سیره معصومین، بهترین الگوی بازسازی اخلاقی است. ایشان با پرورش صفات و فضائل اخلاقی ناب در گوهر وجودشان، علاوه بر نورانی کردن باطن خود، فضای خانواده و جامعه خویش را از این نورانیت بهرهمند کردهاند که میتوان شعاع این گسترش برکت را تا روز قیامت، در تمام گستره هستی ترسیم کرد.
امام باقر(ع) به عنوان پنجمین وجود مطهر از این پاکان، خورشید تابناکی است که هر انسانی خود را در معرض اشعه آن قرار دهد، قطعاً به سعادت ابدی رهنمون میشود. در این مقاله برآنیم تا به مناسبت فرا رسیدن سالروز شهادت آن امام همام بخشی از برجستگیهای اخلاقی ایشان را مرور کنیم.
الف. عبادت و پارسایی
امام صادق(ع) میفرماید: «پدرم، امام محمد باقر(ع)، همواره مشغول ذکر خدا بود. هنگام خوردن غذا نیز ذکر خدا میگفت. وقتی با مردم صحبت میکرد، از یاد خدا باز نمیماند و کلمه «لا اله الا الله» همواره بر زبانش جاری بود. [سحرگاهان] ما را به عبادت و شب زندهداری تا برآمدن آفتاب فرا میخواند. به آن دسته از اعضای خانواده که قرائت قرآن میدانستند، دستور خواندن قرآن میداد و بقیه را به گفتن ذکر خدا سفارش میکرد».
افلح، خدمتکار امام میگوید: «با محمد بن علی(ع) برای انجام مناسک حج بار سفر بستم. وقتی [به مکه] رسیدیم و امام داخل مسجدالحرام شد و نگاهش به کعبه افتاد، شروع به اشک ریختن کرد. او با صدای بلند میگریست، تا جایی که شگفت زده شدم [که چرا امام معصوم این گونه میگرید.] گفتم: پدر و مادرم به فدایت باد! مردم شما را نگاه میکنند. اگر ممکن است کمی آهستهتر گریه کنید. امام فرمود: وای بر تو! چرا صدایم را به گریه بلند نکنم تا شاید [مورد بخشایش و مهرورزی پروردگار قرار گیرم] و در من نظر لطف کند و فردای رستاخیز به مهربانی و لطفش درآویزم؟
سپس مشغول طواف خانة خدا شد و نزد مقام [ابراهیم] به نماز ایستاد، [هنگامی که نمازش پایان یافت] به سجده رفت و آن هنگام که سر از خاکساری درگاه خدا برداشت، سجده گاهش از اشک، تر شده بود. او در هر شبانه روز یکصد و پنجاه رکعت نماز میگذارد».
امام صادق(ع) در بیان خداترسی پدر بزرگوارش میفرماید: «کَانَ أَبِی یَقُولُ فِی جَوْفِ اللَّیْلِ فِی تَضَرُّعِهِ: أَمَرْتَنِی فَلَمْ أَئْتَمِرْ [آتَمِرْ] وَ نَهَیْتَنِی فَلَمْ أَنْزَجِرْ فَهَا أَنَا ذَا عَبْدُکَ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ لَا أَعْتَذِرُ؛ پدرم نیمه های شب، با سوز و گداز می گفت؛ [بار الها!] مرا امر کردی، اطاعت نکردم و نهی کردی، باز داشته نشدم، اینک منم، بندة تو، در برابرت و هیچ عذری ندارم.»
ب. دوری از دنیا
زندگی فردی امام(ع) به دور از زیور و زینت دنیایی و اتاق امام بسیار ساده و کوچک بود؛ ولی هرگز خاطر خویش را از اندیشه در امور دنیایی نمیآشفت. جابربن یزید جعفی میگوید: «روزی محمدبن علی(ع) به من فرمود: ای جابر! اندوهگینم و دلم گرفته است. گفتم: اندوهتان به خاطر چیست؟ فرمود: ای جابر! کسی که لذت شراب ناب الهی در دلش باشد، از غیر خدا روی برتافته و دلش گرفتار او میشود. ای جابر! مگر این تحفة دنیا چیست؟ مگر دنیا جز مرکبی که بر آن سوار میشوی یا لباسی که میپوشی و یا همسری که اختیار میکنی چیز دیگری است؟
ای جابر! خداجویان بر این دنیا تکیه نمیکنند و به آن دل نمیبندند و خیال خود را از آخرت [و سختی آن] خوش نمیدارند. دل فریبهای دنیا، هرگز دل را از یاد خدا باز نمیدارد، گوش را بر ذکر خدا نمیبندد و زرق و برق دنیا چشمشان را از دیدن نور الهی کور نمیکند. از اینروست که نیکان پاداش دریافت میکنند و رستگار میشوند ... . پس بکوش آنچه خدا نزد تو از دین و حکمتش به امانت گذاشته، پاس داری.»
امام باقر(ع) میفرمود: «دنیا را مانند کاروانسرایی فروگذار که پیامبر(ص) فرموده: مَثَل من و دنیا مثل سواری است که ساعتی زیر سایة درختی فرود میآید و سپس برمیخیزد و از آنجا میرود.»
ج. بخشندگی و سخاوت
هر چند امام عائله زیاد و زندگی سادهای داشت؛ ولی بین مردم به بخشندگی و کرامت مشهور بود.همواره به نیازمند و بینیاز بخشش میکرد و این رفتار را مایه خرسندی خویش قرار داده بود و در بخششها، همیشه شأن و مرتبه افراد را در نظر میگرفت و به اندازهای کمک میکرد که نه موجب اسراف و زیادهروی و نه سبب تحقیر و پایین آمدن شأن او شود. شدت علاقهمندی او به بخشش، و فضیلتی که این ویژگی در درگاه خدا داشت، گاه او را بر آن میداشت که بسان نیاکان پاکش به نیازمندیهای زندگی خود بی اعتنایی کند و تا جایی که توان داشت، به نیازمندان میبخشید.
د. پاکیزگی و آراستگی
رعایت بهداشت فردی از ویژگیهای مهم زندگانی امام باقر(ع) است و هر چند در آن دوران امکانات بهداشتی و پزشکی بسیار محدود بود؛ اما امام در همان روزگار بسیار بدان اهمیت میداد و رعایت آن را به پیروان خویش نیز سفارش میکرد. امام، همواره محاسن و ناخنهای خود را حنا میکرد، لباسهای تمیز میپوشید و ناخنهایش را همواره کوتاه میکرد. اصحاب امام، ایشان را همواره با موهایی مرتب و پیراسته میدیدند.
همچنین ایشان به مسواک زدن اهمیت بسیاری میداد و میفرمود: «لَوْ عَلِمَ النَّاسُ مَا فِی السِّوَاکِ لَأَبَاتُوهُ مَعَهُمْ فِی لِحَاف؛ اگر مردم میدانستند که مسواک زدن چه فواید مهم و فراوانی دارد، آن را حتی در بستر خواب نیز از خود جدا نمیکردند.» امام همواره در محیطهای عمومی با لباسهای برازنده و تمیز حاضر میشد؛ به گونهای که نزدیکان در مورد ایشان میگفتند: «ظاهر او بیشتر به جوانان میماند.»
خانواده، به عنوان اولین و پایدارترین نهاد جامعه، بیشترین اهمیت را در شکلگیری شخصیت و روحیات فردی اعضای آن برعهده دارد و بزرگترین نقش را در سالمسازی جامعه ایفا میکند. بنیان خانواده بر پایه محبت اعضا به یکدیگر بنا شده است؛ به گونهای که میتوان محبت را مهمترین عامل در بهداشت و سلامت روحی و روانی خانواده به شمار آورد.
الف. ایجاد پیوند عاطفی با همسر
یکی از نکات ارزنده و جالب در زندگی امام باقر(ع)، اهتمام ایشان در جلب محبت افراد خانواده و فراهم آوردن لوازم تحکیم خانواده است. حسن زیّات بصری به همراه یکی از دوستانش به حضور امام شرفیاب میشود تا برای پرسشهای خود پاسخی از امام دریافت کند. وی پس از ورود به اتاق امام با صحنهای روبه رو میشود که تعجب او و همراهش را بر میانگیزد. او امام و اتاقش را در حالتی بسیار آراسته مشاهده میکند. به هر حال، پرسشهایش را مطرح میکند و پاسخ میشنود. هنگام برخاستن و خارج شدن، امام به او میفرماید: «فردا همراه دوستت نزد من بیا». روز بعد به منزل امام میآیند؛ ولی ایشان را در اتاقی خاکی که فقط حصیری در آن پهن بود، با پشمینه بر تن یافتند.
امام به او فرمود: «یَا أَخَا الْبَصْرِیِ! إِنَّکَ دَخَلْتَ عَلَیَّ أَمْسٍ وَ أَنَا فِی بَیْتِ الْمَرْأَةِ وَ کَانَ أَمْسِ یَوْمَهَا وَ الْبَیْتُ بَیْتَهَا وَ الْمَتَاعُ مَتَاعَهَا فَتَزَیَّنَتْ لِی عَلَی أَنْ أَتَزَیَّنَ لَهَا کَمَا تَزَیَّنَتْ لِی فَلَا یَدْخُلْ قَلْبَکَ شَیْ ءٌ؛ ای برادر بصری! دیروز در حالی نزد من آمدی که من در منزل همسرم بودم و دیروز، روز و زمان او بود و خانه و اسبابش متعلق به او بود و خود را برای من زینت کرده بود و من هم همانطور که او برای من خود را آراسته بود، خود را برایش آراسته کردم. بنابراین بدگمانی به قلبت راه نیابد.» حسن گفت: فدایت شوم! سوگند که در مورد شما بدگمان شده بودم؛ ولی اینک خدا بدگمانی را از دلم بیرون کرد و دریافتم که حقیقت، همان است که شما فرمودید.»
آشکار است که امام برای جلب رضایت و خشنودی همسر خود بسیار تلاش میکرد تا با ارتباط عاطفی بیشتر، بنیان خانواده خویش را استحکام بیشتری ببخشد.
ب. ارتباط عاطفی با فرزندان
نقل است که یکی از فرزندان ایشان بیمار بود و وضع وخیمی داشت و امام از این موضوع بسیار ناراحت بود. سرانجام بیماری او بهبود نیافت و به مرگ او انجامید. امام از درگذشت او بسیار متأثر شد. صدای شیون و زاری اهل خانه بلند شد. امام به بالین فرزند خود رفت؛ ولی لحظاتی بعد با چهرهای گشاده بیرون آمد که موجب تعجب برخی از حاضران شد و در این مورد از ایشان پرسیدند، حضرت فرمود: «إِنَّا لَنُحِبُّ أَنْ نُعَافَی فِیمَنْ نُحِبُّ فَإِذَا جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ سَلَّمْنَا فِیمَا یُحِبُّ؛ ما دوست داریم آنکه دوستش داریم (فرزندمان) سلامت باشد؛ ولی وقتی خواست خدا در مورد ما نازل شد، به آنچه او دوست دارد گردن مینهیم».
امام با این رفتار و گفتار نیکو، چارچوب محبت واقعی و اصیل را به همگان آموخت و یادآور شد که دوستیهای دنیایی مذموم نیست و حتّی وجود عاطفه و ابراز آن نسبت به فرزندان لازم است؛ ولی محبت به فرزند نباید مانع فرمانبرداری و موجب روی برتافتن از خواست الهی شود.
یکی از نکات ارزنده و جالب در زندگی امام باقر(ع)، اهتمام ایشان در جلب محبت افراد خانواده و فراهم آوردن لوازم تحکیم خانواده است.
الف. دستگیری از نیازمندان
کمک به محرومان، نیازمندان و ستمدیدگان جامعه، در زندگانی امام باقر(ع) اصل بزرگی بود و برطرف کردن نیازهای مادی و روحی آنان را مهمترین فعالیتهای اجتماعی خود به شمار میآورد. امام، آنان را دور خود جمع میکرد، سخنانشان را میشنید و دردهایشان را تسکین میبخشید. امام صادق(ع) در این باره میفرماید: «دَخَلْتُ عَلَی أَبِی یَوْماً وَ هُوَ یَتَصَّدَّقُ عَلَی فُقَرَاءِ أَهْلِ الْمَدِینَةِ بِثَمَانِیَةِ آلَافِ دِینَارٍ وَ أَعْتَقَ أَهْلَ بَیْتٍ بَلَغُوا أَحَدَ عَشَرَ مَمْلُوکاً؛ روزی نزد پدرم رفتم، در حالی که مشغول تقسیم هشت هزار دنیار [طلا] به نیازمندان مدینه بود و خانوادهای که یازده غلام بودند را آزاد ساخت». امام روزهای تعطیل؛ به ویژه جمعهها را به دستگیری و انفاق به مستمندان اختصاص میداد و دیگران را نیز به آن برمیانگیخت. در روایتی از امام صادق(ع) آمده است: «با اینکه پدرم از نظر بنیة مالی از سایر افراد خاندانش ضعیفتر و مخارج زندگیاش بیشتر از بقیه بود؛ ولی در هر جمعه به نیازمندان کمک میکرد؛ حتی اگر کمک او به اندازه یک دینار بود و میفرمود: «پاداش صدقه و کمک به نیازمندان در روز جمعه برتری دارد؛ همان گونه که روز جمعه نسبت به دیگر روزهای هفته دارای برتری است.»
ویژگی برجسته امام در دستگیری از مستمندان این بود که هرگز آنان را سائل یا گدا خطاب نمیکرد و همواره به دیگران میفرمود: «آنان را به بهترین نامهایشان صدا بزنید!»
ب. زندگی اجتماعی و مردمی
امام باقر(ع) در این باره اهتمام ویژهای داشت و دیگران را نیز از آموزههای سودمند اخلاقی خود در این زمینه بهرهمند میکرد. زراره روایت میکند: «روزی امام باقر(ع) برای شرکت در مراسم تشییع پیکر مردی درگذشته از طایفة قریش حضور یافت. من نیز به همراه ایشان شرکت کردم. مردی به نام عطا نیز با ما بود. در این هنگام زنی از تشییع کنندگان شروع به شیون و فریاد کرد. عطا به او گفت: یا ساکت شو یا همگی باز میگردیم؛ ولی زن همچنان فریاد میزد و میگریست. عطا [ناراحت شد] و بازگشت. من به امام رو کردم و گفتم: عطا بازگشت [چه کنیم؟] امام فرمود: «به راه خود ادامه بده! اگر بنا باشد به خاطر دیدن یک اشتباه از دیگران (داد و فریاد زن) عمل شایستهای را کنار بگذاریم، حقوق برادر مسلمان خویش را به جا نیاوردهایم.»
پس از تشییع، جنازه را بر زمین نهادند و امام بر آن نماز گزارد؛ سپس شخصی (گویا صاحب عزا) جلو آمد و ضمن سپاسگزاری از امام عرض کرد: خداوند شما را رحمت کند. دیگر بازگردید! پیادهروی برای شما دشوار است؛ ولی امام از بازگشتن طفره رفت. پیش آمدم و به امام عرض کردم: از شما خواستند که بازگردید، پرسشی دارم که میخواهم در مورد آن توضیح بدهید. امام فرمود: «امْضِ فَلَیْسَ بِإِذْنِهِ جِئْنَا وَ لَا بِإِذْنِهِ نَرْجِعُ إِنَّمَا هُوَ فَضْلٌ وَ أَجْرٌ طَلَبْنَاهُ فَبِقَدْرِ مَا یَتْبَعُ الْجَنَازَةَ الرَّجُلُ یُؤْجَرُ عَلَی ذَلِک؛ بگذر [و به کار خودت ادامه بده]؛ زیرا ما با اجازه او نیامدهایم تا حال با اذن او بازگردیم؛ بلکه این برتری و پاداشی است که ما مطالبه میکنیم و هر اندازه که انسان به تشییع ادامه بدهد، از خداوند پاداش میگیرد.»
ج. احترام به مالکیت اجتماعی
ضرورت احترام به حقوق مالی و داراییهای مردم؛ حتی اقلیتهای دینی از مسائلی است که اسلام به آن توجه ویژهای دارد. اسلام، صرفنظر از رعایت حقوق مسلمانان، رعایت حقوق دیگر کسانی را که با مسلمانان زندگی میکنند، ضروری میداند و حتی تجاوز به حقوق مالی و داراییهای فرقهها و گروههایی را که معصومین آنها را لعن و نفرین کردهاند، برنمیتابد و مالکیت آنها را محترم میشمارد.
در این باره ابوثمامه میگوید: «روزی خدمت امام باقر(ع) رسیدم و عرض کردم: فدایت شوم! من قصد دارم در مکه اقامت گزینم و ساکن آنجا باشم؛ ولی به یکی از پیروان فرقه مرجئه بدهکارم و حال می خواهم نظر شما را بدانم.» امام در پاسخ او فرمود: « ارْجِعْ إِلَی مُؤَدَّی دَیْنِکَ وَ انْظُرْ أَنْ تَلْقَی اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَیْسَ عَلَیْکَ دَیْنٌ فَإِنَّ الْمُؤْمِنَ لَا یَخُونُ؛ [نزد طلبکار خود] بازگرد و طلبش را بپرداز و به گونهای زندگی کن که وقتی به دیدار پروردگارت شتافتی، از سوی کسی دینی برگرده تو نباشد؛ زیرا مؤمن هرگز خیانت نمیکند».
د. خوشرویی
اسلام اهمیت زیادی به خوش خلقی و برخورد نیکو با مؤمنان داده و آن را یکی از ارزشهای والای اخلاقی میداند. امام باقر(ع) میفرمود: «تَبَسُّمُ الرَّجُلِ فِی وَجْهِ أَخِیهِ حَسَنَةٌ وَ صَرْفُ الْقَذَیَ عَنْهُ حَسَنَةٌ وَ مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَیْ ءٍ أَحَبَّ إِلَی اللَّهِ مِنْ إِدْخَالِ السُّرُورِ عَلَی الْمُؤْمِن؛ لبخند به روی برادر مؤمن حسنه و سِتُردن غبار (اندوه) از روی او حسنه است و خدا به چیزی برتر از شاد کردن دل مؤمن پرستش نشده است.»
امام از شاد کردن دیگران خشنود میشد و از زبان جد بزرگوارش رسول اکرم(ص) این روایت را برای مردم میخواند که: «مَنْ سَرَّ مُؤْمِناً فَقَدْ سَرَّنِی وَ مَنْ سَرَّنِی فَقَدْ سَرَّ اللَّهَ؛ هر کس مؤمنی را شاد کند، مرا شاد کرده و هر کس مرا شاد کند، خدای را خشنود ساخته است.» و گاه اطرافیان را به شوخیهای ستوده و در حد اعتدال که موجب سرور و خوشحالی افراد میشود تشویق میفرمود.
هـ. ابراز صمیمیت در معاشرت با دوستان
از دیگر سجایای اخلاقی که اسلام بر آن تأکید کرده، ابراز محبت دو مؤمن به یکدیگر است؛ زیرا اگر محبت ابراز شود، صمیمیت طرف مقابل را نیز به همراه دارد و او پس از آگاهی از محبت میکوشد تا به آن پاسخ گوید که این تلاش، به تحکیم رابطه دوستی و ایجاد صمیمیت بیشتر بین آنها میانجامد؛ همچنان که در احادیث و سخنان امامان معصوم نیز توصیه به نشان دادن محبت به دوستان و دوری از مخفی کردن آن شده است.
این موضوع نمود فراوانی در رفتار امام باقر(ع) دارد؛ ابی عُبیده میگوید: «من [در سفری] با امام باقر(ع) هم کجاوه بودم. نخست من سوار میشدم و سپس ایشان و به محض سوار شدن سلام و احوالپرسی میکرد؛ درست مانند کسی که مدتهاست دوست خود را ندیده، سپس دست میداد و مصافحه میفرمود و نیز هنگامی که از کجاوه پیاده میشدیم، امام پیش از من پایین میآمد و هنگامی که من پیاده میشدم، ایشان دوباره به من سلام میکرد. [شگفتی من برانگیخته شد و] پرسیدم: «ای پسر پیامبر! شما رفتاری میکنید که نزدیکان من هم نمیکنند و اگر یک بار هم بکنند، زیاده قلمداد میشود».
فرمود: «گویا از برتری و نیکی دست دادن ناآگاهی! بدان که هر گاه دو خداجو به هم میرسند و با هم دست میدهند و حال یکدیگر را میپرسند، خداوند گناهان آنها را میریزد و پیوسته به آن دو نظر میکند تا هنگامی که از هم جدا شوند... هر گاه دو مؤمن با هم دست میدهند، خداوند دست خود را در میان دست آنها میبرد و با آن کس که بیشتر دست دیگری را بفشارد، دست میدهد.»
گاه امام به کسانی که برای خداحافظی پیش از مسافرت نزد او میآمدند، سفارش میکرد که سلام او را به یک یک دوستان و آشنایانش در آن شهر برسانند.
ز. آگاهی از مشکلات معیشتی نزدیکان و تلاش برای رفع آن
امام، همواره از وضعیت زندگی دوستان و آشنایان خود و مشکلات آنان با اطلاع بود و تلاش میکرد هر از چند گاهی با آنان دیداری تازه کند و از مشکلاتشان آگاهی یابد و تا جایی که در توان دارد، معضلات معیشتی آنان را برطرف کند. عمرو بن دینار و عبیدالله بن عبید بن عمیر میگویند: « مَا لَقِینَا أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ 7 إِلَّا وَ حَمَلَ إِلَیْنَا النَّفَقَةَ وَ الصِّلَةَ وَ الْکِسْوَةَ وَ یَقُولُ هَذَا مُعَدَّةٌ لَکُمْ قَبْلَ أَنْ تَلْقَوْنِی؛ هرگز به دیدار ابجعفر(ع) نشتافتیم، مگر این که به ما امکانات [و مایحتاج] زندگی، هدایای مالی و پوشاک عنایت میکرد و میفرمود: اینها را پیش از این که به دیدار من آیید، برای شما مهیا کرده بودم».
این جمله امام بیانگر آن است که ایشان همواره از وضع زندگانی اطرافیان و آشنایان خود آگاه بوده و به موقع و حساب شده به آنان کمک میکرده است. اسود بن کثیر در توصیف دلسوزی امام به اطرافیان خود میگوید: «روزی از فشار تنگدستی و بی تفاوتیِ نزدیکانم نزد ابجعفر(ع) رفتم و از آنان شکایت کردم. امام [ناراحت شد و] فرمود: «چه دوستانی هستند آنان که گاه توانگری به تو میپیوندند و هنگام نداری از تو میبرند؟» آنگاه به پیشکار خود اشارهای کرد و او کیسهای به من داد که هفتصد سکع نقره در آن بود. سپس فرمود: «اسْتَنْفِقْ هَذِهِ فَإِذَا نَفِدَتْ فَأَعْلِمْنِی؛ این را خرج کن و هر گاه تمام شد، مرا با خبر کن».
سلمی، خدمتکار امام درباره بذل عنایت ایشان به نزدیکان و آشنایان میگوید: «هرگاه که برخی از دوستان امام به دیدار او میآمدند، امام از آنان با بهترین غذاها پذیرایی میکرد و جامگان نیک به آنها پوشانده و سکههای بسیاری نیز به آنان هدیه میکرد و همواره میفرمود: «ای سلمی! نیکی دنیا در رسیدگی به دوستان و آشنایان و کمک به آنهاست...».
ناگفته پیداست که این دستگیریها از داراییها و درآمدهای شخصی امام و آن دسته از اموالی بوده که دیگران در آن سهمی نداشتهاند و مختص به امام بوده است و هرگز از بیت المال نبوده است. به یاد بیاوریم که او از تبار امام علی(ع) خورشید مرد عدالت و برابری است که حاضر نبود حتی به نزدیکان خود نیز سهم بیشتری از بیتالمال مسلمانان بدهد.
ح. بردباری در روابط اجتماعی
رعایت شکیبایی، اصل مهمی در حضور سازنده و مفید در عرصه روابط اجتماعی است. اهمیت این ویژگی هنگامی دو چندان میشود که فرد، رهبری گروه یا جمعی را نیز بر عهده داشته باشد. این ویژگیِ سازنده و کارآیی اخلاقی در برترین شکل خود، در زندگانی امام باقر(ع) دیده میشود؛ تا آنجا که روزی فردی مسیحی از روی دشمنی و کینهای که به امام(ع) داشت، به ایشان ناسزا گفت و با بی شرمی او را خطاب قرار داد: «تو بقر هستی!» امام(ع) بدون این که ناراحت شود، با بردباری پاسخ فرمود: «نه، من باقر هستم».
حجتالاسلام والمسلمین علیرضا حدادیان، دبیر مجمع نخبگان حوزوی و دانشگاهی فارس
انتهای پیام