عملکرد یاران سیدالشهدا(ع) در کربلا
کد خبر: 4079386
تاریخ انتشار : ۱۶ شهريور ۱۴۰۱ - ۰۹:۲۷

عملکرد یاران سیدالشهدا(ع) در کربلا

در فرازهایی از تاریخ زندگانی معصومین(ع) طلب نصرت از سوی امامان(ع) دیده می‌شود که یکی از حساس‌ترین این فرازها در نصرت‌خواهی از سوی امام در واقعه کربلا و عاشوراست.

یاران حضرت سیدالشهدا(ع)خدای متعال در هر دوره‌ای میان مردم حجت‌هایی از سوی خود قرار داده است. این حجت‌ها وقتی به میان مردمان آمده و خود را معرفی می‌کنند، آن هنگام است که وظیفه مردم این است که به او ایمان آورده و او را بپذیرند.

بنابراین مردم در مواجهه با حجج الهی به دو دسته تقسیم می‌شوند: یا او را پذیرفته و به او ایمان می‌آورند که مومن خوانده می‌شوند و یا او را نمی‌پذیرند و کافر می‌شوند: «هُوَ الَّذي خَلَقَكُمْ فَمِنْكُمْ كافِرٌ وَ مِنْكُمْ مُؤْمِنٌ‏ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصيرٌ»(1): اوست کسی که شما را خلق کرده و شما یا مومن و یا کافر هستید و خداوند به آنچه عمل می‌‎کنید بیناست».

پس از مرحله ایمان، افراد در حوزه دین وارد شده و لازم است که بر مدار ولیّ دین زندگی کنند. اولین گام به محض ورود به دایره ایمان و بلکه خودِ ایمان، محبت داشتن است: «قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام حُبُّنَا إِيمَانٌ وَ بُغْضُنَا كُفْرٌ».(2) امام باقر علیه السلام فرمودند: دوست داشتن ما ایمان و بغض ما کفر است.

البته این محبت در پی خود اطاعت و تبعیت از حجت الهی را به دنبال می‌آورد. همانطور که خدای متعال در قرآن کریم پس از محبت بلافاصله، بحث تبعیت را مطرح می‌فرماید: «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ‏ اللَّهَ‏ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّه»(3) بگو (ای رسول) اگر شما خدا را دوست دارید از من تبعیت کنید تا خدا نیز شما را دوست بدارد.

پس از بحث تبعیت و اطاعت، مردم در مواجهه با ولیّ خود وظایف دیگری نیز دارند. یکی از آن وظایف «نصرت» است. قرآن کریم می‌فرماید: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اگر ولی ما از شما در خواست نصرت و یاری کرد: «إِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ‏ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْر»(4) وظیفه شما نصرت اوست.

وقتی که تاریخ معصومین علیهم السلام را نگاه می‌کنیم کاملاً این مطلب به چشم می‌خورد که در فرازهایی از حیات آنان، این استنصار و طلب نصرت از سوی امامان مطرح شده است و آن زمان نیز مردم دو دسته می‌شوند: کسانی که ناصر حجت خدای می‌شوند و کسانی که در مقابل، خاذل او می‌گردند و این همان دعای حضرت ختمی مرتبت در روز غدیر است که: «وَ انْصُرْ مَنْ‏ نَصَرَهُ‏ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَه‏» خدایا هر که او را نصرت کرد، نصرتش کن و هر کس او را مخذول کرد مخذولش کن. خذلان حجت الهی خار کردن او نیست، بلکه نصرت نکردن اوست زمانی که دست استنصار خود را به سوی مردم دراز کند.

یکی از برهه‌های تاریخی مهم که در آن از سوی امام علیه السلام در جامعه استنصار صورت گرفته است؛ بعد از رحلت خاتم الانبیاء(ص) است که امیر مؤمنان به عنوان ولی و امام مردم از آنان طلب نصرت کردند:

نصرت‌خواهی در قیام عاشورا

جناب سلمان چنین نقل می‌کند که وقتی رسول خدا از دنیا رفت... امیرمؤمنان، فاطمه(س) را بر مرکبی نهاده و دست حسن و حسین(ع) را گرفته به در خانه مهاجر و انصار رفته «ثُمَّ دَعَاهُمْ‏ إِلَى‏ نُصْرَتِهِ‏» و از آنها طلب نصرت کردند: «فَمَا اسْتَجَابَ لَهُ رَجُلٌ غَيْرُنَا أَرْبَعه»(5) اما غیر از چهار نفر کسی پاسخ آن حضرت را نداد و شد آنچه که شد و گرفتار خذلان دعای رسول دو سرا شدند.

یکی دیگر از حساس‌ترین فرازهای تاریخ در نصرت‌خواهی از سوی امام علیه السلام، واقعه کربلا و عاشوراست که اساسا همه ماجرا به نوعی از دعوت امام به نصرت آغاز می‌شود. آن زمان که سیدالشهدا(ع) برای اهل شهرهای مختلف نامه می‌نویسند: «و يَدْعُوهُمْ فِيهِ إِلَى‏ نُصْرَتِهِ‏ وَ لُزُومِ طَاعَتِه‏»(6) آنها را به نصرت خود و لزوم اطاعت از امامشان دعوت می‌کنند. عده‌ای پاسخ نصرت امام را نه تنها داده که خودشان هم نزد امام می‌آیند.

و همین اجابت سبب شد که ما امروز پس از سال‌ها رو به روی مزار شهدای کربلا ایستاده چنین می‌خوانیم:

«السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَوْلِيَاءَ اللَّهِ وَ أَحِبَّاءَهُ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَصْفِيَاءَ اللَّهِ وَ أَوِدَّاءَهُ السَّلَامُ‏  عَلَيْكُمْ يَا أَنْصَارَ دِينِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَنْصَارَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَنْصَارَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَنْصَارَ فَاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَنْصَارَ أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَلِيِ‏ النَّاصِحِ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَنْصَارَ أَبِي عَبْدِ اللَّه‏» (7)

اینان کسانی بودند که پس از اینکه ولایت خدا را پذیرفتند، او را دوست داشته و سپس ناصر او و ناصر دین او ناصر اولیای او شدند.

و نه تنها در زیارت شهدا که در زیارت جناب مسلم بن عقیل نیز تصریح به نصرت آن بزرگوار شده است:

در زیارت جناب مسلم در زاویه مسجد کوفه نیز چنین می‌خوانیم: «وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ وَفَيْتَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ بَذَلْتَ نَفْسَكَ فِي‏ نُصْرَةِ حُجَّتِهِ وَ ابْنِ حُجَّتِهِ»: شهادت می‌دهم که شما به عهد خود وفا کردید و جان خود را در نصرت حجت خدا و فرزند حجت او بذل نمودید.

و این‌گونه است که آن کسانی که به نصرت ولی خدا نیامدند مخذول شدند؛ نقل است در سپاه دشمن کسانی که اموال آن حضرت را غارت کردند گرفتار خذلان شدند، کسی که عمامه حضرت را غارت کرد و بر سر نهاد دیوانه شد (8) و آن که پیراهن حضرت را به تاراج برد دچار پیسی.(9)

یکی دیگر از فرازهای تاریخی که در آن از نصرت به کرات سخن به میان آمده است، در مورد امام زمان علیه السلام است که در ادعیه منسوب به آن حضرت مکرر عرضه می‌داریم: «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ‏ أَنْصَارِهِ‏ وَ أَعْوَانِه‏»: خدایا مرا از ناصران و یاوران او قرار بده. و این تنها اختصاص به بعد از ظهور آن حضرت ندارد و تصریحی به آن نشده است. بلکه در دعای بعد از زیارت آل یس چنین می‌خوانیم: «وَ نُصْرَتِي‏ مُعَدَّةٌ لَكُمْ» نصرت من برای شما مهیاست.

از ناصران حجت خدا باشیم

آری در دوران غیبت نیز می‌توان از ناصران حجت خدا بود، اما چگونه؟ برای اینکه بدانیم نصرت ولی خدا چگونه می‌تواند باشد خوب است به عملکرد ناصران سیدالشهدا(ع) در ماجرای کربلا نظر کنیم.

از ناصران سیدالشهدا(ع) حضرت عباس بن علی(ع) است که در توصیف ایشان آمده نه تنها ناصر ولیّ الله بود بلکه «الْمُبَالِغُونَ فِي نُصْرَةِ أَوْلِيَائِه»‏ یعنی به شدت در کار نصرت اولیای خدا بود. در فرازی از زیارت این جناب آمده است: «أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بَالَغْتَ‏ فِي‏ النَّصِيحَة» شهادت می‌دهم که تو بسیار در خیرخواهی برای مردم تلاش کردی و آنها را به سوی حجت الهی دعوت نمودی.

و در زیارت شهدای بزرگوار دشت کربلا نیز بعد از اقرار به ناصر حجت‌الله بودن آنان، چنین می‌خوانیم: «وَ نَصَحْتُمْ‏ لِلَّهِ‏ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِابْنِ رَسُولِه»‏ برای مردم به سوی خدا و رسول و فرزند رسولش خیرخواهی کردید.

در میان اصحاب سیدالشهدا علیه السلام ـ که به صراحت ناصر حجت خدا خوانده شده‌اند ـ جناب حبیب بن مظاهر همچون خورشیدی می‌درخشد و ضریحی جدا گانه نیز از آن خود دارد. حبیب با وفا همان کسی است که سیدالشهدا(ع) در نامه خود او را فقیه می‌خوانند.(10) وقتی که این جناب به سرزمین کربلا رسید خدمت مولای خود آمده و اذن می‌گیرد که به سراغ قبیله بنی اسد برود که در نزدیکی کربلا ساکن بودند تا «فَأَدْعُوَهُمْ إِلَى نُصْرَتِكَ» (11) آنها را به نصرت حجت خدا سیدالشهدا علیه السلام دعوت کند و امام به او اجازه می‌دهند.

پس بر این اساس، یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های ناصر امام زمان(عج) این است که مردم را هم چون قمر بنی‌هاشم و هم چون جناب حبیب و مسلم و سایر اصحاب، به سوی امامشان دعوت کند، آن هم نه تنها دعوت و معرفی سلانه سلانه، بلکه دعوت از روی خیرخواهی و شفقت و دلسوزی که دست مردم را در دست امامشان قرار داده و آنها را در مسیر هدایت قرار دهد.

در احادیث ما، مردمان دوران غیبت حضرت ولی‌عصر(عج) چنین وصف شده‌اند: «أَيْتَامِ آلِ مُحَمَّدٍ»  اینان یتمیان آل محمد هستند، چرا که «الْمُنْقَطِعِينَ‏ عَنْ‏ إِمَامِهِم‏» (12) از امام خود دور افتاده‌اند، حال اگر کسی این فرزندان راه گم کرده را به پدرشان که امام هر عصر و زمان است برساند، آیا این به جز نصرت اولیای خدا چه خواهد بود؟

در پایان حال که عاشورای سال 1444 را نیز پشت سر نهادیم، حال که در عزای سیدالشهدا علیه‌السلام شرکت کردیم و خود را به صاحبمان نمایاندیم به امام خود چنین عرضه بداریم: که ما نه فقط در عزاخانه‌ها متأثر می‌شویم و می‌گرییم، بلکه از اصحاب با وفای جدتان که در طول تاریخ با وفاتر از آنان یافت نمی‌شود، می‌آموزیم که دست از نصرت اماممان برنداریم و در خیرخواهی برای ایتام آل محمد علیهم السلام، ناصر او باشیم و در جامعه به دنبال دور ماندگان از حجت‌های الهی بگردیم و دست آنها را دردست اماممشان بگذاریم؛ به لطف و کرمشان انشاء‌الله تعالی.

منابع

1. تغابن:2

2. الكافي / ج‏1 / 188

3 . آل عمران: 31

4 . انفال: 72

5 . احتجاج طبرسی/ 1/ 82

6 . اللهوف/ 38

7. اقبال الاعمال/ 1/ 335

8 . المناقب/3/ 215

9. الارشاد/2/ 112

10. مکاتیب الائمه/3 / 145

11 . بحارالانوار/44/ 386

12 . احتجاج طبرسی/ 1/ 18

صالحه سکوت، پژوهشگر و نویسنده

انتهای پیام
captcha