به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از اصفهان، انسان به مقتضاي فطرت خود کمال مطلوب خواه و در نتيجه الگو طلب و الگوپذير است، از سوي ديگر به دليل مأنوس بودن با روشهاي محسوس، بيش از هر چيز از روش عيني تأثير ميپذيرد، بنابراين وجود الگوها در افراد وسيلهاي براي تحريک استعدادهاي ذاتي و روحي انسان است و امر تربيت را آسان مينمايد.
به طور کلي منظور از الگو «شخصي با خصلت و لياقت مقتدايي و پيشوايي است، به گونهاي که مايه تأسي و پيروي گردد.» (وزيري،1386:86) در واقع هنگامي که مردم کساني را مورد ستايش قرار ميدهند و آنها را به عنوان انسانهاي کامل مد نظر دارند، رفتار آن ها را زيبا و ملاک سنجش قرار داده و آنها را مرجع پيروي ميدانند.
نقش الگو در زندگي فردي و جمعي انسانها و تلاش¬هايي که براي تربيت و پيشرفت روح و شخصيت آنها صورت ميگيرد، همواره بسيار پررنگ و مهم بوده است و اين امر در جهان امروز که افراد در جوامع مختلف براي رفع اين نياز به سمت پيروي از چهرههاي شناخته شدهاي مانند هنرمندان و ورزشکاران کشانده ميشوند و به صورت ارادي و غير ارادي آنها را به عنوان الگويي براي زندگي خود قرار ميدهند، بيش از پيش اهميت مييابد. شرط مهم در انتخاب الگو، قرار داشتن در بيشترين درجه کمال انساني و دوري از خطا و اشتباه است. در غير اين صورت تلاش تربيتي، انسان را به حد پاييني تنزل ميدهد و آن را به بيراهه و انحراف ميکشاند.
اين موضوع حتي درباره زندگي مسلمانان و شيعياني که در ميراث فکري و اعتقادي خود از وجود بهترين و کاملترين الگوها بهره ميبرند و هويتشان با آنها شناخته ميشود نيز صدق ميکند، زيرا شيعيان نيز با پيروي از الگوهاي غير ديني، به تدريج از تشيع واقعي دور ميشوند.
با نگاهي به تاريخ فکري-فلسفي تربيت، مشاهده ميشود که مربيان تربيتي بزرگ به نقشي که الگوها در زندگي افراد در جهت سعادت دارند، توجه خاص نمودهاند و دولت را در جهت معرفي و شکل دهي بر اساس اين الگو ملزم دانستهاند. آنها کاملترين الگوها را براي شکلدهي به روح و شيوه زندگي انساني جست وجو ميکنند. الگوهايي که خود به نهايت کمال و سعادت رسيده و راه صحيح را به ديگر افراد مينماياند. از جمله اين متفکران تربيتي، فارابي موسس فلسفه اسلامي، ملا محسن فيض کاشاني، مطهري و امام خميني هستند. آنها با زمينه فکري اسلامي-شيعي، انساني را معرفي ميکنند که به دليل ويژگيها و تواناييهاي خاص خود جايگاه والاي معرفتي و ديني کسب نموده است و ميتواند هدايتگر افراد در زندگي خود باشد و با آن چه شيعيان به عنوان امام ميشناسند، منطبق است. اين متفکران به اين مسئله نيز توجه نمودهاند که تمامي انسانها بر اساس عقل و شناخت خود دست به انتخاب الگو براي ساختن شيوهي زندگي خود نميزنند؛ بلکه اکثر انسانها به صورت تقليدي و متاًثر از آن چه به شيوههاي متعدد توسط افراد و متصديان گوناگون تبليغ ميشوند، گردن مينهند. بر اين اساس، اين متفکران نيز مانند اهل بيت(ع) به ويژه حضرت علي(ع) وظيفه دولت را، هدايت افراد در جهت انتخاب الگو براي شکل دهي به سبک زندگي و جلوگيري از الگوهاي انحرافي که از طرق گوناگون در جامعه يا از بيرون ارائه ميشوند، ميدانند.
الگو دهي روش تربيتي است که بيشترين قدرت و جايگاه را در نظام تربيتي از آن خود کرده¬ و لازم است در جريان سياست گذاري تربيتي بيشتر مورد تاًکيد قرار گيرد، اما تحقق عملي اين روش خود به تعمق بيشتر و راه کارهايي نياز دارد. علاوه بر راهکارها و ترفندهاي قديمي موجود، شرايط جهان امروز راه کارهاي جديدي را براي شناساندن و مبناي عمل قرار دادن اين الگوهاي برتر ميطلبد، تا آگاهي و شناختي ملموس از ابعاد وسيع شخصيتي امامان براي کودکان و بزرگ سالان شکل گيرد و مبناي عمل و پيروي آنها باشد.
نکته اساسي در اين رابطه، تناسب تربيت با جامعه است، به همين منظور در جامعه اسلامي، بايد اصول اسلامي مد نظر قرار گيرد. در آموزههاي اسلامي، انسان داراي ابعاد روحي و مادي دانسته شده است و تربيت اسلامي بايد نيازمنديهاي هر دو بعد را تأمين نمايد و خدا بايد محور و معيار زندگي افراد باشد. در تربيت افراد جامعه بايد الگوهايي انتخاب شود که تمامي اين اصول در سيره و سنت آنها تبلور يافته باشد و در دو جنبه تربيت که يکي جنبه آموزشي و اعتقادي و ديگري رفتاري و عادات و اخلاق است، مد نظر قرار گيرند.
بنابراين سردمداران تربيت اسلامي بايد توجه کنند براي اين که هم چنان تشيع به عنوان مذهب ادامه يابد و براي اين که سبک زندگي اسلامي بر اساس الگوي برتر معرفي شده شکل گيرد؛ بايد امامان و سلوکشان به جريان تربيتي راه يابند و ستايش گردند. در صورتي که اين الگو به خوبي معرفي گردد و در جريان تربيت در ذهن و روح انسان دروني گردد، نتايج بسيار مطلوبي براي جامعه در برخواهد داشت. عدم التزام به الگوهاي صحيح، صرف نظر از ساير علل و عوامل مخرب و يا مشکلات و نقائص تربيتي، يکي از نقائص مهم در امر تربيت اسلامي است. در نتيجه بر متصديان تربيت است که در سياست گذاري تربيتي جايگاه و محور اصلي را بر زندگي امامان قرار دهند و لازمه اين امر اين است که شيعيان با الگوي خود آشنا شوند و اين آگاهي ميتواند از طريق سياستها و وسايل گوناگون صورت گيرد.
منابع:
مهدي زاده، حسين(1382) «آموزه¬هاي اسلامي در باب تقليد از الگوها( با تاکيد بر دوره جواني)»، نشريه معرفت، شماره67، صص84-93.
وزيري، مجيد (1386) «امام اسوه امت»، مجله سفينه، شماره 14
یادداشت از اعظم شجاعی