پسرم! گاهى مىبينم از تهمتهاى ناروا و شايعهپراكنىهاى دروغين اظهار ناراحتى و نگرانى مىكنى. اولًا بايد بگويم تا زنده هستى و حركت مىكنى و تو را منشأ تأثيرى بدانند، انتقاد و تهمت و شايعهسازى عليه تو، اجتنابناپذير است، عقدهها زياد و توقعات روزافزون و حسادتها فراوان است.
آنكس كه فعاليت دارد گرچه صددرصد براى خدا باشد از گزند بدخواهان نمىتواند به دور باشد. ثانياً بايد بدانى كه ايمان به وحدت اله و وحدت معبود و وحدت مؤثر، آنچنان كه بايد و شايد به قلبت نرسيده است.
كوشش كن كلمه توحيد را- كه بزرگترين كلمه است و والاترين جمله است - از عقلت به قلبت برسانى که حظّ عقل، همان اعتقاد جازم برهانى است و اين حاصل برهان، اگر با مجاهدت و تلقينْ به قلب نرسد، فايده و اثرش ناچيز است.
چه بسا بعض از همين اصحاب برهان عقلى و استدلال فلسفى بيشتر از ديگران در دام ابليس و نفس خبيث مىباشند؛ پاى استدلاليان چوبين بود.
آنگاه اين قدم برهانى و عقلى تبديل به قدم روحانى و ايمانى مىشود كه از افق عقل، به مقام قلب برسد و قلب باور كند آنچه را استدلال ، اثبات عقلى كرده است.
منبع: نامههاى اخلاقى، صفحه: 86-85، با تلخیص و ویرایش جرئی.
انتهای پیام