نمایش داستانی تکراری به مدد قاجار و شمال + آنونس
کد خبر: 4108078
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۲۹ آذر ۱۴۰۱ - ۱۰:۳۰
نگاهی به سریال «گیلدخت»

نمایش داستانی تکراری به مدد قاجار و شمال + آنونس

«گلیدخت» سریالی در حال پخش است که درجه الف دارد اما اشکالاتی مختلف در آن دیده می‌شود که در ایکنا به آن پرداخته‌ایم.

«گیلدخت» یکی از سریال الف سیماست که 12 قسمت آن روی آنتن رفته است. این سریال تکراری که داستانی کهنه دارد تنها در جذب مخاطبانی موفق بوده که همیشه آثار تلویزیونی را دنبال می‌کنند و چندان کیفیت کار برایشان اهمیت ندارد. 

کارگردانی این مجموعه را مجید اسماعیلی بر عهده دارد. وی اولین تجربه خود را در سریال‌سازی با کاری معمولی آغاز کرده که تنها جذابیتش تصاویر زیبا از طبیعت است که به مدد فیلمبرداری کار در شمال شکل گرفته است. 

داستان

پاشنه آشیل این سریال را باید در داستان آن دنبال کرد چون به لحاظ فرم، شاید نتوان جز در مواردی اشکالات فنی اساسی گرفت اما یک داستان تکراری که زبانی نامانوس دارد کار را به زمین زده است. این جذاب نبودن قصه تا آنجا پیش رفته که صاحبان اثر را محبور کرده برای ایجاد شور اشتیاق در بین مخاطبان به تبلیغات خیابانی روی بیاورند! داستان همان قصه همیشگی است قصه یک پسر فقیر به دختر ثروتمد که داستانش در زمان قاجار می‌گذرد.

شخصیت اصلی سریال دختری به اسم گلنار (با بازی میترا رفیع) است. دختر تقی‌خان (محمود پاک‌نیت) پنج سال است به همراه خانواده‌اش از تهران به املاکشان در شمال مهاجرت کرده‌اند. یکی از تفنگداران‌ خان به اسم اسماعیل (رضا اکبرپور) دلباختۀ گلنار شده و برای او نامه‌هایی عاشقانه می‌نویسد. گلنار هم که متقابلا دل به محبت اسماعیل داده، برای دیدار و گفت‌وگو با او لباس ندیمه‌های مطبخ را می‌پوشد و به میدان ده می‌رود. در حین گفت‌وگو، رئیس تفنگچی‌های خان آن‌ها را می‌بیند و به خان گزارش می‌دهد. خان دستور می‌دهد اسماعیل را دستگیر و شکنجه کنند تا عشق گلنار را از یاد ببرد. ظاهرا خان بنا به مصالحی مجبور است که دخترش را به ازدواج یکی از اعضای خاندان قاجار دربیاورد.

این خلاصه قصه به خوبی به تماشاگر می‌گوید هیچ چیز جدیدی قرار نیست دیده شود بلکه آنچه اهمیت دارد تکرار مکررات است با این تفاوت که شکل این تکرار کمی خوش‌آب‌و‌رنگ‌تر از تولیدات رایج تلویزیون است.

نکته‌ دیگر اینکه چرا تمام قصه‌هایی که قرار است به روایتی عاشقانه در تاریخ بپردازد قاجار را محور قرار می‌دهند؟ آیا تاریخ این سرزمین تنها در این برهه جذاب است؟ جواب این سوال تا حدی قابل پیش‌بینی است. منظور اینکه برخی نتیجه‌گیری‌های سیاسی در این هنگام بیشتر میسر است اما صاحبان اثر به این نکته توجه ندارند که هیچ تکراری در حوزه نمایش منتج به اتفاق مثبت نخواهد شد.

ساختار

شخصیت‌پردازی در «گلیدخت» اسیر همان کلیشه‌هایی است که در قصه با آن رو‌به‌رو هستیم. آدم‌ها به خوب یا بد تقسیم تقسیم شده‌اند. نکته دیگر اینکه در انتخاب بازیگر هم کاملا الگوهای تکراری رعایت شده است. برای مثال محمود پاک‌نیت پیش از این در سریال «پس از باران» نقش یک خان شمالی را بازی کرده بود اما باز هم همان اتفاق در«گیلدخت» تکرار می‌شود. دیگر نقش‌ها هم چنین ویژگی را دارا هستند. این انتخاب نامناسب حتی روی کیفیت بازی‌ها هم تاثیرات خود را گذاشته و آنچه در مجموعه می‌بینیم چندان دلچسب نیست.

«گیلدخت» سریالی که اسیر کلیشه‌های رایج تلویزیون است / شخصیت‌پردازی‌های تیپ هستند

کارگردانی، یک اتفاق کاملا معمولی در سطح کارهای تلویزیونی است البته در قیاس با کارهای ضعیفی که در این چند سال روی آنتن سیما رفته مطمئنا «گیلدخت» اثر بهتری است اما اگر معیارمان برای این قیاس کارهای خوبی نظیر «روزی روزگاری»، «شب دهم»، «پس از باران» و... باشد نتیجه مثبت نخواهد بود. درباره این سریال یک نکته دیگر هم می‌توان گفت آنهم تقلید ناشیانه سریال از مجموعه‌های کره‌ای است.

درباره مونتاژ این سریال هم باید گفت سریال با این تدوین کار کسل‌کننده است که تنها می‌خواهد آنتن را نگه دارد! درحالی‌که یک داستان تا به این حد تکراری کشش یک اثر 60 قسمتی را ندارد.

در نقد فنی یک نکته برای بازگویی می‌ماند آنهم اینکه فیلم‌هایی که در شمال جلوی دوربین می‌روند هر اندازه که ضعیف باشند از زیبایی بصری سود می‌برند برای همین فیلمبرداری در این لوکیشن به یکی از عادت‌های بد فیلمسازان تبدیل شده است.

محتوا

درباره محتوا یک نکته وجود دارد. ابتدا اینکه سریال می‌خواهد به فرهنگ و آیین‌های بومی توجه داشته باشد در رسیدن به این خواسته نیز تا حدی موفق بوده است چون برخی از موضوعات یا اتفاقات در این سریال برای تماشاگر تازگی دارد. در کنار این داشته مثبت، روابط بر پایه شرایط صد سال پیش نیست. در حقیقت داستان «گیلدخت» اتفاقی است که می‌توانست در زمان حال نیز رخ دهد اما کارگردان ترجیح داده با بردن مجموعه در قابل یک کار تاریخی برای اثرش رنگ و لعاب بخرد.

برداشت‌های سیاسی هم که در کار دیده می‌شود شکلی نخ‌نما شده دارد. اینکه صرفا حق در این دست تولیدات در یک فرم تکراری به نمایش در می‌آید نشان می‌دهد این کار اثری سفارشی از سوی سیماست. این ضعف تولیدات نمایشی سیما هم سال‌هاست که وجود دارد اما متاسفانه مدیران این رسانه برای حفظ موقعیت خود تمایلشان روی این دست تولیدات استوار است.

درباره موضوعات دینی و اخلاقی کار هم چیز خاصی را در کار نمی‌بینیم هر آنچه دیده می‌شود در کارهای دیگر تلویزیون هم وجود دارد. این اتفاق را در برخی مناسکی که تصویر می‌شود هم می‌توانیم ببینیم. به هر حال این سریال کاری صرفا متوسط است که برای تلویزیونی که مدت‌هاست کار خوب بیرون نداده است غنیمتی به حساب می‌آید.

نوشته داود کنشلو

انتهای پیام
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴۰۱/۰۹/۳۰ - ۰۹:۴۱
1
0
ممنون از این نقد تحلیلی و جامع. متاسفانه بودجه کلانی برای تولیداتی بی کیفیت در حال صرف شدن است. علاوه بر گیلدخت این شب ها مجموعه آزادی مشروط هم روی آنت شبکه اول سیماست که فاجعه است. در مورد آن هم مطلب بنویسید.
captcha