتی در ظهر عاشورا و در حال جنگ، این فریضه الهی را به جا میآورد.
در ادامه مردی را میبینیم که نقش حضرت ابوالفضل(ع) را بازی میکند که دو دستش بریده شده و تیری در چشم و مشک آبی بر پشت دارد. حضرت علی اکبر(ع) نیز در این کاروان با شمشیری در فرق سر مشخص است.
حضرت قاسمبنحسن(ع) با لباسی سبز سوار بر اسب از حسینیه خارج میشود و در کنار او ایفاکننده نقش عبداللهبنحسن(ع)، که با دست بریده و آویزان مشخص است، دیده میشود.عبداللهبنمسلمبنعقیل هم، که لباسی خونین بر تن دارد و با تیری دست و پیشانیاش به هم دوخته شده، به اجرای تعزیه در طول مسیر میپردازد.
در این میان مردی قوی هیکل، که لباسی قرمز بر تن کرده و تیر و کمانی را بالای سرش میچرخاند، نظرها را جلب میکند. آری او کسی نیست جز حرمله که تیر سه شعبهاش را به سمت گلوی کودک شش ماهه امام حسین(ع) نشانه گرفته است.
کودکان خردسالی را، که به اسیری گرفته شدهاند، در ادامه کاروان میبینیم که همگی لباسهایی سبز بر تن دارند و با دستهای کاه بر سر میزنند و با سوز و گداز میخوانند. حضرت رقیه(س) و حضرت سکینه(س) هم در کنار اسب ذوالجناح به میان کاروان میآیند و به اجرای تعزیه در طول مسیر میپردازند.
دو نصرانی، که لباسی رومی به تن و چتری بالای سر دارند، در میان کاروان دیده میشوند که از دیدن بارش خون در عصر عاشورا متعجب شدهاند و در طول راه می گویند «وزیرا از آسمان چه می بارد؟ امیرا از آسمان خون می بارد، این خون از بهر چه می بارد؟ از بهر غم میبارد».
در ادامه دستهای از سینهزنان در حالی که محکم بر سینه خود میزنند، می خوانند «هل من ناصرا ینصرنی؟ آیا کسی هست مرا یاری کند؟:. در آخر صف هم دو طفلان مسلم را میبینیم که با پایی برهنه در حرکتاند و از سوی حارث مورد عتاب قرار میگیرند و در بین راه نان و آب آنها را حارث ربوده و کوزه آبشان به زمین افکنده شده است.
صحنه جنگ روز عاشورا در میدان ضیابر و در نزدیکی مسجد به نمایش گذاشته میشود. به این صحنه که میرسیم، سوارهها یک به یک از اسب پیاده میشوند و جنگ میان حق و باطل و سپاهیان سبز پوش و قرمز پوش آغاز میشود. در این میان سپاهیان با شمشیرهایی که بر دست دارند بر سر و روی حضرت ابوالفضل(ع)، عبداللهبنمسلمبنعقیل و حضرت علی اکبر(ع) میکوبند.
با دیدن این صحنهها دلها میشکند و به ناگاه صدای فغان و گریه عزاداران سراسر میدان را فرا میگیرد و کسی نیست که با دیدن این صحنه اشک در چشمانش جمع نشود و گریه سر ندهد. در ادامه، خیمهها به آتش کشیده میشوند و دود سیاهی همه جا را فرا میگیرد.
مراسم جنگ پایانی در حیاط خانه رضوی(منزل مرحوم آیتالله ضیابری) به تصویر کشیده میشود و شمر گزارش جنگ و چگونگی کشته شدن شهیدان کربلا را به ابن زیاد ارائه میدهد و پس از گرفتن خلعتی مراسم این روز به پایان میرسد.
انتهای پیام