به گزارش ایکنا، سلسله کارگاههای «آمادگی برای ازدواج» با سخنرانی انسیه برومند، استاد و پژوهشگر حوزه و دانشگاه، از isqa.ir پخش شد. این سلسله درسگفتارها از سوی دبیرخانه رویداد فرهنگی ـ هنری چهارفصل قرآنی مستقر در سازمان قرآنی دانشگاهیان کشور برگزار میشود.
در ادامه قسمت سوم از ارائه انسیه برومند با موضوع «هدف صحیح ازدواج» را ببینید و بخوانید.
در این دوره سعی بر این داریم تا نگرشی کاربردی به موضوع ازدواج داشته باشیم. بنابراین، موضوع اصلی ما در این دوره کارگاهی آمادگی برای ازدواج است. در دو جلسه پیشین این کارگاه سعی کردیم تا به موضوع هدف ازدواج بپردازیم. در قسمت اول، ذهنیتهای رایج در مورد ازدواج را بررسی کرده و در قسمت دوم سعی کردیم تا این ذهنیتها را به صورت مثبت و منفی ارائه دهیم تا به همخوانی هر کدام از این ذهنیتها با ازدواج پی ببریم.
در این قسمت به دنبال امر مطلوب ازدواج هستیم و در این باره بحث خواهیم کرد که چنانچه قصد هدفگذاری درست برای ازدواج داریم، این هدف گذاری درست چیست و چگونه انجام میشود. ازدواج منطقا یکی از مراحل زندگی ماست و زمانی رخ میدهد که مسئلهای به نام بلوغ در عقل اتفاق افتاده باشد یعنی به نوعی عقلانیت در فضای ذهنی و وجود فرد حاکم شده باشد تا بتواند مسئولیتی را بر عهده بگیرد.
ازدواج اولین جایی است که مرد و زن هر کدام متناسب با نقش خود به صورت جدی با عنوان مسئولیتپذیری مواجه میشوند. بنابراین، ازدواج مقطع ویژهای از زندگی است که گویی حوزه زندگی فردی را به حوزه زندگی اجتماعی پیوند میزند. تا پیش از ازدواج گویا افراد به ویژه در جمع خانواده در حال زندگی تمرینی بودند تا به این هنر برسند که خود روی پای خود ایستاده و به معنایی استقلال داشته و بتوانند در همراهی با فرد دیگر و به واسطه مسئولیتی که نسبت بدان میپذیرند، به رشد دوطرفه رسیده و بتوانند مسیر زندگی را زین پس با یکدیگر طی کنند.
پیش از ازدواج دختر و پسر در محیط خانواده و در کنار پدر و مادر رشد کرده و در ادامه زندگی به نوجوانی و جوانی رسیده و اندکی استقلال پیدا میکنند تا بتوانند بخشی از بار زندگی را از دوش پدر و مادر بردارند. سپس، به جایی میرسند که دیگر نوبت این است که خود به صورت جدی وارد استقلال کامل شده و دارای خانواده باشند که این مسئله زمینه تشکل خانواده و ازدواج را فراهم میکند. این مقطع از زندگی زمانی است که فرد در آن اعلام آمادگی میکند که میتواند به صورت فعال و در لوای امر ازدواج به جامعه وارد شود.
بنابراین، ازدواج بخش ویژهای از مسیر زندگی افراد میشود و گویا ایشان در حال بهره بردن عملی از تمامی مراحلی هستند که تا این بخش از زندگی خود طی کردهاند. به همین دلیل، هر هدفی که دارند نیز باید با این مسئله تناسب داشته باشد. از آنجایی که انسان موجودی آفریده شده که هدف آن دستیابی به رشد، تعالی و ارزشهای انسانی است، ازدواج نیز باید همین کارکرد را داشته باشد و چیزی اضافهتر از آن چیزی که افراد تا پیش از این در کنار پدر و مادر طی کردهاند، به آنها دهد. تا پیش از ازدواج، فرد از سوی پدر و مادر سرپرستی میشده و حال خود میخواهد سرپرستی کند. بنابراین، هر هدفی که دارد نیز باید متناسب با همین مرتبه و جایگاه رشدی باشد.
افراد مختلف تا پیش از ازدواج سه دوره را در زندگی خود طی میکنند. دوره اول دوره طفولیت نام داشته و فرد در آن به نوعی آقایی کرده و کسی نمیتواند به او امر و نهی کند. در این دوره باید ارزش فرد شناخته شده و در بستری بسیار ارزشمند و کریمانه تربیت شود. در این دوره تعامل فرد باید با چیزهایی باشد که به جهت وجودی با او سازگار است. سپس، دوره نوجوانی زندگی آغاز میشود. در این دوره باید اجازه گزینش و آزمون و خطا به فرد داده شود تا بتواند درست و غلط را از هم تشخیص دهد. دوره بعدی زندگی، دوره جوانی است که افراد در این دوره باید اندک اندک زیر بار مسئولیت رفته و بتوانند بخشی از بار زندگی را از روی دوش پدر و مادر بردارند تا در مرحله بعدی زندگی یعنی ازدواج و تشکیل خانواده، خود مسئولیت را بر عهده گرفته و به صورت جدیتری وارد حوزه مسئولیتپذیری شوند، به نحوی که والدین میتوانند به آنها اعتماد کرده و مسئولیت فرد دیگری را به او بسپارند و از همراهی این دو نیز انسان دیگری پا به عرصه هستی گذاشته و زوجین مسئولیتی در این حد مهم پیدا کنند.
بنابراین، هدف ازدواج نیز باید متناسب با همین مسئله باشد. ازدواج بخشی از مسیر زندگی است که در همراهی با فردی دیگر با استفاده از توان و ظرفیتهای همکلامی، همفکری، همکاری و همدلی، فرصت همراهی اثرگذار را برای هر دو زوج فراهم میکند و در این همراهی اتفاق باشکوهی که رخ میدهد، این است که نواقص هر کدام از زوجین به واسطه کمال دیگری جبران شده و به این وسیله هر دو به هدف مشترک خود میرسند. پس هر آنچه که در امر ازدواج مطلوب ما است، باید با این سازه همخوانی داشته و ما را به کارکرد حقیقی ازدواج به عنوان مرحلهای از رشد و تعالی انسانی برساند.
بنابراین، مطلوب افراد در مسئله ازدواج به جایی میرسد که به دنبال فردی میگردند تا در کنار آنها مسئولیتپذیری و رشد یافتن را تمرین کرده و بتوانند با یکدیگر بار زندگی را بر دوش بکشند. مهمترین باری که زوجین بر دوش میکشند، تربیت فرزندان است. زوجین باید خود را برای چنین وضعی آماده کنند؛ چراکه ایشان نیازمند آمادهسازی هستند و بدیهی است که نیاز ایشان باید نیاز حقیقی باشد.
انسان موجودی است که تا احساس نیاز نکند، به سمت چیزی حرکت نمیکند. احساس نیاز یا از درون انسانها سرچشمه میگیرد یا چیزی از بیرون در آنها ایجاد انگیزه میکند. حالت بیرونی این است که آن چیزی که در فرد انگیزه ایجاد میکند، کد درستی نسبت به نیاز واقعی فرد ارائه دهد. دو نوع نیاز وجود دارد، نیاز کاذب و نیاز حقیقی. آنجایی فرد خوب رشد میکند که محرک بیرونی چیزی تحت عنوان نیاز حقیقی را در درونش روشن و زنده کند. یعنی چراغ چشمکزنی با این مبنا برای فرد روشن شود که به چیزی نیاز داشته و این نیاز نیز نیازی واقعی است.
نیاز به رشد کردن، نیازی حقیقی بوده و اینکه ازدواج میتواند چنین نیازی را به فرض مسئولیتپذیری تأمین کند نیز مسئلهای بدیهی است، یعنی ما در زندگی اطرافیان خود که به نوعی مسئولیتپذیر نیز هستند، این مسئله را مشاهده میکنیم که زندگی پس از ازدواج آنها با زندگی پیش از ازدواجشان خیلی تفاوت دارد و تبدیل به شخصیتهای بسیار پختهتری میشوند. بنابراین، تأثیر آن چیزی که ناشی از درک و فهم درونی افراد از نیاز است، مسئلهای واضح بوده و پیوست این دو نیز کاملا مشخص است.
اگر چنین اتفاقی رخ دهد، افراد به درخواست درونی رسیدهاند و چیزی به نام طلب و خواست درونی در آنها ایجاد میشود و چون این مسئله طلب و میل افراد بوده و بدان علاقه دارند، نهایت تلاش خود را برای رسیدن به آن انجام میدهند. این همان چیزی است که به آن دعا گفته میشود. بنابراین، بررسی جایگاه دعا در ازدواج و اینکه افراد انگیزه درونی برای ازدواج داشته باشند، بسیار مهم است. تا زمانی که امر ازدواج به عنوان مسئلهای که جایگاهی در تربیت و تعالی افراد دارد، به صورت درونی در ایشان به جوشش درنیاید، ازدواج مطلوبی رخ نمیدهد. برای اینکه به این مسئله دست پیدا کنیم، باید خواست و طلب درونی را درخود فعال کنیم.
لذا افراد باید خود را در محیط و تعامل با افرادی قرار دهند که این خواست و طلب را در ایشان فعال کنند. اگر به این صورت به مسئله بنگریم، نیاز به ازدواج در مجردهایی که با زوجهایی تعامل دارند که در زندگی شکست خورده و زندگی مشترک آنها با ناکامی مواجه شده است، فروکش میکند یعنی به این نتیجه میرسند که نباید خود را گرفتار ازدواج کنند. همچنین، کسانی که در مواجهه با افرادی قرار دارند که زندگی مشترک موفقی دارند، انگیزه فراوانی برای ازدواج به دست میآورند.
بنابراین، همگی ما نیاز داریم تا با دیدی درست به جهت انگیزه و خواست به ازدواج بنگریم و بفهمیم که ازدواج یک ضرورت بوده و سعی کنیم تا این ضرورت را در خود زنده کنیم. اگر از این جهت به ازدواج نگاه کنیم، متوجه میشویم که مرتبه اول آن از درون انسان شکل میگیرد یعنی این مسئله ابتدا امری قلبی بوده، سپس، به زبان آمده و تبدیل به عمل میشود. نشانه افرادی که نیاز آنها به ازدواج کاملا حقیقی بوده و از درون به این نتیجه رسیده است که ازدواج برای رشد آنها ضروری است، این است که فرد شروع به ساختن و تربیت خود میکند؛ چراکه میداند باید برای ازدواج نوعی آمادگی و مقبولیت داشته باشد.
بنابراین، افراد باید به صورت ویژه به دعای عملی و تلاش عینی و مشهود برای تغییر خود جهت دست یافتن به مطلوبی لازم برای ازدواج بپردازند. اینجاست که دعا به صورت درست شکل گرفته است. اگر انسان به این نتیجه برسد که این نیاز و خواست باید درونی بوده و جلوه عملی پیدا کند، متوجه میشود که نیاز به این دارد تا خود را به درستی بشناسد. تا زمانی که انسان خود را به درستی نشناسد که چه بوده و چه میتواند باشد، به زاویه دید درستی نسبت به این موضوع نرسیده است. بنابراین، موضوع خودشناسی در این زمینه بسیار مطلوب میشود که باید بدان پرداخت.
هرچقدر انسان خود را بهتر و دقیقتر بشناسد، مسئله ازدواج نیز کمک شایانی برای بهتر ساختن به او میکند و راحتتر درک میکند و در نتیجه متناسب با ظرفیتسازی که برای خود میکند، به موقعیت بهتری در آینده دست پیدا میکند. در این زمینه میتوان تمرینی انجام داد که شامل مواردی همچون تأمل در تعیین هدف برای ازدواج، سعی در فهم دقیق هدف ازدواج (اعم از اهداف مثبت و منفی) و دستیابی به فهم درونی از امر ازدواج است.
انتهای پیام