به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایكنا) از فارس، یادآوری خاطرات دوران حماسهسازیها و ایثارگریهای قهرمانان یك ملت، یكی از مهمترین نكاتی است كه برای بقا و قوام یك مكتب و تاریخ یك ملت باید بدان توجه شود و ایران اسلامی نیز سرشار از این دورانهای حماسهساز بوده و هست.
دوران 8 ساله دفاع مقدس را میتوان به حق حماسهسازترین دوران تاریخ ملت ایران در عصر معاصر دانست چرا كه از ابتدا تا انتهای این دوران انواع و اقسام رشادتها، ایثارگریها، حماسهسازیها به وفور یافت میشود و هر ورق از تاریخ این دوران را كه ورق بزنیم، خود حاوی هزاران هزار ایثار و حماسهسازی است.
امروز، 3 دیماه طبق اعلام یادگاران دوران 8 ساله دفاع مقدس، مصادف با سالروز عملیات كربلای 4 است. یكی از بزرگترین عملیاتهایی ایران اسلامی كه علیرغم برنامهریزیهای گستردهای كه از ماهها قبل برای آن انجام شده بود، به دلیل لو رفتن عملیات، رزمندگان و دلاوران بسیاری در این عملیات شهید شدند.
در ادامه این عملیات دلنوشتهای را از احمدرضا مداح، عكاس خبرگزاری ایكنا و آزاده و جانباز دوران دفاع مقدس كه خود نشان دوران عاشقی را همراه دارد را بهمناسبت فرا رسیدن سالروز عملیات كربلای 4 و 5 میخوانیم.
شلمچه، یك چهارم شهدای جنگ را به خود دیده است
«ساعت تقریباً 12 نیمه شب 11 مهرماه 96 است؛ سکوتی آرام در اطرافم احاطه کرده است؛ قلم بهدست گوشهای کز کردهام و باز دلنوشتهای را مینویسم تا شاید روزی درد دل این شبم را بیان کنم. به خود میگویم بالای دژ شلمچه که قدم میزنی، همانطور که عکس میگیری، حواست را خوب جمع کن، اینجا قطعهای از بهشت است، اینجا قدمگاه امام رضا علیهالسلام است، اینجا به تنهایی خود یک چهارم شهدای جنگ را به خود دیده است...
در آن سوی خاكریزهای عراق، بقیع ایران را میبینی
در اینجا که با جان و دلت قدم میزنی بوی بهشت بر مشامت میرسد؛ وقتی به آن سوی خاکریزها در خاک عراق مینگری، بقیع ایران را میبینی، جایی که هنوز گلدستههای ایثار و شهادت در آن آرمیدهاند.
در آرامش سکوت دلنشین این دیار، آرام آرام به سمت قتلگاه شهدا که میروی، دو طرفت آب گرفته و سیمهای خاردار و هشت پریها و قایقهایی که بر گل نشستهاند. هر از گاهی آنطرفتر سمت چپ صداهایی از دور میآید، ماشینهایی که تردد میکنند و مردمانی که با آسودگی خاطر در رفت و آمد هستند تا از گمرک عبور کنند. فردا همانجا قرار است 119 شهید وارد ایران اسلامی ما شود. میگویند اینجا غوغا و محشری به پا بوده است.
حجلهگاه عشق عاشقان در كربلای 4 به پا بود
در تاریکی شب که قدم میزنی صدای پاهایی حس میکنی که در آن شب در این مسیر آرام قدم میزدند تا به حجلهگاه عشقشان برسند، آنجا برایشان عروسی گرفته بودند جشنی به پا بود، منورها جشنشان را نورانی کرده بودند و نواخت رگبار تیربارها به نوای آهنگی خوش تبدیل شده بود و زوزه خمپارهها و شدت انفجارات برایشان همان طبلی بود که در جشنشان به صدا در میآمد و صدای... با نوای کاروان بار بندید همرهان، این قافله عزم کربوبلا دارد، این صوت دلنشین بر رقص عشق بود، بار بندید همرهان ...
ما ماندهایم و چشم انتظاری...
سرزمینم غوغایی بود؛ هزاران شهید و مجروح که خیلی از آن شهدا هنوز نیامدهاند، اما ما ماندهایم و چشم انتظاری، هنوز با سوز دلمان چشم انتظاریم تا بر چشمانمان پا بگذارید، هنوز چشمانمان به سوی مرزهاست تا بگویند شهدا میآیند. همانند چشمهای منتظر مانده بر درب خانه، دلتنگتان شدهام؛ دلتنگ یک نگاهتان، تو را به خدا بیایید، بیایید راه را گم کردهام، بیایید و مرا از این همه سردر گمی نجات دهید که هرگاه میآیید لحظهای از این دنیا رها میشوم .
ساعت حدودا یک نیمه شب است، چه سکوت زیبایی است، نه صدای بلندگویی هست نه هیاهوی مردمانی که در اینجا لحظهای عبور میکنند. صدای باد در لابلای سیمهای خاردار در هشت پریها گوشم را نوازش میدهد، بر روی دژ نشستهام و به اطرافم نگاه میکنم؛ خداوندا... آن شب در لابلای این کانال و سنگرها چه گذشت ...
در سرزمین عشق حس میکردم بچهها یکی یکی در کنارم به زمین میافتند
یادم آمد؛ وقتی در اسارت در تلویزیون عراق، تصاویر شهدای عملیات را نشان میداد، عمق قضایا را نمیدانستیم تا اینکه آمدیم شلمچه، خاطرات راویان شروع شد، انگار همان شب عملیات بود؛ انگار حس میکردم بچهها یکی یکی در کنارم به زمین میافتند؛ صدای انفجار در گوشم زمزمه میکرد، صدای راوی دیگر نمیآمد، حس میکردم مرمی گلولهها را که در شب عملیات موهایم را شانه میکرد؛ حس میکردم ناله همرزمم را که در لابلای آن ذکر یا حسین علیه السلام بود... عجب... در سرزمینم غوغایی بود ....
در پشت تریبونها از شهدا دم میزنند اما قدمی بر نمیدارند
امروز میبینم کسانی را که در پشت تریبونها دم از شهدا میزنند اما برای شهدا قدمی بر نمیدارند و برای اینکه تصاویر سایتشان پر شود گل به دست در گلزار شهدا راه میافتند .
بیایید امروز در گلزار شهدای گمنام قدم بزنیم
بیایید امروز در سالروز گرامیداشت شهدای عملیات کربلای 4، در گلزار شهدای گمنام قدم بزنیم؛ جایی که مادران و پدرانی شاید چشم انتظار عزیزشان باشند؛ اینجا بنشینیم بدون اینکه کسی بفهمد، گوشی موبایل ممنوع. قبل از آن خاطرات رشادتها و شهادت معصومانه شهدای کربلای 4 را بخوانیم، بعد چشمانمان را آرام ببندیم و بر مظلومیت شهدای گمنام آهسته آهسته در دلتان بنالیم.... اینها عزیز دردانههای کسانی هستند که شاید الان بر روی کره خاکی حضور نداشته باشند».