حجتالاسلام والمسلمین محمدابراهیم حجتپناه، دبیر کانونهای خدمت رضوی در چهارمحالوبختیاری در گفتوگو با ایکنا با اشاره به اینکه باید نگاهمان نسبت به مرگ را مشخص کنیم، اظهار کرد: باید مشخص کنیم که آیا از مرگ فراری هستیم؟ مانند یهودیانی که اهل کتاب بودند و گمان میکردند تنها آنان دوستان خدا هستند و لذا هیچگاه آرزوی مرگ نکردند. سرنوشت آنان به تصریح آیه «قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِيكُمْ ثمَّ تُرَدُّونَ إِلَىٰ عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» (جمعه/۸)، مشخص است.
وی با ذکر اینکه آنان که از مرگ فراریاند به دنیا دل بسته و متصلند و دنیا آنان را سنگین کرده است، ادامه داد: دنیا آنان را آنچنان سنگین کرده که در انجام تکالیف نیز کوتاهی میکنند و حتی اگر فرمان جهاد نیز صادر شود، سر باز میزنند. آنان به تعبیر آیه ۳۸ سوره توبه، مانند بار گران به زمین چسبیده و سخت دل بستهاند، لذا سبکبار نیستند و نمیتوانند پرواز کنند و به اوج معنویت برسند.
حجتپناه با اشاره به اینکه به تصریح آیه «وَلَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَى اللَّهِ تُحْشَرُونَ» (آلعمران/۱۵۸) همه ما روزی این دنیا را ترک میکنیم، گفت: اما چه خوب است که به تعبیر آیه پیش از آن، در راه خدا کشته شویم یا بمیریم تا در جهان دیگر به آمرزش و رحمت خدا نائل شویم. و یا به فرموده اباعبدالله(ع) این بدنها برای مردن خلق شدهاند اما اینکه انسان در راه خدا به وسیله شمشیرها بمیرد، فضیلت دارد.
این کارشناس مذهبی در استان تأکید کرد: انسان اگر از مرگ غافل شد، به تصریح آیه ۱۷۹ سوره مبارکه اعراف، از چارپایان هم پستتر است، انسان بالاخره از این دنیا میرود و اگر بنا باشد خانه دنیوی را آباد کنیم و از منزل اخروی غافل بمانیم و آنرا خراب کنیم، طبعاً از مرگ گریزان خواهیم شد. در آیه ۱۲ سوره مبارکه محمد صراحتاً اعلام شده آنان که به راه کفر شتافتند به تمتّع و شهوترانی و شکمپرستی مانند حیوانات بپردازند، عاقبت منزل آنها آتش دوزخ خواهد بود.
حجتپناه با تأکید بر اینکه مرگ سبب از میان رفتن فاصله اولیاءالله با خدا میشود، تصریح کرد: بنابراین مرگ در نظر آنان محبوب و مطلوب است تا هر چه زودتر حصار دنیا از اطرافشان برداشته شود و به خدا برسند. وقتی به امیرالمؤمنین(ع) اتهام وارد کردند که به سبب ترس از مرگ از حق خود دفاع نمیکنند، ایشان فرمودند «انس للموت من الطّفل بثدی امّه» یعنی نه تنها نمیترسم بلکه مانند طفلی که تشنه سینه مادرش است، به مرگ انس و علاقه دارم و از آن استقبال میکنم.
وی بیان کرد: در آزمونی که اباعبدالله(ع) در صحرای کربلا از قاسم بن الحسن(ع) گرفتند موضع او را در مورد مرگ سوال فرمودند و پیداست که هر یک از ما نیز باید دیدگاه و موضع خود را نسبت به مرگ بدانیم و مشخص کنیم. این موضعگیری برای ما سرنوشتساز است و مشخص میکند آیا در زمره شهدای کربلا هستیم یا از این فیض عظیم محروم هستیم و از قافله کاروان کربلا جا خواهیم ماند.
این حافظ کل قرآن کریم ادامه داد: فرهنگ حسینی انقلاب اسلامی ما را متأثر کرد و با تاسی به این مکتب، نوجوانان شوق حضور در جبهه را در دل داشتند، شهید مرحمت بالازاده ۱۳ ساله یکی از این نوجوانان است که با گفتن این جمله «آقا! حضرت قاسم(ع) هم مثل من 13 ساله بود که امام حسین(ع) به او اجازه میدان داد، اما فرمانده سپاه اردبیل اجازه نمیدهد به جبهه بروم، میگوید 13 سالهها را نمیفرستیم»، با مجوز مقام معظم رهبری که در آن زمان رئیسجمهور بودند، وارد تیپ عاشورا شد و به مقصودش رسید.
حجتپناه با اشاره به پرسش امام حسین(ع) از برادرزاده خودشان قاسم بن الحسن و با تأکید بر اینکه هر یک از ما باید در هر لحظه پاسخی برای این پرسش که پرسش امام زمان(عج) از ماست داشته باشیم، افزود: موضع ما در ادوار مختلف حیات نسبت به این پرسش باید مشخص باشد، ایشان در شب عاشورا از قاسم پرسیدند که نظرت در مورد مرگ چیست؟ و قاسم مرگ را به «أحلَی مِنَ العَسَل» یعنی شیرینتر از عسل تعبیر میکند و اینجاست که معرفت این نوجوان از خاندان اهلبیت(ع) به رخ تاریخ کشیده میشود.
وی ادامه داد: این نوجوان طعم خوش فدا شدن در راه امام زمانش را که از عسل شیرینتر است، احساس و درک میکند، قاسم این آزمون را پشت سر گذاشت و این سوال را پاسخ گفت. در روز عاشورا عرصه پیکار مهیا شد و علیاکبر(ع) از بنیهاشم پا به میدان گذاشت و شهید شد، پس از او، قاسم(ع) از عموی بزرگوارشان اذن ورود به میدان گرفت و با رمز اشک، رخصت جنگ طلبید اما امام حسین(ع) اذن میدان ندادند.
حجتپناه تصریح کرد: این عمو و برادرزاده آنقدر در آغوش هم گریستند تا مدهوش شدند، باز قاسم(ع) اذن میدان طلبید و حضرت اجازه ندادند، قاسم در اینجا مأمور است تا چگونگی اذن از امام زمان را به ما بیاموزد. لذا به دست و پای عمو افتاده و خطاب به ایشان ندا سر میدهد که «رُوحی لِرُوحِک الفِدأ وَ نَفْسی لِنَفسِک الوِقأ» و آنقدر التماس میکند تا در اینجا عمو به او اجازه جنگ میدهد و قاسم با چشمانی اشکبار به میدان میرود و ۲۵ جنگاور دشمن را به هلاکت میرساند.
این کارشناس مذهبی با اشاره به اینکه عمر بن سعد از سپاه دشمن عرصه را بر قاسم(ع) تنگ میکند، گفت: تا اینکه فرق سر این قرص قمر شکافته میشود و از اسب بر زمین میافتد گویی سبک زیبای شهادت امام علی(ع) که فرق مبارک سرشان شکافته شد در این نوجوان از ذریه امام حسن(ع) به یادگار مانده و بار دیگر تجلی مییابد و تکرار میشود. دست و پا زدن حضرت قاسم(ع) در لحظه شهادت تداعیکننده دست و پا زدنهای توأم با عطش اسماعیل در سرزمین مکه است که از آن دست و پا زدن زمزم جوشید و از دست و پا زدن قاسم(ع) فرهنگ نوجوانان عاشورایی جوشش یافت و تداوم پیدا کرد.
حجتپناه ادامه داد: زمزم رفع عطش و نورانیت ایجاد میکند و چشمه جوشان عاشورا در طول تاریخ و فرهنگ زیبای «أحلَی مِنَ العَسَل» تا قیام امام زمان(عج) شهیدپروری میکند. امام حسین(ع) وقتی با دیده اشکبار و حالتی غربتزده به پیکر قاسم(ع) رسیدند او را به سینه چسباندند و همچنان که این شهید را حمل میکردند، رد خون بر روی خاک باقی میماند و راهنمای ما به سوی خیمههای حق و هدایتگری است.
وی تأکید کرد: قاسمهای زمان ما جستجوگر و دنبال کننده رد خون قاسم(ع) هستند، درست مانند آن نوجوان ۱۳ سالهای که نارنجک به کمر خود بست و با قلب کوچک خود ثابت کرد که این قلبهای کوچک از صدها قلم ارزشمندترند. میتوان ره صد ساله را یک شبه طی کرد و آنچنان عزیز شد که اشک امام زمان را در مصیبت شهادت خود جاری ساخت.
حجتپناه گفت: امید است جامعه اسلامی بتواند فرزندانی چون قاسم(ع) تربیت کند، همانطور که به برکت انقلاب در مقطعی از زمان فرصت یافتیم که این استعدادها را به عیان ببینیم و امید است در گام دوم انقلاب نیز چنین قاسمهایی را پرورش دهیم که خون آنان به اسلام و انقلاب حیات ببخشد؛ قاسمهایی که اگر هم از قافله شهادت در نوجوانی جا بمانند، چند ده سال میمانند و ثابت میکنند که اگر قاسم بن الحسن و قاسمهای خمینی(ره) میماندند، همچون حاجقاسم سلیمانی تبدیل به چه شخصیت والا و بلندمرتبهای در بزرگسالی شده بودند.
انتهای پیام