در صدمین سال احیای حوزه علمیه قم از سوی مرحوم آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی قرار داریم و تحولات یک قرن اخیر حوزه از مناظر مختلف از جمله روند تحولات فقهی قابل بررسی است.
به همین مناسبت و در ادامه پیگیری پرونده صدسالگی حوزه قم، ایکنا نشستی با موضوع «تحولات و تطورات فقهی حوزه قم» با حضور حجتالاسلام والمسلمین احمد رهدار، استاد دانشگاه باقرالعلوم(ع) و حوزه علمیه و حجتالاسلام والمسلمین مصطفی دری، قائممقام پژوهشگاه فقه معاصر، نویسنده و استاد حوزه علمیه برگزار کرده است.
در بخش اول این نشست (حوزه قم بعد از انقلاب نتیجهگرا و اجتماعیتر از نجف شد) به برخی تفاوتهای حوزه قم و نجف و رویکرد اجتماعی این دو پایگاه مهم علوم دینی اشاره شد.
اکنون بخش دوم این نشست را میخوانید؛
رهدار: در حالی که دانش فقهی تحول بسزایی پیدا کرده است اثرگذاری فقهی ما کم شده و من دلیل آن را وجود عامل سوم میدانم و آن این تصور است که؛ قانون یعنی حقوق؛ در صورتی که حقوق و فقه دانش هستند و قانون یک قالب است و هر کدام از این دانشها میتوانند خودشان را در قالب قانون به جامعه سرریز کنند. در کشور ما با کمال تاسف تلاش شده که حقوق، فقهمالی شود. دانش حقوق هرچه در کشور رشد کند، به فرایند سکولاریزه شدن سرعت میبخشد، زیرا حقوق در دنیا وظیفه ذاتی خود یعنی تنظیم روابط بین افراد و حکومت با مردم را برعهده دارد و حقوق برای کشورهایی است که فقه ندارند.
در کشور ما دالان قانون با محتوای دانش حقوق پر شده است نه فقه و همین سبب شده در عین اینکه تولیدات فقهی ما خیلی زیاد است، ولی راه به قانون ندارد و راه حل این است که مرکز فقهی وابسته به مجلس شورای اسلامی به ماموریت اصلی خود بازگردد؛ قرار بود این مرکز یک کار اساسی انجام دهد و آن اینکه به مرجع تقلید و مجتهد بگوید که آخرین کار شما استنباط احکام از نصوص نیست، بلکه تبدیل فتوا به قانون هم جزء وظایف شماست، زیرا فتوا تا زمانی که در لایه فتوا بماند تاثیری ندارد. الان این واقعیت تلخ وجود دارد و اگر این معضل حل نشود، حتی تولیدات فقهی جدید به ضرر جامعه است، مانند بدن ضعیفی که سر بزرگی دارد و هرقدر این سر بزرگتر شود، تحمل بدن کمتر خواهد شد. بنابراین باید بین مستنبطات فقهی و دینی با مصرف قانونی تناسب برقرار شود.
دری: قبل از اینکه به این پرسش پاسخ دهم در مورد سخن آقای رهدار درباره شهید صدر باید بگویم که من موافق دیدگاه ایشان نیستم. ما باید از تعارفاتی که سالهاست در مورد شهید صدر وجود دارد عبور کنیم. ما منکر خدمات ایشان و مقام والای شهید و خواهرشان نیستیم، ولی قبول ندارم که تحولاتی را در اصول و فقه ایجاد کردند. ایشان با وجود عمر محدود، فرصت افتاء داشتند، ولی فتاوای جدید و کارگشا نداشتند و شاگردانشان مانند آیتالله هاشمی شاهرودی بعد از ایشان فتاوای جدیدی را صادر کردند و در موضوعاتی مانند ارث زن مشکلات را کاهش دادند، ولی هیچکدام از این فتاوا مبتنی بر مبنای فقهی اصولی شهید صدر نیست.
سیدکمال حیدری شاگرد ایشان است، ولی هیچکدام از فتاوای وی ناشی از مبانی شهید صدر نیست. ایشان از جهت علمی مطالبی را بیان فرمودهاند که تقریبا هیچ فایده نداشته و تغییر اجتماعی رخ نداده است. فرض کنید من عضو جامعه مدرسین بودم و قرار بود برای مرجعیت بین امام، رهبری و شهید صدر انتخاب کنم و قطعا امام و رهبری را انتخاب میکردم، چون مشکلات بسیاری را حل کردهاند، ولو اینکه نظریات اصولی نداشتهاند یا به تعداد محدودی دارند. باور آقای رهدار در مورد شهید صدر درست نیست و شهید صدر دانش فقه را پیش نبرد.
اما پاسخ به پرسش شما؛ حجم تولیدات فقهی، نتیجهگرایی و کارکردگرایی در فقه رشد بسیاری داشته است؛ یعنی هم امام و هم انقلاب، ظرفیتهای جدیدی را برای فقه خلق کردند. امام در بین همه استادان و همکلاسیهایشان تنها مرجعی هستند که تجدید فراش نکردند. همه دوستان و استادانشان تجدید فراش داشتند. در خاطراتی که دفتر تنظیم و نشر آثار امام چاپ کرده از همسر امام نقل شده است که همسرشان به مدت سه ماه در تهران دور از امام زندگی میکردند و امام قم بودند، در صورتی که هیچ کدام از مراجع چنین اجازهای به همسرانشان نمیدادند.
ایشان مکرر اجازه داده است که همسرشان تنها مسافرت کنند. حتی من از نوههای امام شنیدم که ایشان شرط کرده بود سالی یک ماه در تهران باشد و معمولا به دوماه و شاید بیشتر هم کشیده میشد و بچهها هم نزد امام بودند و از این جالبتر خاطرات فریده مصطفوی در مجموعه گذر ایام است که گفته در ایام کشف حجاب که مدت زیادی طول کشید، بسیاری از زنان متدین از خانه بیرون نیامدند، ولی امام به همسرشان گفتند که نمیتوانید مدت زیادی در خانه و حبس باشید و به همسرشان اجازه دادند با کت و دامن بلند و پوشیده بیرون بروند. امام فارغ از ظرفیت حکومت و قبل از اینکه به عنوان مرجع مطرح باشند رگههای نواندیشی داشتند. البته در آستانه انقلاب و بعد از آن رویه ایشان متاثر از جوّ زمانه خود شد. مثلا دخترانش را به مدرسه نفرستادند و بچهها بعد از انقلاب تحصیل کردند.
در سال 42 تنها بیانیهای که بزرگان حوزه از جمله آقای شریعتمدار و ... و به خصوص علامه طباطبایی امضا کردند در اعتراض به حق رأی زنان بود، ولی امام در آستانه انقلاب به خصوص بعد از آن به زنان در عرصه اجتماعی نقش بسیاری دادند. اینها نمونه تحولات فکری امام است. بنابراین هم حکومتداری ما را مجبور کرد که به پیوست اجتماعی فتاوای فقهی توجه کنیم و هم مرحوم امام تحولات زیادی را ایجاد کردند و معلوم نیست که اگر امام و رهبر انقلاب نبودند، ما این حجم از تحول و اجتماعی بودن فتاوا را داشتیم یا نه؟ بنابراین ظرفیت امام ظرفیت جداگانهای است.
دری: با نظر آقای رهدار موافقم و معتقدم گسترش دانش حقوق و قانونی کردن همه حقوق در عمل منجر به کاهش تجربه دینی خواهد شد. ما همه نماز میخوانیم و دوست داریم با خدا رابطه داشته باشیم و کسی ما را مجبور نکرده است، ولی هیچکدام از ما پشت چراغ قرمز نمیایستیم به نیت قربة الی الله و اتفاقا ازدیاد قوانین سبب میشود تا فرصت از مردم برای انجام کارهای خالصانه برای خدا سلب شود.
رهدار: من در مورد سخنان آقای دری درباره شهید صدر عرایضی دارم. اگر عضو جامعه مدرسین بودم و قرار بود شهید صدر را برای مرجعیت انتخاب کنم، او را انتخاب نمیکردم، ولی شهید صدر به اضافه دستفرمانی که در فقه و اصول داشتند و اگر عمر طولانیتری داشتند، حتما به عنوان گزینه مرجعیت انتخاب میکردم، چون ما الان شهید صدر را با افرادی مقایسه میکنیم که 40 سال بعد از او زندگی کردهاند. شهید صدر را با کسانی که 40 سال قبل، 46 ساله هستند باید مقایسه کرد. بنابراین ظرفیت شهید صدر متفاوت است.
یک وقتی بحثی در مورد سیدمنیر هاشمی و شاگرد ایشان آقای میرباقری بود؛ که بنده به هر دو بزرگوار ارادت دارم و آن اینکه ایشان چیزهایی میگوید که فقط خودش آن را میفهمد، بنده گفتم به نظر من ذهنشان تراوش کرده و 75 جلد کتاب در حوزه فلسفه اجتماعی بیرون دادهاند و اگر 75 جلد مطلب غیرتکراری ولو چرت و پرت باشد، بر نبوغ ایشان دلالت دارد. کسی (شهید صدر) در 17 سالگی مدرس درس خارج بود و با قطع نظر از اینکه خلاقیتی در فتوا دارد یا خیر، در نظام سنتی نجف خودش را به عنوان مدرس حوزه نجف مطرح کرده بود؛ لذا نبوغ او قابل انکار نیست.
در مورد مثالهایی که درباره امام خمینی(ره) زدید هم باید بگویم خیلی روشنفکرانه بود و هدف را برآورده نمیکند. تفاوت امام در آنچه ایشان را متمایز کرد در این نبود که خانمش با کت و دامن بیرون آمد و احتمالا این مثالها قرائتی خاص از نسل جدیدتر فرزندان امام(ره) است که من به بالای 70 درصد این نوع قرائتها و تفاسیر مشکوک هستم و وقتی خدمت سیدحسن خمینی هم اعلام کردم که من حقیقتا از اینکه در سالی در مراسم رحلت امام به شما اهانت شد ناراحت شدم، ولی این مخالفت یک پیام صریح هم داشت و آن اینکه این جمعیت آشکارا به شما گفتند که ما اجازه نمیدهیم امام فقط پدر شما باشد و ایشان پدر معنوی همه ملت هستند، آشکارا گفتند که اجازه نمیدهیم امام موروثی شود. این پیام خیلی صریح بود؛ یعنی امام(ره) آنقدر آشکار است که ما هم میتوانیم تفسیر خودمان را از امام(ره) داشته باشیم و تفاسیر این بزرگواران قدری به وضع امروزشان برمیگردد؛ البته معتقدم که امام(ره) در بین فقها استثنا بود، ولی همان استثنائات خارج از زنجیره فقه شیعی ترسیم نمیشود. امام(ره) از آسمان نیامده، بلکه برآیند تاریخ فقاهت ما و وارث میرزای شیرازی و بروجردی است و او حلقهای از زنجیره فقهای شیعه قبل از خود است.
در ماجرای نگارش کتاب کشفالاسرار به وضوح میبینیم که امام چقدر سیاسی و تحولخواه است و حتی دغدغه مردم را دارد. لذا به این علت میگویم امام ویژگیهای متمایزی داشت و در ظرف حکومت حاصلی فوقالعاده آورد و آن اتفاقی که به نظر بنده رخ داد این است که با امام(ره) و انقلاب، فقه از منزلت توصیف به تجویز در فلسفه خودش حرکت کرد.
ادامه دارد...
انتهای پیام