حجتالاسلام عباس فضلی، دبیر انجمن اسلامی مدرسین دانشگاههای هرمزگان و استاد حوزه و دانشگاه، در گفتوگو با ایکنا اظهار کرد: رویکرد چرخش اسطورهشناختی در نقد گفتمان رسمی دینی را باید امری مطلوب دانست چراکه در مقام نقد اقتدارگرایانه و توتالیتر گروهی که خود را مبنای درک دقیق حق و صحیح حقیقت میدانند. بهترین و برترین سلاح این است که با به کارگیری شیوهای فلسفی و منطقی، دانش را به عنوان امری سیال و فهم را پدیدهای سهلالوصول جلوه داد تا افراد فرهیخته جامعه از یک نگاه بسته و منجمد و تعصبآمیز خارج شده و چهره حقیقت را در تضارب افکار و تعامل گفتار جستوجو کنند.
وی افزود: از طرفی این رویکرد سبب میشود در مقام پاسخ به پارهای پرسشهای جدید با وجود نسبیتگرایی در معرفت، به دیگر نظریات توجه جدی شود. چهبسا که برآیند این التفات، ناتوانی چارچوب گذشته و عبور از گفتمان موجود است. امروزه نهفقط طرح برخی مسائل در حوزه روضهخوانی و مداحی مورد نقد جدی قرار گرفته است، بلکه با درآمدن پژوهشهای گوناگون و گاه متضاد درباره هدف نهایی نهضت امام حسین(ع) نگاه صرفاً احساسی نسبت به این پدیده را به چالش کشیده است.
این استاد حوزه و دانشگاه ادامه داد: هرچند عدهای در این میان برای محو یا کمرنگ جلوه دادن نظریات معاصران بر شدت روضهخوانی و گسترش آن کوشیدهاند؛ اما داوری عمومی تقاضای این را دارد که حتی مداحان و روضهخوانان در اثبات نگرش و یا تثبیت رویکرد خود، گاه در مقام پاسخ به پرسشهای مطروحه برآیند و یا به دفع دخل مقدری بر اساس فهمی که خود از سؤالات دارند، بپردازند.
فضلی تصریح کرد: تردیدی نیست که در کنار دیدگاههای بسیاری که پیرامون نهضت حسینی تاکنون به منصه ظهور رسیده است، طرح نظریه «عاشورا بهمثابه اسطوره» معرکه آرا و دعواهای دیگری در این زمینه میشود و خود مبنایی برای بررسی مجدد نهضت امام حسین(ع) و موجب احیا و زنده نگه داشتن جنبش کربلا به عنوان یک پدیده دینی و تاریخی میشود.
وی تصریح کرد: از سوی دیگر نقد یک جریان فکری متصلب و منجمد، منجر به بازبینی و بازاندیشی نسبت به مؤلفههای همان نظریه هم خواهد شد و دیگران را موظف میکند در مقام پاسخدهی به تردیدها و پرسشهای جدید برآیند و همین امر موجبات گسترش دینشناسی در جهان معاصر را فراهم میآورد.
عضو هیئتعلمی دانشگاه علوم پزشکی هرمزگان عنوان کرد: پیش و بیش از آنکه کسی متهم به بیدینی و ارتداد شود، باید از رویش مباحث نظری در نقد و بررسی مسائل دینی استقبال کرد، چراکه این امر نهتنها منجر به تضعیف و تخریب دین نمیشود، بلکه راه گشای مطالب و مباحثی نو در پرتو شناختشناسی دین و دینشناسی خواهد بود.
فضلی اضافه کرد: غیر از اتهام بیدینی و بیکفایتی در اظهارنظر پیرامون موضوعات مهم دین، حواله دادن اینگونه نگرشها به تأثیرپذیری از اندیشههای غربی و استعماری، اتهام دیگری است که متوجه طراحان نظریههای نو در جهان معاصر است.
وی بیان کرد: ظاهراً رویه نامطلوب و کلینگرانه در جلوگیری از طرح این مباحث با بیان همین اتهامات واهی و تأکید بر توطئه انگاشتن آن جهت ساختارشکنی احساسات دینداران و دینورزان در دوره معاصر، مانع بروز و اظهارنظرهای بیشماری شده است. گویا همه این دغدغهها از همین رویه سرچشمه میگیرد تا موضوعات جدید را در نطفه خفه کند؛ اما امیدوارم بحث و نظر پیرامون «عاشورا بهمثابه اسطوره» به سرنوشت دیگر ایدهها دچار نشده و با داوریهای شتابزده روبه رو نشود، بلکه فضایی مناسب و ملایم را تداعی کند.
دبیر انجمن اسلامی مدرسین دانشگاههای هرمزگان اظهار کرد: نصر حامد ابوزید مینویسد: «نقد میراث، شرط اساسی نوسازی گفتمان دینی است. در این نقد باید اولاً به میراث و تاریخ مسلمانان بهمنزله تاریخی بشری بنگریم. تاریخی که همانند همه تاریخهای دیگر عوامل اجتماعی و اقتصادی و سیاسی آن را به حرکت درآوردهاند. ثانیاً باید از به کارگیری روش گزینشی غیر انتقادی اکیداً خودداری کنیم. در مسیر نوسازی گفتمان دینی، نوع رویکرد ما به دوگانه اسلام - مسلمانان اهمیتی ویژه دارد. تفکیک اسلام و مسلمانان از یکدیگر از یک سو برای بازخوانی متون مقدس دینی و بازتأویل آنها متناسب با چالشهایی که مدرنیته اروپایی مطرح ساخته است، امری ضروری است؛ اما از سویی دیگر در نگاهی آسیب شناسانه، چنین رویکردی میتواند به تطهیر تصویر گذشته از هر نوع عیب و نقص و همچنین بزرگداشت مبالغهآمیز آن و متقابلاً به تحقیر و نقد اکنون بینجامد و نوسازی گفتمان دینی را ممکن سازد».
فضلی افزود: از نگاه فلسفی، اگر آدمیان از قوه عقل و احساس برخوردار نبوده و قدرت انتخاب نداشته باشند، جبهه حق و باطلی شکل نمیگیرد. همچنین اگر ارادهای برای انتخاب یکی از دو مسیر وجود نداشته باشد، هیچ حادثه تاریخی پدید نمیآید. از سوی دیگر اگر دینی به نام اسلام توسط پیامبر اکرم(ص) تأسیس نشده بود و اگر مردمی به موافقت و مخالفت با او نمیپرداختند و اگر پیامبر اسلام(ص) دختری به نام حضرت فاطمه(س) نداشت که به همسری حضرت علی(ع) درآید و اگر فرزندی به نام حسین(ع) حاصل این ازدواج نبود و اگر معاویه فرزندی به نام یزید نمیداشت که پس از مرگ پدر ادعای سلطنت کند و امام حسین(ع) به مخالفت با او برخیزد و در صحرای کربلا به مبارزه و جنگ با او بپردازد، اصلاً حادثهای به نام عاشورا محقق نمیشد.
وی ادامه داد: همه این پدیدهها در یک بازه زمانی از وجود یک حادثه تاریخی خبر میدهند. به معنای علمی و دقیق کلمه، حوادث در بستر زمان و مکان و با وجود و حضور افرادی شکل میگیرد. حال اگر حادثهای از این عناصر سهگانه فاصله بگیرد و به صورت یک آیین درآید و برای فرقهای جنبه هویتی پیدا کند؛ یعنی افراد از طریق این حادثه و حضور در مراسم و آیینهای مذهبی، کسب هویت کنند، در این صورت آن واقعه تبدیل به اسطوره شده و وقتی به اسطوره تبدیل شد لازمان و لامکان میشود، به تعبیر دیگر در اسطوره حتی محالات هم ممکن میشوند. این استاد دانشگاه و حوزه افزود: از این رو خیالات و خرافات هم حضور یافته و در گذر زمان پیرایههایی را به حادثه تحمیل میکنند. اسطوره نهفقط زمان حادثه را طولانی میکند، بلکه تمامی زمانهای قبل و بعد حادثه را درمینوردد. همین رویکرد در مکان هم قابل تسری است؛ یعنی حادثه در مکانهای بسیاری تکثیر میشود که من از آن تعبیر به زایش میکنم؛ یعنی اسطوره زمان و مکان را میزاید. از طرفی نهفقط به تکثیر زمان و مکان منجر میشود، بلکه بر تعداد افراد موجود در حادثه هم میافزاید. مجموع این تحولات سبب پرملات شدن رخداد تاریخی میشود تا آنجا که تشخیص سقیم از صحیح را دچار مشکل میکند. چکیده آنکه دو عنصر اسطوره پروری و یوتوپیایی ما را از واقعیت تاریخی دور میکند.
عضو هیئتعلمی دانشگاه علوم پزشکی هرمزگان تصریح کرد: اسطوره و عناصر سهگانه آن در حوادث بسیاری از تاریخ از جمله عاشورا قابل اجراست. نگاه فراتاریخی و حتی پساتاریخی به این حادثه سبب شده است که عدهای به این باور برسند که حضرت آدم و حوا برای نجات از گناه، به امام حسین(ع) متوسل شدند. یا حضرت نوح در کشتی خود روضه امام را خوانده است؛ و یا پیامبر اسلام(ص) همواره با یادکرد حادثه عاشورا به گریه و زاری میپرداخته است. بیان این داستانها چیزی جز این نیست که واقعه عاشورا زمان و مکان پیش از خود را نیز درنوردیده است اما این اول ماجراست.
فضلی عنوان کرد: خود حادثه نیز وقتی با زبان اسطورهای ذکر میشود در آن زمان و مکان و افراد تکثیر میشوند. برخی از مورخان که زمان واقعه را 72 ساعت فرض کرده یا صحرای کربلا را به وسعت جهان گرفتهاند (کل ارض کربلا) با همین نگرش است. یا اینکه تعداد لشکریان یزید را به عدد صد هزار رساندهاند با همان نگاه اسطورهای، قابلدرک است. حتی اغراق در بیان ماجرا و عملکردهای طرفین خصوصاً در هماوردی یاران امام، خبر از اسطوره شدن واقعه میدهد. هر حادثهای که فراتاریخی شود در آن، همهچیز حتی دروغ هم رواست. عمدهترین امری که به اسطوره شدن یک حادثه میانجامد خرافهگرایی و تکثیر و تسری آن بر دیگر پدیدههای مرتبط با آن حادثه است.
وی اضافه کرد: اینکه تعداد افراد امام حسین(ع) و سپاهیان عمر بن سعد چقدر بودهاند؟ و یا در شب عاشورا چند نفر اعلام آمادگی و چند نفر فرار کردهاند؟ یا اینکه وسعت جغرافیایی جنگ چه اندازه بوده و یا چه رویدادهایی در حین جنگ یا پیش و پس از واقعه رخ نموده است؟ پرسشهایی است که باید پاسخ همه آنها را در چگونگی وقوع حادثه از نظر تاریخی داده شود. یا وقتی هدف و فلسفهای برای این حرکت طرح میشود، بعد تاریخی و سیاسی آن مدنظر است. چون هدف یکی از علل چهارگانه یک پدیده است.
دبیر انجمن اسلامی مدرسین دانشگاههای هرمزگان بیان کرد: بنابراین در نگاه تاریخی ما مقید به ملزومات و شرایط آن پدیده و رخداد هستیم. بر این باورم که نهضت عاشورا در یک فضای بسته به نام نینوا به مدت دو ساعت در نبردی میان 72 نفر از یاران امام حسین(ع) و 300 نفر از سپاهیان یزید صورت گرفته است. اگر افراد دیگر هم حضور داشتند به عنوان تماشاچی صحنه بودهاند. البته حوادث پیش از نبرد و پس از آن نیز باید ضمیمه ماجرا کرد؛ اما وقتی از آن رویداد و این رویکرد فاصله میگیریم و حادثه به یک داستان فراتاریخی و اسطورهای تبدیل میشود، تمام آن اهداف و اغراض رنگ میبازد و رخداد به پهنای تاریخ انسانیت گسترش مییابد.
فضلی اظهار کرد: میرچاه الیاده میگوید: «جنبه تاریخی قهرمانان حماسی مورد تردید نیست اما باید دانست که جنبه تاریخی آنها در روند فرساینده اسطوره شدن، چندان دوام نمیآورد. رویداد تاریخی به خودی خود، هرچند مهم باشد، در خاطره عامه نمیماند و یادآوری آن نیز سبب پیدایش الهامات شاعرانه نمیشود».
وی افزود: بهواسطه ماندگاری حادثه و پایداری بر حفظ جوانب آن در گذر زمان، موجبات تبدیل شدن آن نهضت به یک اسطوره را فراهم کرده است و در اسطوره عناصر چهارگانه حضور فعال دارند. عامل دیگری که اسطوره بودن عاشورا را تقویت میکند، نفس نبرد است. در تمام افسانهها و اسطورههای ملل، بحث از جنگ و شکست و پیروزی است. به قول «جوزف کمبل» تمام اسطورهها به جنگ آری گفتهاند.
این استاد دانشگاه و حوزه تصریح کرد: مفهوم دیگری که در این میان نقش جدی ایفا میکند، مفهوم قربانی است. داستان فرزندان آدم با قربانی همراه است. قصه ابراهیم با قربانی کردن اسماعیل شروع میشود، حتی داستان پیامبر اسلام(ص) با قربانی کردن عبدالله آغاز میشود. چنانکه امام سجاد(ع) و حضرت زینب(ع) در توصیف شهادت اباعبدالله(ع) میگویند: «خدایا این قربانی را از ما بپذیر».
فضلی عنوان کرد: نکته دیگری که یک واقعه را تبدیل به اسطوره شدن میکند، وجود تناقضها و پارادوکسهای حادثه است؛ مانند آثار ویلیام شکسپیر. دوگانههای متضادی که بهحسب ظاهر نمیتوانند در یک جریان تاریخی حضور همزمان را تجربه کنند. سوگ و سرور، عزا و شادی، مرگ و زندگی عناصر ناهمگرا و ناموزون هستند ولی در عاشورا یکسان جلوه میکنند. در تاریخ آمده است که شب عاشورا یاران امام از فرط شادی با هم به مزاح میپرداختند یا در بحبوحه جنگ، مراسم عروسی حضرت قاسم برپا شده است و چنانکه آمده است، امام و یاران او شهادت را نوعی حیات و مرگ را تداوم زندگی تلقی میکردند.
وی ادامه داد: این تلقی از عاشورا در گذر زمان طرح شده است، مثلاً دکتر مهرداد بهار در مصاحبهای با ماهنامه چاووش میگوید: «روال سوگ آور داستانهای آسیای غربی شامل وجود یک شخصیت معصوم در برابر یک شخصیت ستمگر است. از اول هم معلوم است که این شخصیت مظلوم، شهید میشود. تعزیههایی که ما به گرد شهادت سوگ آور امام حسین(ع) برپا میکنیم همه دنباله همین است. البته شهادت امام حسین(ع) که واقعیتی تاریخی و مسلم است اما این شاخ و برگ نمایشی دادن به آن بعدها پرورده شد. ما شخصیت محبوبمان را در فرهنگ خود پیدا کردهایم. اینهمه قهرمان شهید شده داریم اما برای ما امام حسین(ع) محبوبیت دیگری دارد. مبارزه امام حسین با یزید و شهادتش است که با نمونه ازلی ما میخواند».
عضو هیئتعلمی دانشگاه علوم پزشکی هرمزگان اضافه کرد: دکتر داریوش شایگان در کتاب زیر آسمانهای جهان میگوید: «انسان حتی وقتی در جهان قدس زدوده زندگی میکند باز همچنان اساطیر را میسازد. به گمان من انگارههای بزرگ گذشته و شخصیتهای والای سنت حتی در کشورهای بی اسطوره، موقعیتی اساطیری یافتهاند. مثلاً جهان ایرانی را در نظر بگیریم که جهانی است که اسطوره به معنای دقیق کلمه ندارد یا حداقل در گذشته اسلامیاش اسطوره ندارد؛ اما چنان درامهای عظیم تاریخی و مذهبی دارد که شأن اسطوره را یافتهاند؛ مانند فاجعه کربلا و شهادت امام حسین(ع) و تمامی درد و رنجی که با آن همراه است».
فضلی بیان کرد: واقعه کربلا دارای معنایی اساطیری است. مفهوم شهید در انگاره امام حسین(ع) که در صحرای کربلا جنگید و در ماه محرم 61 هجری به شهادت رسید، تجلی مییابد. غالب روایاتی که این ماجرا را حکایت میکنند بر زاویه عاطفی و تمثیلی این فاجعه تأکید دارند.
وی اظهار کرد: دکتر مجید محمدی نیز در مقاله چهار نوع دینداری در ایران معاصر مینویسد: «دین آیینی بر اسطورهها و تمایل مذهبی اتکا دارد. اسطوره برای جامعهای که هنوز نهادهای اجتماعی مستقر ندارد و فرایندهای اجتماعی شدن در آن بسط نیافته، خود یک روند اجتماعی شدن است. اسطوره یکدست میکند. یگانگی میبخشد. متمایز میسازد. تفاوت در ارزشهای متکی به اسطوره را بیان میکند. الگوی روابط اقتدار را میگوید و وظایف متنوع اجتماعی را بیان میکند. درجات منزلت و توزیع حقوق، شئون و قدرتها بر اساس نزدیکی و دوری از اسطوره است. کنترل اجتماعی در جوامع مذهبی عمدتاً از طریق اسطورهها که قدرتمندند، صورت میگیرد. اسطورهها در جامعه دینی ساختارهای نمادین و اثربخشی هستند که وظایف دائمی تأیید، مشروعیت آفرینی و تنظیم روابط را به منظور حفظ سیستم و بازتولید اجتماعی به انجام میرسانند. اسطوره عاشورا، اسطوره عدل علی و اسطوره نوع تبلیغ دینی پیامبر(ص) کارکردهایی همانند کارکردهای فوق دارند».
این استاد دانشگاه و حوزه افزود: دکتر عبدالکریم سروش نیز در مقاله اصناف دین ورزی به این نکته پرداخته و مینویسد: «شخصیتها در این دین ورزی (مصلحتاندیش) سخت اسطورهای میشوند. با تاریخ و جغرافیای بشری قطع رابطه میکنند. قرنها پدران و مادران ما بر حسینی میگریستند که در عاشورا جنیان به کمک او آمدند و روز شهادتش هر سنگی را که از زمین برمیداشتند زیر آن خون تازه مییافتند و یک بار از تحلیل عقلانی و تاریخی او سؤال نمیکردند و حتی قرنها پس از زوال امویان و عباسیان باز هم در زیارتنامههایشان، به دنبال انتقام گرفتن از مسببان و جانیان بودند».
فضلی در پایان یادآور شد: بنابراین به رغم تمام تحلیلهای عرفانی، اجتماعی و سیاسی در دوران معاصر، ماندگاری حادثه عاشورا را باید در جنبه اسطورهای آن جستجو کرد. چون عامه مردم با این رویکرد ارتباط برقرار میکنند. به تعبیر «رولان بارت» اسطورهها متضمن همسازه اندیشیاند؛ یعنی یک حادثه جذب فرهنگ اکثریت شده و به هیئت طبیعت درآمده و همچون امر طبیعی جلوه میکند. یا به تعبیر «سورن کی یرکگارد» اسطوره میتواند زمینهساز تأملاتی پربارتر شود.
انتهای پیام