مربیان کتابخانه‌های سیار‎‎؛ خاطره فراموش‌نشدنی کودکان روستایی و محروم
کد خبر: 4004241
تاریخ انتشار : ۲۱ مهر ۱۴۰۰ - ۰۹:۱۶

مربیان کتابخانه‌های سیار‎‎؛ خاطره فراموش‌نشدنی کودکان روستایی و محروم

هفته ملی کودک، فرصتی مناسبی برای دیدن مربیانی است که به دور از هیاهو، با ذوق و هنر خود، خاطرات فراموش‌نشدنی کودکان روستایی و محروم این سرزمین را می‌سازند و برای آنها ارمغان شور و شعف و تازگی هستند.

آبرومند«من مربی کتابخانه‌ای بودم که پشت یک ماشین بود و او دانش آموز مدرسه‌ای در یک روستا. هر دو هفته یک‌بار برایش کتاب می‎بردم. هر دو هفته یک بار میهمان نگاه مشتاق و لبخند دلچسبش می‌شدم. آن روز کتاب داستان «بزغاله‌های ابری» را امانت گرفته بود؛ داشتم برمی‌گشتم که از پشت پنجره صدایم کرد. گفت: تا آخر عمر فراموشتون نمی‌کنم. آن روز ماشین کتابخانه سیار روی جاده نمی‌رفت. توی آسمان پرواز می‌کرد.» این چند سطر، خاطره‌ای از یک مربی کتابخانه سیار است. مربیانی که رد خاطرات خوش آنها بر ذهن کودکان روستا و مناطق محروم فراموش نشدنی است.

هفته ملی کودک، فرصت خوبی برای قدردانی از این مربیان است که با ذوق  و هنر و عشق خود به کودکان این سرزمین، نقش‌های ماندگار بر تار و پود ذهن آنها می‌زنند. متن زیر گفت‌وگوی ایکنای خوزستان با دو نفر از مربیان کتابخانه‌های سیار کانون پرورش فکری کودک و نوجوان خوزستان به مناسبت این هفته است.  

حسن‌علی آبرومند، مربی پیشکسوت و کارشناس کتابخانه‌های سیار کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان خوزستان گفت: کتابخانه سیار پیش از انقلاب فعالیت محدودی داشت، بعد از انقلاب برای اینکه مناطق محروم بتوانند از فعالیت‌های کانون برخوردار شوند، کتابخانه‌های سیار را احداث کردیم، چون امکان اینکه مراکز کانون در آن مناطق احداث شود، وجود نداشت.

کتابخانه‌های سیار در تمام کشور فعالیت دارند و توسعه پیدا کرده است. از سال 74 به عنوان مربی کتابخانه سیار در سطح استان فعالیت خود را شروع کردم. در آن زمان تنها مربی کتابخانه سیار بودم و به تمام روستاهای اهواز و تا حدودی روستاهای برخی شهرها مثل شوشتر و دزفول سرکشی می‌کردیم. تمام روستاهای جاده اهواز به سمت جاده آبادان، جاده خرمشهر، جاده شوشتر، جاده تصفیه نیشکر را نوبت‌بندی می‌کردیم و ماهی یک مرتبه به آنجا می‌رفتیم. بچه‌های آن روستاها را عضو کتابخانه و برای آنها کارت عضویت صادر می‌کردیم و ماهانه دو کتاب به آنها امانت داده می‌شد.

آبرومند

در آن زمان ماشینی به نام لندرور داشتیم که مناسب سرکشی از مناطق روستایی بود. بچه‌های روستایی و مناطق محروم را پیدا می‌کردیم و علاوه بر امانت کتاب، فعالیت‌های دیگر مثل قصه‌گویی، بازی و سرگرمی و نشریه دیواری انجام می‌دادیم. گاهی بچه‌ها را به اردو می‌بردیم. این فعالیت‌ها در سال‌های 75 تا 80 اتفاق افتادند.

ما سعی کردیم تمام فعالیت‌هایی که در مراکز ثابت کانون پرورش فکری کودک و نوجوان انجام می‌شود، از جمله نمایش عروسکی را به صورت خیلی خلاصه وارد روستا کنیم. سال 78 یا 79 گروه نمایش‌های عروسکی را راه‌اندازی کردیم و در روستاهای محروم مثل کریشان، شمریه جاده خرمشهر و روستاهای دیگر اجرا می‌کردیم. وقتی نمایش عروسکی را به این روستاها بردیم، جمعیت زیادی از کوچک و بزرگ و زن و مرد دور تا دور ماشین می‌نشستند.

بچه‌ها وقتی از کتاب‌های ما استفاده می کردند روخوانی‌شان بهتر می‌شد و این مطلبی بود که معلمان و مدیران بچه‌ها می‌گفتند. بچه‌ها خود به دنبال کتاب می‌آمدند. دوست داشتند کتاب را ورق بزنند و محتوای آن را بخوانند. وقتی کتاب را به بچه‌ها معرفی می‌کردم راغب می‌شدند آن را بخوانند.

در آن سالها چون تنها بودم، چندان نمی‌توانستم به تمام روستاهای اهواز سرکشی کنم. در سال 1394 کارشناس کتابخانه‌های سیار شدم و تصمیم گرفتم کتابخانه‌های سیار را توسعه دهم. طرحی به استان دادم که بر اساس آن تعداد کتابخانه‌های سیار بیش از این شود، برای اینکه این کار بازتاب خوبی داشته باشد، نیاز بود تعداد کتابخانه‌های سیار زیاد شود.

به همین دلیل نیروهایی را جذب کتابخانه سیار کردیم. تمام فعالیت‌هایی که در این چند سال انجام شد به آنها آموزش دادیم. بعد از این برای آموزش بیشتر به تهران اعزام شدند و در زمینه نمایش عروسکی، نمایش فیلم، اوریگامی، قصه‌گویی و بازی و سرگرمی آموزش داده شدند و یک ماشین با تمام تجهیزات به آنها تعلق گرفت و در شش گروه تقسیم‌بندی شدند تا روستاها را تحت پوشش قرار دهند.

در اهواز شش کتابخانه سیار و در دزفول یک کتابخانه سیار داریم. هر کدام از این کتابخانه‌های سیار یک راننده، سیستم کتابخانه‌ای‌ با 6 تا 7هزار جلد کتاب مخصوص کودک و نوجوان دارد. این کتابخانه‌ها با حضور در روستاها، بچه‌ها را به عضویت کانون در می‌آورند و نام آنها را ثبت می‌کنند.  در حال حاضر در اهواز، سه کتابخانه سیار روستایی و سه کتابخانه سیار شهری داریم.

کتابخانه‌های سیار روستایی وظیفه دارند روستاهای اطراف شهر اهواز و کتابخانه‌های سیار شهری وظیفه دارند مناطق کم‌برخوردار شهر اهواز را تحت پوشش قرار بدهند.

هر کتابخانه سیار روستایی، 10 روستا را تحت پوشش قرار داده است که از شنبه تا چهارشنبه به این روستاها اعزام می‌شود. هر روز نوبت یک روستا است و هر دو هفته یک مرتبه در آن روستا فعالیت انجام می‌دهند. از شنبه تا چهارشنبه ۵ روستا و هفته دیگر به پنج روستای دیگر سر می‌زنند. کتابخانه‌های سیار روستایی ما ۴۰ روستا (30 روستا در اهواز و 10 روستای دزفول) را تحت پوشش قرار داده است و کتابخانه‌های سیار شهری ما نیز منطقه‌بندی شده‌اند و پنج منطقه اهواز را تحت پوشش قرار می‌دهند.

متاسفانه بر اثر کرونا فعالیت ما مانند مدارس مجازی شد و از آنجا که روستاها دسترسی به اینترنت و تجهیزات هوشمند نداشتند مجبور شدیم فعالیت خود را در قالب امداد فرهنگی ادامه دهیم. روزهای چهارشنبه برای این کار در نظر گرفته شده است. در این روز با رعایت شیوه نامه‌های بهداشتی به روستاهای مختلف سطح استان می‌رویم و برنامه فرهنگی، هنری و ادبی خود را اجرا می‌کنیم.

قرار است برنامه سابق کتابخانه‌های سیار که همه روزه انجام می‌شد، از این هفته از سر گرفته ‌شود. قرار است از شنبه تا سه‌شنبه در روستاها و مناطق محروم برنامه اجرا کنیم و در روزهای چهارشنبه امداد فرهنگی داشته باشیم. برای این کار مربیان ما به دو گروه شهری و روستایی تقسیم شده‌اند. مربیان موظف هستند به روستاها و مناطق کم‌برخوردار بروند و با هماهنگی آموزش و پرورش در مدارس محروم برنامه اجرا کنند.

در سال‌های اولیه حضور در کتابخانه‌های سیار روستایی، روستاها هیچگونه امکاناتی نداشتند. ما از جاده‌های خاکی و صعب‌العبور به آن روستاها می‌رفتیم. مدارس بسیار نامناسب بود، با وجود این، در آن سال‌ها استقبال بچه‌ها از کتاب، خیلی زیاد بود. بچه‌ها کتاب‌ها را با رغبت و اشتیاق زیادی می‌خواندند. بخصوص در روستاهای اهواز با توجه به اینکه دو زبانه بودند، تلاش بچه‌ها برای ارتباط برقرار کردن با کتاب بیشتر بود، چون آشنایی کمی با زبان فارسی داشتند و تلاش بیشتری می‌کردند تا بفهمند به فارسی چه چیزی در این کتاب‌ها نوشته شده است و داستان این تصاویر قشنگ چیست. معلمان آنها هم می‌گفتند که بچه‌ها تلاش بیشتری برای خواندن می‌کنند.

استقبال بچه‌ها خیلی خوب بود. در سال ۷۷ برای یک دوره آموزشی مربیگری به تهران رفته بودم. حدود ۲ ماه آنجا بودم. کودکی بود که با والدینش آدرس کانون را گرفته بود و از روستا به کانون پرورش فکری آمده بود و پرسیده بود «چرا این آقا دیگر نمی‌آید؟» استقبال اینطور بود. گاهی خانواده‌ها را دعوت می‌کردیم. مادرها اغلب سواد نداشتند اما پدر خانواده کمی سواد داشت، از این رو به پدر آموزش می‌دادیم که بچه‌ها را شب‌ها دور خود جمع کند و برای آنها از روی کتاب، بخواند. برخی اهمیت نمی‌دادند، اما برخی دیگر واقعا اهمیت می‌دادند و پیش من می‌آمدند و می‌گفتند: «قصه شب به ما بده.» آن سال‌ها از نظر جذب عضو و استقبال خیلی خوب بود.

در سالهای اخیر ارتباط بچه‌ها با تلویزیون و شبکه‌های اجتماعی خیلی زیاد شده است. در روستاهای عرب‌نشین به دلیل دیدن شبکه‌های عربی، جذب بچه‌ها به خواندن کتاب داستان به زبان فارسی ساده نیست، برای همین تصمیم گرفتیم برای آنها نمایش فیلم و نمایش عروسکی به زبان عربی اجرا کنیم.

الان هم روستاهای محروم زیاد است و نیاز زیادی به کتابخانه سیار وجود دارد. ما به همکاری آموزش و پرورش نیاز داریم تا بتوانیم از فضای مدارس برای اجرای برنامه‌های فرهنگی، هنری و ادبی خود استفاده کنیم. گاهی هماهنگی با مدارس با دشواری انجام می‌شود. در صورتی که مدارس اجازه فعالیت در فضای مدرسه به ما ندهند در فضای روستا می‌رویم. بچه‌ها با دیدن ماشین کتابخانه سیار دور ما جمع می‌شوند. این کارها ساده اما تأثیرگذار است.

یکی دیگر از برنامه‌های ما حضور در مراکز کانون اصلاح و تربیت است؛ کودکان آینده مملکت ما هستند. اگر دست روی دست بگذاریم و اجازه دهیم بیگانگان روی تربیت آنها اثر بگذارند خیانت به مملکت است. اگر حمایت بشویم و کار گسترده‌إتر شود می‌توانیم با دوستی با بچه‌ها تأثیر خوبی روی آنها بگذاریم، خصوصاً در مناطق کم‌برخوردار که در معرض آسیب هستند. باید دست به دست هم دهیم و برای نسل آینده که نسلی حساس و باهوش هستند قدم برداریم.

 کتابخانه سیار تماما خاطره است. خاطرات زیادی از تک‌تک روزهایی که به روستاها رفتم دارم. در یکی از این روزها یک بار تصمیم گرفتیم بچه‌ها را از روستا به پارک ببریم. آنها تا به حال پارک ندیده بودند. روستا در جاده خرمشهر بود وقتی بچه‌ها فهمیدند قرار است آنها را به پارک ببریم، از ساعت ۴ صبح سر جاده منتظر ما بودند. آن روز هوا شرجی بود، اما چون به بچه‌ها قول داده بودم، آنها را به پارک لاله اهواز بردم. وقتی وارد پارک شدند مانند این بود که دنیا را به آنها داده باشند. خیلی خوشحال بودند. می‌خواستم برای آنها قصه‌خوانی کنم، اما وقتی دیدم که تمام حواس آنها به وسایل بازی است، گفتم امروز فقط باید بازی کنید. خاطره پررنگی برای آنها ساخته شد.

 ما می‌توانیم خیلی از آموزش‌های غیرمستقیم خود را از طریق بازی به بچه‌ها انتقال دهیم و اهداف تربیتی خود را به این شکل پیش ببریم. باید تلاش کنیم برای بچه‌ها مثل یک دوست باشیم و آن چیزی که در پی آموزش آن هستیم در خود پیاده کنیم و الگوی آنها باشیم. در کارها و بازی‌ها همراه آنها باشیم.

ما دوست داریم به بچه‌های محروم روستا کمک کنیم و ان شاءالله اتفاقی بیفتد که تعداد کتابخانه‌های سیار در سطح استان بیشتر شود. ذکر این نکته ضروری است که در هر شهرستان حداقل نیاز به دو کتابخانه سیار است. بازتابی که کتابخانه‌های سیار دارند بسیار بالاتر از این است که کتابخانه‌های ثابت و با هزینه‌های بالا راه‌اندازی کنیم. گاهی یک مرکز بزرگ را با تشکیلات وسیع راه‌اندازی می‌کنیم، اما بچه‌های محدودی به آنجا می‌روند، در حالیکه کتابخانه سیار در یک روز برای ۱۵۰ کودک روستایی برنامه اجرا می‌کند.

در حال حاضر بچه‌ها با تبلت و وسایل هوشمند سرگرم هستند و از خانه بیرون نمی‌آیند بنابراین ما باید به سراغ آن برویم.

ابوالفضل پاپهن، مربی کتابخانه سیار استان خوزستان نیز درباره فعالیت‌های خود، گفت: کتابخانه سیار مجموعه‌ای مانند کتابخانه‌های ثابت است که فعالیت‌های کانون را در مناطق محروم و روستایی برای بچه‌هایی که به کانون پرورش فکری دسترسی ندارند، اجرا می‌کند.

آبرومند

وقتی به روستا می‌رویم متوجه می‌شویم بسیاری از بچه‌های روستا گله‌مند هستند که چرا مقطع بالاتر از دبستان در روستای آنها وجود ندارد. ما در حد توان به اجرای برنامه فرهنگی، هنری و ادبی برای آنها می‌پردازیم. هدف ما همان دادن کتاب به بچه‌ها است و این کار هم به منظور آموزش امانتداری بچه‌ها انجام می‌دهیم و بعد از آن هدف کتابخانه سیار، کتابخوانی و بازی و سرگرمی است.

هفت سال است که مربی کتابخانه سیار هستم. از آنجا که فعالیت‌های کانون، فعالیت‌های شادی است، بچه‌ها استقبال خوبی نشان می‌دهند. علاقه‌ به کتاب در بین دختران بیشتر از پسران است اما پسران بیشتر جذب بازی و سرگرمی می‌شود.

متأسفانه در دو سال اخیر شیوع کرونا از بچه‌ها دور شدیم، چون مجوز فعالیت نداشتیم. ان شالله کم کم این فعالیت‌ها از سر گرفته می‌شود و به صورت حضوری در مناطق به اجرای برنامه می‌پردازیم.

در یکی از این برنامه‌ها، می‌خواستم کتابی به بچه‌ها معرفی کنم، یادم نیست کتاب چه بود. بعد از صحبت درباره کتاب، نویسنده آن را هم معرفی کردم. وقتی نام او را بردم، معلوم شد اسم و فامیل او مشابه اسم و فامیل یکی از بچه‌هایی است که آنجا نشسته بود. بچه‌ها فکر می‌کردند که با آنها شوخی می‌کنم اما برای آنها توضیح دادم این مشابهت است و شما هم می‌توانید یک روز کتاب بنویسید. آن کودک خوشحال شد. در حال حاضر اکثر بچه‌ها شماره تماس من را دارند و گاهی به من پیام می‌دهند.

 دو مدرسه کم‌توان ذهنی هم تحت پوشش خود قرار داده‌ایم که وقتی برای اجرای برنامه به مدرسه آنها می‌رویم به محض دیدن ما در حیاط مدرسه دست می‌زنند و جیغ می‌کشند؛ می‌توانم بگویم که ۹۰ درصد بیشتر از مدارس عادی به فعالیت‌های ما علاقه نشان می‌دهند. فعالیت واحد سیار شاید به چشم نیاید، اما در زمان سیل و در زمان زلزله کرمانشاه در مناطق آسیب‌دیده مستقر شدیم و به اجرای برنامه پرداختیم.

انتهای پیام
captcha