هر زمان که دلم از زمین و زمان میگیرد، هر زمان که احساس نیاز به خلوتگاهی برای عبادت و شور عاشقانه پیدا میکنم، هر زمان که دلم هوای حرم معشوق میکند، هر زمان میخواهم بوی حرم امام رضا(ع) را استشمام کنم، راهی حرمش میشوم. هم صحن هم سرایش و هم تمام شبستانهایش برای من بوی حرم عشق را میدهند.
اینجا جایی است که ملائکه و اولیاءالله رفت و آمد میکنند و قدر مسلم است که در چنین جایی چیزی جز آرامش و طمأنینه نخواهی یافت. حتی رفت و آمدهایش هم آرامبخش است چرا که همه اینان دعوت شده معشوق هستند و قطعاً تا وقتی طلبیده نشوی، راهی به حریم ستر عفاف و ملکوت نخواهی پیدا کرد.
باید عاشق باشی تا جنس عشق را درک کنی و بفهمی وقتی دلت شکسته باشد، هیچ چیزی جز نگاه کردن به ضریح و گنبد زیبایش دلت را آرام نمیکند. اینجاست که بارها زمزمه میکنی و راز دل خود را با یکی از عزیزترین بندگان خدا در میان میگذاری و قطعاً او صدایت را میشنود. بارها برات کربلا و مشهد را از همین آقا گرفتم. هر زمان که چشمم به چراغهای زیر رواقهایش افتاد و دلم برای حرم امام رئوف پر کشید و شکست، محال است که طلبیده نشوم.
آری! اینجا دلهای شکسته را به قیمت بالایی میخرند. تک تک قطرههای اشکی که در هنگام راز و نیاز و مقابل ضریح نورانیش میریزی، بهای بالایی دارد که تنها خالق هستیبخش و افلاکیان میدانند و بس.
گنبد فیروزهایش چون نگینی برفراز شهر شیراز میدرخشد. به حق این حرم تاج افتخار مردم شیراز و فارس است و چقدر خوب هم مردم این دیار قدر دردانهشان را میدانند و گواه این سخن را میتوان در تک تک مناسبتهای مذهبی و حتی ملی و سنتی مشاهده کرد. شیرازیها اعتقاد دارند که باید هنگام تحویل سال حتماً به ساحت مقدس این امامزاده واجبالتعظیم عرض ادب کنند.
آنان حتی برای سفرهای زیارتی و یا هنگام آغاز زندگی مشترک هم اعتقاد دارند باید به پابوس این امامزاده واجبالتعظیم بیایند تا سفر پربرکت معنوی و همچنین زندگی پر از رحمت و برکت داشته باشند. در تمام مناسبتهای مذهبی اعم از ایام موالید یا شهادت اهل بیت عصمت و طهارت(ع) حرم شاهچراغ(ع) مملو از جمع عاشقان است و تقریباً شلوغترین نقطه این دیار محسوب میشود.
در هر مراسم سوگواری، دستههای عزاداری و سینهزنی و سوگواران باید حتماً به ساحت مقدس حضرت شاهچراغ(ع) سر تعظیم فرود آورده و عرض تسلیت و ارادتی خاص و ویژه به این امامزاده واجبالتعظیم داشته باشند. این سنتی چند صدساله است که شیرازیها به آن اعتقاد فراوانی دارند.
شبهای دهه اول محرم هر سال میعادگاه تمام عاشقان خاندان عصمت و طهارت(ع) حرم شاهچراغ(ع) و اطراف آن است. ازدیاد جمعیت به حدی است که به هیچ عنوان نمیتوان به هیچکدام از مسیرهای منتهی به حرم به صورت سواره رفت چرا که تماماً جمعیت و دستههای عزاداری است و در اینجا باید تنها پیاده کیلومترها را طی کرد و حتی با پای پیاده هم رفتن به حرم سخت است چرا که جمعیت بسیار زیاد است.
در مناسبتهای هم عمدتاً میعادگاه پایانی راهپیمایان و تجمعکنندگان حرم مطهر حضرت شاهچراغ(ع) است که باز هم مملو از جمعیت عاشقان است. این است که میگویم مردم این دیار به خوبی قدر دردانه خود را میدانند چرا که در عمل این عشق و ارادت خود را بارها ثابت کردهاند.
اینجا چلچلراغ شیراز و چشم و چراغ مردم این دیار است. جایی که هر کسی به سهم وسع و ظرف خویش تلاش میکند تا بهرهای از انوار نورانی و پربرکتش را ببرد و قطعاً مسئولیت مسئولان این شهر و دیار هم نسبت به هر کسی در این عرصه بیشتر است.
در وصف و مدح و منقبت این امامزاده واجبالتعظیم شاعران بسیاری در طول تاریخ شعرها سرودهاند اما در این مجال نگاهی به شعر شوریده شیرازی درباره شاهچراغ(ع) داریم. مرحوم حاج محمدتقی، ملقب به فصیح الملک و متخلص به شوریده شیرازی از فضلا، ادبا و شعرای مشهور قرن سیزدهم هجری است که در جوار مقبره شيخ مصلحالدين سعدي شيرازی به خاک سپرده شده است.
باز برآمد ز دلْ آوایِ من
پر شده آفاق ز غوغای من
ناز بس است ای بتِ زیبای من
خیز و بیا هان به تماشای من
وای من، ار نشنوی، ای وای من
تا تو توئی، من ز منی فارغم
از خود و از خصمِ دنی فارغم
زآمدنی وز شدنی فارغم
هم ز گدا، هم ز غنی فارغم
زین همه بر تست تولای من
جان مرا جلوه طاووسی است
روح مرا فره قدوسی است
زانکه مرا عزم زمین بوسی است
بر در آن، کاحمد بن موسی است
شاهچراغ آن شه والای من
مظهر حق آیتِ فیضِ اله
آن به همه پادِشَهان پادِشَاه
حالِ مرا در همه حالی گواه
شاهد امروز من بی گناه
هم بگنه شافع فردای من
سوختم ای بیخبران یار کو
آبی از آن قلزم زخار کو
ثانی منصور شدم دار کو
سلسله کو، حاسد غدار کو
این من و این لاشه رسوای من
در دهن من سخن مطلق است
لاف انالحق نه، که انت الحق است
حق ز انا الحق، به وجود اسبق است
حق که بود؟ آنکه به حق ملحق است
حضرت میر احمد مولای من
ای زده بر مه علم خسروی
مصطفوی، مرتضوی، موسوی
از تو شده بازوی ملت قوی
بنده من گوی که تا بشنوی
پاسخ هر ذره ز اعضای من
دوش درآمد ز در، آن ترک مست
مست نه از باده جام الست
در زدم از شوق بدامانش دست
گفتمش این بنده بپایم که بست؟
گفت سر زلف چلیپای من
مستی من مستی عشق خداست
نعره من تا حرم کبریاست
در همه اشیاء ز نوایم نواست
عالَمی از شورش من پر صداست
تا چه اثر بوده بصهبای من
خصم که بنشاند درخت عنا
طوبی من گشت فطوبی لنا
گفت دل از شوق که یا حبذا
بلبل شوریده زد از نو نوا
موج زد این بحر گهر زای من
ای عدوی دون، من اگر کافرم
کافرِ عشق رخ آن دلبرم
در ره او هرچه رسد بر سرم
گر همه تیغ است، به جان می خرم
گو بزن ای یار دلارای من
بنده شها جز تو پناهیش نیست
وز تو جز امید نگاهیش نیست
در صف محشر که گواهیش نیست
در بر حق گو که گناهیش نیست
عاشق (شوریده) شیدای من
انتهای پیام