چه زیبا و پاک به آغوش شیراز پانهادی که هنوز نمناک از غرش باد و باران روز گذشته بود. 41 سال گذشت که لباس خدمت پوشیدی و در حالیکه در اوج پاکی و ورود به جوانی بودی و هر چه امروز با خود فکر میکنم هیچ استراحتی را بر خود روا نداشتی. تماماً سیر صعودی بدون وقفه داشتی.
از روزی که رزمنده ساده بودی ولی کار بزرگ را در شناسایی ضد انقلاب در فارس برداشتی، معلوم بود که عزم راسخ و استواری برای عهدی که با امام و انقلاب بستهای، گسستی نیست. در محله آستانه با مردمان اصیل و پاک آن در جوار امامزاده واجبالتعظیم حضرت سیدعلاءالدین حسین(ع) مشام جانت با تربیت اصیل دینی و همنشینی با شهید اسلامی نسبها و قدرتالهیها پر شد و گویا نام با کرامت رسول را بر خود زیبنده کردی، چون رسول مهربانیها، شجاعت و فداکاری مردم این محله اصیل شدی.
آنگاه با خیل جوانان در انقلاب و پیروزی انقلاب محور فعالیتهای پیروزیهای انقلاب شدید و به سرعت در غرب و جنوب کشور ردپایی از خود گذاشتی و دهلاویه اولین جایی بود که داغ رفقایی چون علی شفاف و شیخ بامداد چنان تأثیری شگرف در عزم استوار تو بهجا گذاشت که از سویدای دل، عزمی جزم را توشه راه خود برگرفتید.
قلمها و صفحات را یارای ثبت لحظه لحظه مجاهدتهای خاموش و بیهیاهوی تو به همراه عرفایی همچون شهید عقیقی و احسان حدائق و حبیب روزیطلب نیست. زحمات و پیگیریهای شبانهروزت در تشکیل اولین تیپهای سپاه در طریقالقدس و چزابه در زمانی که هنوز استانهای دیگری تیپهای سازمانی خود را تشکیل نداده بودند در خاطرمان مانده است؛ با همت تو تیپ 22 بهمن و تیپ شهید دستغیب در چزابه چنان سازماندهی و وارد عمل شدند که کمتر استانی چنین شجاعتی را در آن موقع تجربه نکرد.
توجه به آینده جنگ و درک صحیح از توان استان فارس با پیگیریهای تو و دیگر فرماندهان فارس بهثمر نشست و در فتحالمبین تیپ امام سجاد(ع) تشکیل شد که تا مدتها در عرصههای طراحی عملیاتها و امور اطلاعاتی مسئولیت سنگینی را بر دوشهای استوارت نشاند.
بسیاری از مدیران و طراحان اطلاعاتی بهخصوص در فارس مدیون تفکر عمیق و درک اطلاعاتی تو بودند که امروز پس از دفاع مقدس در عرصههای اطلاعاتی کشور و دفاع از حرم میدرخشند. سرعت رشد و تعالی تو چنان سریع بود که زمان را درنوردید و در عملیاتهای پی درپی تا پایان دفاع مقدس و تشکیل تیپ 35 امام حسن(ع) برگهای زرینی برای طی سیر صعودی و حضور با لیاقت و پشتکار مثالزدنی تو در دوران بعد از جنگ شدند.
سردار مهربانیها! فراموش نمیکنیم که بسیاری به ساز و کار زندگی روزمره پرداختند ولی تلاش شبانهروزی تو در دانشکده پیاده و آموزش پاسدارانی مثل خودت برای آینده نظام، کتابها در خاطرهها دارد و آنگاه که شکل تهدید جدیتر بود، با تشکیل یگان نیروی مخصوص و صابرین سپاه منشأ تار و مار کردن دشمنان داخلی و خارجی بهویژه در مرزها شدید.
رسول همیشه در فکرها و طرحهایش غوطه میخورد و آنی نبود که از تفکر مؤثر خلاصی یابد که اوج آنها در فرماندهی قرارگاه مدینه و طرحهای دفاعی و آمادهسازی مرزهای آبی بود تا آنجا که ماهوارههای دشمن را وادار به رصد لحظهای آن مناطق کرده بود.
روح بلند و عزم استوار او را به غرب و کوههای سر به فلک کشیده آن کشاند و شاید کمتر کسی است که به تلاشهای اطلاعاتی و عملیاتی تو اذعان نداشته باشد. رسول محب اهل بیت(ع) بود، بهویژه بیبی دو عالم و غریب مدینه امام حسن مجتبی(ع) که ذكر نام و یاد آنها، شانههای ستبرش را به لرزه وامیداشت.
انسانی با این عظمت عاشق اهل بیت(ع) بود و همین مسئله لحظهای به او اجازه نداد حضور تکفیریها را در هجوم به حرم تحمل کند. بیدرنگ در کنار یار قدیمیاش حاج قاسم قرار گرفت و دلاوریهایش در عراق و سوریه و نبلالزهرا برای آیندگان داستانها دارد که باید نسل امروز ما آن را بهعنوان ثروتهای معنوی حفظ کند.
سردار من! تو به واقع لایق اطلاق سرداری هستی، چرا که دستهای ولیامر مسلمین بر شانههایت بیانگر این لیاقت است به جرأت باید تو را سلیمانی دوم بنامم؛ چون هر چه مینگرم جز ایمان، پاکی، صداقت و جانفشانی در راه امام و رهبری چیزی نمییابم و اگر نبود موانع امنیتی برای بیان اقدامات تو، آنوقت مردم میدانستند که چه گوهری را از دست دادهاند.
رسول جان، گرچه از پیش ما رفتی اما رجاء واثق دارم با رفقا و همت و باکریها و اعتمادیها و سپاسیها همنشین شدی. دست ما را بگیرید و نگذارید مثل این روزها که بسیاری در تلاشند پای دشمن را دوباره به کشورعزیزمان باز کنند، دست ما را بگیرند. همانها که رفته رفته اسم و رسم شهدا را از کوچه و گذرها برمیدارند، بگذار تا به رسم دل بیکینه و صبور تو لب به گلایه باز نکنم، زیرا تو بیتوقع کار کردی و بسیاری این مسائل را ندانسته و نمیدانند.
لکن ... آن عاشقان شرزه که با شب نزیستند / رفتند و شهر خفته ندانست که کیستند
سردار سرتیپ دوم پاسدار مجتبی میناییفرد؛ فرمانده اطلاعات عملیات لشكر 19 فجر در دوران دفاع مقدس
انتهای پیام