به گزارش ایکنا از فارس، به نقل از روابط عمومی و امور بینالملل آستان مقدس شاهچراغ(ع)، حجتالاسلام والمسلمین ابراهیم کلانتری، تولیت حرم مطهر شاهچراغ(ع) عصر پنجشنبه، 11 اسفندماه در سی و یکمین جلسه «ولایت فقیه» به بررسی سومین برهان از ادلّه اثبات ولایت فقیه پرداخت و گفت: این دلیل از سه مقدمه تشكیل شده است که اگر این مقدمات به درستی مورد توجه قرار گیرند ما را به نتیجه مورد نظر خواهند رساند.
وی تصریح کرد: به اعتقاد عموم مسلمانان، اعم از شیعه و سنی، اسلام دین خاتم الهی است كه كلیه قوانین و احكام آن جاودانه تا پایان عمر دنیا بر اعتبار خود باقی است. جاودانگی احکام و قوانین اسلام بدین معناست که مؤمنان در همه عصرها و نسلها باید بر پایه همین قوانین، زندگی فردی و اجتماعی خود را به سامان برسانند. پشت کردن به احکام اسلام و جایگزین کردن دستورالعملها و قوانین دیگر به جای آنها کفر عملی به ابدیت و جاودانگی اسلام است.
این استاد حوزه و دانشگاه با بیان اینکه ابدیت اسلام و ختم نبوت، جزو ضروریات دین اسلام است، افزود: دلیل اینکه یک فرد بهایی، مرتد شمرده میشود، این است که این مورد ضروری دین، یعنی ابدیت اسلام و ختم نبوت با پیامبری حضرت محمد (ص) و جاودانگی و ابدیت آخرین شریعت آسمانی تا پایان عمر دنیا را انکار کرده است.
کلانتری با تصریح اینکه معنای ختم نبوت، کمال دین است، گفت: ختم نبوت به معنای این است که آخرین دین، چیزی کم و کسر ندارد و به کمال خود رسیده و معنای دیگرش این است که دینِ خاتم پاسخگوی همه نیازهای بشر تا آخر عمر دنیا است و بر اساس آن باید زندگی را پیش برد. کمال دین و جاودانگی دین، هر دو لازمه ختم نبوت است و در این خصوص که باور عموم مسلمین است، شیعه و سنی با هم هیچ اختلاف نظری ندارند. این موضوع، هم آیه صریح در قرآن دارد و هم پیامبر اکرم(ص) در فرمایشات متعدد، علی الدوام این را بیان داشتهاند و بارها بر «لانَبی بعدی» تاکید کردهاند.
تولیت حرم مطهر شاهچراغ(ع) ادامه داد: خداوند متعال در قرآن کریم و در آیه ۴۰ سوره احزاب میفرماید «مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیینَ» یعنی محمّد(ص)، پدر هیچ یک از رجال شما نیست، او رسول خدا و خاتم پیامبران است. قرائت رایج در جهان اسلام «خَاتَمَ النَّبِیینَ» است - به فتحه - و خَاتِمَ النَّبِیینَ نیست. از قرائتهای چهارده گانه قرآن، فقط در یک قرائت شاذ، خَاتِمَ النَّبِیینَ گفته شده است. بر اساس معنای هر دو قرائت، بعد از نبی مکرم اسلام(ص) هیچ پیامبری نخواهد آمد و نبوت خاتمه پیدا میکند. خاتَم به معنای پایان، و خاتِم به معنای پایانبخش است، تغییر اِعراب و قرائتها، در معنا هیچ تاثیری ندارد.
وی در ادامه به ادعای واهی پیروان فرقه ضاله بهائیت، در این باب اشاره کرد و گفت: اما بهاییها برای اینکه مسیر خود را هموار کنند، اینگونه میگویند که خاتم به معنای انگشتری، یعنی زینت پیامبران است و میشود بعد از پیامبر اسلام، پیامبر دیگر بیاید و آمده است. پاسخ این است که اگر بررسی شود که انگشتری به چه معنا است و چرا به انگشتر، خاتم گفتهاند، این ادعای واهی رد میشود؛ در زمانهای گذشته، با انگشتر مُهر میزدند و انگشتری، نقش مُهر را داشته است.و نه به معنای زینت، بلکه به معنای مُهری است که برای نشان دادن ختم یک نوشته به کار برده میشده است. به عنوان مثال، عبارت «العزّة لله احمدبن موسی» مهری بوده که در انگشت میکردند، لذا با این دلیل نمیشود ادعای بهائیت را اثبات کرد، ضمن اینکه خود پیامبر اکرم(ص) این را متذکر شدهاند که بعد از من پیامبری نخواهد آمد.
کلانتری اضافه کرد: همچنین آیه ۳ سوره مائده « الْیوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیكُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِینا – امروز دین شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آیین جاودان شما پذیرفتم» بیانگر همین موضوع است که دین کامل شد و کامل شدن دین به این معنا است که نیازی به دین جدید نیست و هر چه باید میآمده، آمده است و البته دهها دلیل دیگر برای این موضوع است. این یکی از اعتقاد ضروری عموم مسلمانها است. ختم دین آسمانی اسلام به معنای کمال اسلام و جاودانگی اسلام است.
رئیس انجمن علمی انقلاب اسلامی در توضیح دومین مقدمه برای سومین دلیل از ادله اثبات ولایت فقیه گفت: بخش عمدهای از قوانین و دستورالعملهای قطعی اسلام به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم به زندگی اجتماعی انسان، چگونگی اداره جامعه و تنظیم روابط اجتماعی، اقتصادی، حقوقی، سیاسی و فرهنگی آدمیان اختصاص دارد.
وی در ادامه به تعبیر امام خمینی (قدس سره) در این زمینه اشاره کرد و گفت: حضرت امام(ره) در کتاب ولایت فقیه میفرماید «نسبت اجتماعیات قرآن با آیات عبادى آن، از نسبت صد به یك هم بیشتر است! از یك دوره كتاب حدیث، كه حدود پنجاه كتاب است و همه احكام اسلام را در بردارد، سه چهار كتاب مربوط به عبادات و وظایف انسان نسبت به پروردگار است؛ مقدارى از احكام هم مربوط به اخلاقیات است؛ بقیه همه مربوط به اجتماعیات، اقتصادیات، حقوق، و سیاست و تدبیر جامعه است».
تولیت حرم مطهر شاهچراغ(ع) تصریح کرد: احكام و قوانین حقوقی، جزایی، تجارت، مالیات، جهاد، دفاع، صلح، امر به معروف و نهی از منكر، قضاوت، انفال، اراضی و ... از این قبیل هستند. با توجه به جاودانگی اسلام، كلیه این قوانین نیز تا پایان عمر دنیا معتبر خواهند بود.
کلانتری اظهار کرد: وقتی کتاب انجیل را باز میکنیم، اکثر آن شعر است و کتابی تحریف شده، شامل سرودههای مختلف و دل نوشتهها و قهر و آشتیهای مختلف بین اشخاص است. با این وضع، البته که یک فرد مسیحی حق دارد بگوید فکری به حال حقوق اجتماعی، مدنی، تجارت و حکومت کنیم، چون این موارد در کتابشان نیست، ولی وقتی قرآن را باز میکنیم - « الَّذینَ إِن مَكَّنّاهُم فِی الأَرضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّكاةَ وَأَمَروا بِالمَعروفِ وَنَهَوا عَنِ المُنكَرِ وَلِلَّهِ عاقِبَةُ الأُمورِ (آیه ۴۱ سوره حج) » - اقامه نماز که عبادیترین عمل در اسلام است، بُعد اجتماعی دارد، «إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ(آیه ۴۵ سوره عنکبوت)»، فحشا و منکر بُعد اجتماعی دارد و قاعدتاً نماز هم بُعد اجتماعی پیدا میکند و یا بعد اجتماعی حج را که یکی از عبادات الهی است مطرح میکند که همانا یکی از آثارش این است که مسلمانان در کنار هم قرار بگیرند و در مقابل دشمن هم افزایی داشته باشند. « بَرَاءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِینَ(آیه ۱ سوره توبه)»، برائت از کفار بحث سیاسی است. همینطور قرآن، موضوع جهاد را که مطرح میکند همهاش سیاسی است. ما طلبهها شرح لمعه را که میخوانیم، اول کتاب طهارت، بعد کتاب صلاة و بعد کتاب الصوم و بعد کتب مسائل اجتماعی و اقتصادی اسلام است.
وی اظهار کرد: ایراد بزرگی که برخی به اصطلاح روشنفکران دینی ما دارند - چون غالباً در فضای غرب و دانشآموخته غرب هستند و شناختی نسبت به قرآن و روایات و کتب فقهی و کلامی شیعه ندارند - این است که همان قضیهای که در آنجا نسبت به عهدین و کتاب مقدس و مسائل اجتماعی است، عین آن را میخواهند کپی و در اینجا پیاده کنند. اینکه انسانی مسلمان، دین خودش را نمیشناسد و میگوید من مسلمان هستم اما در همه چیز تابع کفر و مکتب دیگری است که با اسلام هیچ رابطهای ندارد.
تولیت حرم مطهر شاهچراغ(ع) ادامه داد: وقتی به سراغ منابع اصیل اسلامی میآییم، سرمان بلند است، نام قرآن را با افتخار به زبان میآوریم، چون حتی یک آیه از آن کم و زیاد نشده است و به اعتقاد همه مستشرقین جهان، یعنی کسانی که مسلمان نیستند اما راجع به قرآن کار کردهاند، در همه جهان اسلام از قرون گذشته تا به امروز، قرآن یک نسخه است و چیزی غیر از این نیست اما تورات و انجیلی که به عنوان کتب مقدس یهودیان و مسیحیان، در اختیار ما هست، قطعاً دست نوشته بشر است و وحی آسمانی نیست.
کلانتری اظهار کرد: اینهایی که برای کشور، فریاد لیبرال دموکراسی سر میدهند، یقین داشته باشند که قطعاً این شیوه اداره حکومت در ایران اسلامی جواب نمیدهد، چون زیر بناهای اعتقادی در اینجا، بر اساس قرآن است. در کشورهای مبتنی بر لیبرالیسم غربی، در یک جلسه پارلمان، به راحتی میتوان همجنس بازی را قانونی کرد اما برای انسان مسلمان که به قرآن اعتقاد دارد، نمیتوان چنین چیزی را تصویب کرد، اگر بخواهیم لیبرالیسم را اینجا پیادهسازی کنیم باید اینها را هم قبول کنیم که مصداق کفر و شرک است و جزایش اعدام است.
این استاد حوزه و دانشگاه پیرامون مقدمه سوم برای سومین دلیل از ادله اثبات ولایت فقیه گفت: توجه به ماهیت این گروه از احكام و قوانین و تحلیل دقیق آنها این حقیقت را در اختیار میگذارد كه اجرایی شدن آنها در گرو تشكیل نظام سیاسی و برپا شدن ساختار حكومتی معینی است كه اولاً مؤمن به اصل اسلام و جاودانگی آن تا پایان عمر دنیا باشد؛ ثانیاً این بخش عمده از احكام اسلام را به درستی بشناسد و ثالثاً به اجرا دقیق آنها ملتزم باشد، اسیر تمایلات باطل نشود و مقهور قدرتهای طاغوتی قرار نگیرد.
وی با بیان اینکه این سه ویژگی را حکومت باید داشته باشد، افزود: اگر بخواهیم باورمان را به جاودانگی اسلامِ جامع که بخش اصلی و عمدهاش اداره جامعه است تا آخر ادامه دهیم، باید این نوع حکومت تشکیل شود و غیر از این نمیشود.
تولیت حرم مطهر شاهچراغ(ع) در ادامه اینگونه نتیجه گرفت که ابدیت و جاودانگی احكام و قوانین اجتماعی، سیاسی و فرهنگی اسلام عقلاً در گرو تشكیل نظام سیاسی و دستگاه حاكمیتی خاصی است كه از سه ركن ایمان به اسلام، شناخت دقیق احكام الهی اجتماعی آن و التزام عملی به همه آنها برخوردار باشد. چنین حاكمیتی در عصر غیبت، جز با محوریت فقیه عادل، پرهیزگار، زمان شناس و مدیر و مدبر و شجاع امكانپذیر نیست.
وی گفت: تاکید اصلی دلیل سوم بر روی ابدیت احکام اسلام به ویژه احکام اجتماعی، سیاسی و فرهنگی اسلام است و این اقتضا میکند حاکمیتی خاص شکل بگیرد. در صدر اسلام، پیامبر اکرم(ص) در راس حاکمیت اسلام بوده است و بَعد از ایشان، ائمه معصومین علیهم السلام، در راس بودند و معتقدیم که در غیاب این اعاظم و در عصر غیبت، طبق تعبیر جلسه قبل، فقیه اَعلم، اَتقی و اَقوی، باید در راس باشد.
رئیس انجمن علمی انقلاب اسلامی در ادامه به بیان نكاتی پیرامون دلیل سوم از ادله اثبات ولایت فقیه پرداخت و گفت: اولین نکته ای که باید مدنظر قرار بگیرد این است که مقدمه نخست این دلیل برگرفته از آیات و روایات قطعی و متعددی است كه در منابع اسلامی به روشنی به تبیین آنها پرداخته شده است. مقدمه دوم این دلیل نیز بر آیند نهایی استقرا و جستوجو در منابع اصیل اسلامی است که خود یک روش تجربی و تحلیلی است؛ اما مقدمه سوم آن مقدمهای عقلی است كه از تجزیه و تحلیل عقلی احكام و قوانین اجتماعی اسلام به دست میآید و در مفاد آن هیچ شك و تردیدی وجود نخواهد داشت. شكل برهان نیز شكلی منطقی و استدلالی است و از این جهت نیز نمیتوان در آن خدشه ای وارد كرد. بر این اساس این دلیل در شمار براهین مركب از عقل و نقل جای میگیرد.
وی پیرامون دومین نکته حائز اهمیت در مورد دلیل ذکر شده برای اثبات ولایت فقیه گفت: این برهان پیش از آنكه در موضوع ولایت فقیه مورد استناد قرار گیرد، در موضوع امامت و وصایت امامان معصوم(ع) مورد استناد قرار میگیرد؛ زیرا یكی از ادله عقلی برضرورت امامت، ابدیت و جاودانگی احكام و دستورالعملهای اسلام است. چنین ابدیتی اقتضا میكند كه همواره در كنار قرآن، انسانهای كامل، آگاه به دین خدا و توانا در اجرای احكام الهی حضور داشته باشند. مصداق اتم و اكمل چنین انسانهایی پس از رسول اكرم(ص)، امامان معصوم(ع) هستند.
تولیت حرم مطهر شاهچراغ(ع) ادامه داد: بر همین اساس امام خمینی(ره) پس از تبیین این برهان، چنین نتیجه میگیرند: «همان دلیلی كه بر ضرورت امامت اقامه میشود، همان دلیل عیناً حكومت پس از غیبت امام عصر(عج) را لازم میسازد، بهویژه با طولانی شدن غیبت، كه شاید- العیاذ بالله- به هزاران سال نیز بیانجامد. پس آیا معقول است كه خداوند حكیم وضعیت امت اسلامی را به خود رها كند و تكلیف آنان را روشن نكند و یا راضی به هرج و مرج و اختلال نظام آنان شود و هیچ حكم شرعی معینی صادر نكند تا عذر بلاتكلیفی آنان را از بین ببرد و حجت را بر آنان تمام كند؟»
وی اظهار کرد: همین برهانی که در اثبات امامت استفاده میکنیم، عیناً همین برهان تکلیف عصر غیبت را روشن میکند، اصل این است که باید در همه عصرها، حکومت و حاکمیت اسلام مستقر باشد و امام معصوم در راس حکومت قرار بگیرد اگر به هر دلیلی نشد یک درجه تنزل میدهیم. امام(ره) در اول کتاب ولایت فقیه، همین برهان را به کار میبرد. برخی به سبب بی دقتی تصور میکنند که امام خمینی(ره) در اثبات ولایت فقیه، به روایات استناد دارد، در صورتی که اینچنین نیست، اتفاقاً ایشان اول برهانهای عقلی را مطرح میکند و بعد در تایید ادله عقلی، استناد به روایاتی میکند که در آنها به این اصل توجه شده است.
رئیس انجمن علمی انقلاب اسلامی گفت: نکته حائز اهمیت دیگر این است که امام خمینی(ره) پس از طرح مقدمات برهان مذكور، نتیجه مترتب بر آن مقدمات را به روشنی تبیین کرده است. بخشهایی از كلام ایشان که در کتاب ولایت فقیه آمده است بدین قرار است: «اكنون كه دوران غیبت امام(ع) پیش آمده و بناست احكام حكومتی اسلام باقی بماند و استمرار پیدا كند و هرج و مرج روا نیست، تشكیل حكومت لازم میآید، عقل هم به ما حكم میكند كه تشكیلات لازم است تا [...]. اكنون كه شخص معینی از طرف خدای تبارك و تعالی برای احراز امر حكومت در دوره غیبت تعیین نشده است. تكلیف چیست؟ آیا باید اسلام را رها كنید؟ دیگر اسلام نمیخواهیم؟ اسلام فقط برای دویست سال بود؟ یا اینكه اسلام تكلیف را معین كرده است، ولی تكلیف حكومتی نداریم؟! یا اینكه حكومت لازم است؛ و اگر خدا شخص معینی را برای حكومت در دوره غیبت تعیین نكرده است، لكن آن خاصیت حكومتی را كه از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب(ع) موجود بود برای بعد از غیبت هم قرار داده است. این خاصیت كه عبارت از علم به قانون و عدالت باشد در عدّه بیشماری از فقهای عصر ما موجود است [...] اگر فرد لایقی كه دارای این دو خصلت باشد به پا خاست و تشكیل حكومت داد، همان ولایتی را كه حضرت رسول اكرم(ص) در امر اداره جامعه داشت دارا می باشد؛ و بر همه مردم لازم است كه از او اطاعت كنند.»
وی در ادامه به چهارمین نکته حائز اهمیت پیرامون سومین دلیل از ادله اثبات ولایت فقیه اشاره کرد و گفت: پیش از امام خمینی(ره) برخی از اندیشمندان بزرگ اسلامی به همین برهان عقلی استناد و بوسیله آن بر ولایت فقیه در عصر غیبت استدلال کردهاند. فیض كاشانی، متوفای سال ۱۰۹۰ هجری قمری با تكیه بر همین برهان در کتاب مفاتیح الشرایع چنین میگوید: «وجوب جهاد، امر به معروف و نهی ازمنكر، تعاون بر نیكی و تقوی، افتا، حكمِ به حق بین مردم، اقامه حدود و تعزیرات و سایر سیاستهای دینی از ضروریات دین است. اینها بخش بزرگی از دین به شمار میآیند كه خداوند برای آنها پیامبران را مبعوث نموده كه اگر رها شوند نبوت تعطیل و دیانت رو به اضمحلال میگذارد، فاصله مردم از خدا و انحراف از مسیر حق فراگیر و نادانی شیوع مییابد، شهرها ویران و بندگان خدا نابود میشوند – پناه میبریم به خداوند از اینگونه مسایل – [...] به همین سبب فقیهان در عصر غیبت از سوی امامان معصوم (ع) برای اینگونه امور مأذون هستند.»
وی در پایان گفت: مشابه همین استدلال دركلام مقدس اردبیلی، متوفای ۹۹۳ قمری و میرزای قمی متوفای ۱۲۳۱ قمری، نیز دیده میشود. اگر خواستید تاریخچه این اندیشه را بررسی کنید از شیخ مفید اولین فقیه عصر غیبت و متکلم و از چهرههای برجسته شیعه در جهان اسلام در قرن چهارم هجری قمری شروع میشود.
انتهای پیام