به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از خراسان رضوی، روز شهادت خورشید هشتم به پایان میرسد و شام غریبان امام رضا(ع) آغاز میشود، شامی که پایانی برای آن نیست؛ به چهارراه شهدای مشهد میرویم، محلی که وعدهگاه قدمهای زائران، مجاوران و خادمان امام رضا(ع) برای برگزاری مراسم شام غریبان بود.
یا علیابن موسیالرضا(ع) امشب همه با شمعی در دست به سوی بارگاه منور تو گام برمیدارند، تا از غربت و تاریکی شام غریبان اندکی بکاهند و هم نوا با پیامبر اکرم(ص) در فراق پاره جگرشان ناله سر دهند.
خادمان در صفوف موازی با شمعدانهای سبز در دست بار دیگر در این شام غریبان به سوی تو میآیند، همانهایی که چند روزی است از زائرانت به رسم مهماننوازی شما، میزبانی میکنند.
امشب همه تو را میخوانند، تویی که در زمین از جانب خداوند مأمور شدی راه پیامبر(ص) و امامان(ع) قبل از خود را در پیش بگیری.
نوحهخوان وصف زندگی تو را برای حاضران بازگو میکند و قطرات اشک راهی برای فوران پیدا میکنند؛ ای پاره تن پیامبر(ص) و ای دستگیر عالمیان، بارگاه تو به نور کرامت و بزرگیات روشن است اما غم و اندوه مظلومیت شما را پایانی نیست.
ای پادشاه بخشودگی و کرامت، ما رخت عزای شما را با افتخار بر تن کردهایم و با اذن از شما، ولی نعمت مهربانمان، قدم در ماهی خواهیم گذشت که به نور وجود جدت رسول الله(ص) روشن است تا شاید روزگار فرصتی دوباره برای عرض ارادت در ماه صفر آینده به ما بدهد.
یا علیابن موسیالرضا(ع) همه در این شب آمدهاند یکی با پای خود و یکی با پای دل تا بگویند تو غریب نیستی اما حواست به آن غریبی هم باشد که در خانه چشم به عکس حرمت دوخته و توان آمدن ندارد؛ آن هم در خانهاش شمعی روشن کرده و از شما میخواهد که او را بطلبی و در این شب، تنها سوسوی شمعی که برای تو روشن کرده به وجودش گرما میبخشد.
هر روز به شوق تکرار داستان تو و آهو، آهوى دلمان از هرجا که رمیده میشود، دوان دوان در سایه تو مأوا میگیرد تا دست تو، مثل ابرى سخاوتمند، بر نیازش ببارد، پس اشتیاق ما را مجاب کن یا علىابن موسى الرضا(ع).
امشب، شام غریبان غریب توس است، شمعها هم در غریبی امام رئوف میسوزند؛ انگار امشب رخت سیاه بر تن آسمان کردهاند که این گونه تیره و تار است.
همه آمدهاند تا به آغوش گرم تو پناه ببرند، این مردم عزادار آمدهاند تا بگویند این حرم را از خانههای دور و نزدیک خود بیشتر دوست دارند، اینان که چون آسمان اشک میبارند.
یا ضامن آهو تو ما را در باران بهبود زندگانی حل کن، ما به اعجاز جدت سخت پایبندیم، دخیل بستهایم به تک تک پنجرههای خانهات، پذیرا باش اگر ناگاه دلمان، کبوترانه از سینه پر کشید و به گلدستههایت روی آورد، بگذار همچون غبار در گوشهای از حرم بنشینم و مهمان صحن و سرایت شوم.
مهلا مجیدی