لزوم بهر‌ه‌مندی از ظرفیت موسیقی شرقی برای ارتباط فرهنگی + صوت
کد خبر: 4070816
تاریخ انتشار : ۲۳ تير ۱۴۰۱ - ۱۶:۲۹
صادق چراغی تأکید کرد؛

لزوم بهر‌ه‌مندی از ظرفیت موسیقی شرقی برای ارتباط فرهنگی + صوت

صادق چراغی معتقد است که موسیقی شرقی این ظرفیت را دارد تا ملت‌های شرقی با یکدیگر بیشتر ارتباط فرهنگی داشته باشند و به هم بیشتر اعتبار بدهند.

گفت‌وگو یکی از مهم‌ترین ارکان زیست انسانی است که مثل هر پدیده‌ای به انواع مثبت و منفی قابل تقسیم است اما بدون شک گفت‌وگو نعمتی است که دیر زمانی است بسیاری از ما نسبت به آن غافل هستیم چراکه میزان دعوا و جدال‌های موجود در خانواده‌ها و جامعه حاکی از جای خالی گفت‌وگو ایست.

گفت‌وگو صرفاً با کلام نیست، گاهی زبان، چشمانی است که نگاه می‌کنند به قول شاعر «گوش کن با لب خاموش سخن می‌گویم/ پاسخم گو به نگاهی که زبان من ‌و توست» و گاهی گفت‌وگو از طریق صوت است؛ نه اصوات زبانی که اصوات موسیقایی. هنرمندان توانمندانِ این بحث هستند. موسیقی، زبانی جهانی و بدون نیاز به مترجم است که می‌توان با دنیایی حرف زد و عقده دل را گشود و جمعیتی کثیر نیز به شنیدن گفت‌وگو صف ببندند.

از همین روی به مناسبت روز 23 تیر که روز گفت‌وگو و تعامل سازنده با جهان است، ایکنا گفت‌وگویی با صادق چراغی، آهنگساز و نوازنده ساز نی و بالابان پیرامون «گفت‌وگو و تعامل سازنده با جهان از طریق موسیقی» انجام داده است.

صادق چراغی خود در این زمینه آلبومی به نام «بخارا» تولید کرده است که افضل شاه شادی، خواننده تاجیک در کنار وحید تاج، خوانندگی این اثر را برعهده داشته است و این یعنی گفت‌وگویی بینافرهنگی میان دو کشور با زبان مشترک. در ادامه مشروح این گفت‌وگو را می‌خوانیم.

 ایکنا - چگونه می‌توان از طریق موسیقی با جهان گفت‌وگو و تعامل داشت؟

ما اگر جهان را بخش‌بندی کنیم بخش‌هایی نزدیک‌تر به فرهنگ ما و بخش‌هایی دورتر به فرهنگ ماست. اگر گفته شود که سنگ بزرگی را برداریم که با همه جهان گفت‌وگو کنیم من می‌گویم که سنگ کوچک‌تری برداریم. بخش بزرگی از جهان، جهان شرق است و اگر از نظر موسیقایی به این موضوع نظر کنیم، موسیقی شرق واقعاً این ظرفیت را دارد که ملت‌های شرقی بیشتر با یکدیگر ارتباط فرهنگی داشته باشند و به هم بیشتر اعتبار بدهند و به این موضوع بپردازند ولی از این موضوع غافل هستیم.

حتی از این طریق می‌توانیم هوای زبان فارسی را بیشتر داشته باشیم. برای مثال مسابقه‌ای جهانی به نام «یورو ویژن» وجود دارد که تمام کشورها با فرهنگ و موسیقی خودشان می‌توانند در آن شرکت کنند اما اشعار باید انگلیسی باشد. همه هنرمندان دنیا بسیج می‌شوند که در این مسابقه و جشنواره بزرگ شرکت کنند. خود این موضوع باعث جنبشی جهانی پیرامون زبان انگلیسی می‌شود.

ما که زبان فارسی داریم، بسیار می‌توانیم از این دست جنبش‌ها راه بیندازیم تا زبان فارسی پویاتر و گویاتر باشد. این از موضوعاتی است که جای آن در مراوده و گفت‌وگوها خالی است. بخش بزرگتر این موضوع موسیقی است. ما در موسیقی شرقی بسیار می‌توانیم به هم نزدیک‌تر باشیم زیرا سازهای ما بسیار به هم نزدیک است. از همین روی می‌توان جشنواره‌ها و همایش‌های متعددی راه‌اندازی کرد ولی ما از این موضوعات غافل هستیم.

 این کم توجهی‌ها باعث می‌شود که دیگران ایران را کشوری منزوی‌ بدانند. البته با این اتفاقات سخن بی‌راهی نیست زیرا نه ابتکاری از خودمان نشان می‌دهیم و نه حرکتی داریم و کاملاً منفعلانه در این حوزه عمل می‌کنیم. روزهای اینچنینی هم که مناسبتی برای آنها تعریف شده می‌گذرد و دیگران در قبال این روزها فعالیت و کوشش دارند ولی ما فعالیت و کوشش درخور توجهی نداریم.

ایکنا ـ چرا از این مناسبت‌ها استفاده صحیحی نمی‌شود؟

در رابطه با این موضوعات برنامه بلند مدت نداریم. با اینکه برای بعضی از جشنواره‌ها مثل جشنواره موسیقی فجر که بین‌المللی هم است، برنامه بلند مدت تعریف شده، مدیران میانی آن را در دقیقه 90 اجرا می‌کنند. ما تا دقیقه 90 نمی‌دانیم که کدام گروه‌ها در جشنواره فجر حضور پیدا خواهند کرد یا جشنواره موسیقی نواحی از چهار ماه قبل تازه دبیر آن مشخص می‌شود تا این دبیر بیاید و کار کند، زمان زیادی می‌برد. همه این موضوعات نشان دهنده این است که ما برنامه بلند مدتی در این حوزه نداریم.

بعضی از این برنامه‌ها مثل جشنواره فجر بلند مدت تعریف شده‌اند و مشخص است که در چه تاریخی باید برگزار شود اما باز هم بنا به گزینش دبیر و موضوعات از این دست هرکدام سمت و سویی می‌گیرد و از آن برنامه‌های بلند مدت عقب می‌افتیم.

همه این موضوعات باعث می‌شود که ظرفیت بزرگی مثل موسیقی مشترک و زبان فارسی که با بخش بزرگی از کشورهای شرقی داریم مغفول بماند. این موضوعات می‌تواند باعث هم‌افزایی شوند و اتفاقات بزرگی رخ دهد. همانطور که نمونه آن را در دنیا داریم مثل یورو ویژن، اما می‌بینیم همه این موضوعات دست نخورده باقی می‌ماند و به بی‌برنامگی‌ها و ناامیدی‌ها دامن می‌زند.

ایکنا ـ هنرمندانی چون کیهان کلهر، حسین علیزاده، شما و دیگر هنرمندان با تولید آلبوم‌های مشترک با هنرمندان خارجی سعی کردید تا این خلأ جبران شود اما این تجربه‌ها محدود بوده و دیگر آثار قابل توجهی تولید نشده است؛ علت چیست؟

این مثال نشان دهنده این است که هنرمندان تلاش خود را می‌کنند. اگر این موضوع را به سنجش و داوری بخواهیم بگذاریم باید ببینیم که در چه اجتماعی هستیم. نهادهایی که می‌توانند بانی این موضوع باشند بخش دولتی و بخش خصوصی است. من بیشتر از همه آسیب را از بخش خصوصی می‌دانم که گاهی مواقع هم که وارد این موضوعات می‌شود خیلی بی‌فرهنگ یا ضد فرهنگی عمل می‌کند.

همه انتظارات را هم نباید از دولت داشت؛ در جهان هم همین‌ طور است؛ همه کارها را دولت انجام نمی‌دهد. بخش خصوصی خیلی می‌تواند اثرگذار باشد که نیست و در ایران جای خالی این بخش بسیار احساس می‌شود.

کد

هنرمندان در حال کوشش هستند و کوتاهی نمی‌کنند. وقتی ما در روزگاری زندگی می‌کنیم که قانون کپی‌رایت وجود ندارد، صدا و سیما و برخی نمایندگان به راحتی جلوی تصویب چنین قانونی را می‌گیرند و بعد از چهل و چند سال آثار هنرمندان به راحتی مقابل چشم‌شان دزدیده می‌شود و حقی بابت آن پرداخته نمی‌شود.

 از طرفی هم دنیای کتاب و موسیقی، دنیای ورشکسته‌ای است. بعد از چندین سال پیگیری برای آفرینش یک اثر هیچ چیزی به دست هنرمند نمی‌آید؛ یعنی اینکه هنرمند و فرهنگ نفس‌های آخر خود را دارد می‌کشد و نباید از آنها انتظار داشته باشیم. همین که آنها هستند و فعالیت‌های موسیقی را زمین نگذاشتند واقعاً باید دست‌شان را بوسید.

این موضوعات وظیفه هنرمند نیست، وظیفه دولت‌ها و بخش خصوصی است که بتواند وارد این کار شود. بخش خصوصی هم که بعضاً وارد شود از چندین جا برای آن مشکلاتی به وجود می‌آورند که از کرده خود پشیمان می‌شود. این موضوع نشان دهنده این است که زیرساخت‌ها برای انجام کار فرهنگی نامناسب است.

ایکنا ـ در رابطه با آلبوم «بخارا» توضیح دهید که خود نوعی تجربه گفت‌وگو و تعامل سازنده با کشورهای‌های فارسی زبان جهان است.

آلبوم بخارا با اشعار رودکی ساخته شد که بنیاد رودکی آن را منتشر کرد. فعالیت‌ بر روی اشعار شاعران یک زمینه بسیار خوب برای کار مشترک با کشورهای فارسی زبان است. این اثر را 14 سال پیش شروع کردم ولی به قدری دست‌انداز وجود داشت که بعد از یک دهه یک نهاد فرهنگی مثل بنیاد رودکی، گام پیش گذاشت تا بتوانم این اثر را منتشر کنم. در این بیش از یک دهه اگر فرصت‌ها و زمینه‌ها فراهم بود من یا هر هنرمند دیگری می‌توانست چهار یا پنج آلبوم دیگر منتشر کند ولی این اتفاق نیافتد و فرصت‌ها سوخت و از بین رفت.

اگر پشتیبانی بنیاد رودکی نبود بعد از 14 سال هنوز این اثر دست نخورده باقی مانده بود و خاک می‌خورد و ممکن بود که هیچ‌گاه منتشر نشود. ما این اثر را منتشر کردیم اما هنوز بستر پخش دیجیتال آن فراهم نشده است. در کارهای دولتی هم که انجام می‌شود این مشکلات وجود دارد. یک اثر تولید می‌شود تا دیده و شنیده شود ولی هنوز بستر شنیده شدن آن به صورت گسترده فراهم نشده است.

ایکنا ـ سخن پایانی.

بسیاری از هنرمندان کارهای فاخر و ارزشمندی دارند که از آنها حمایت نمی‌شود تا منتشر شود. نمی‌دانند که چه کار باید کنند و این یعنی بن‌بست فرهنگ. ما مراوده بین خودمان پیش نمی‌آید چه برسد به اینکه بخواهیم با دنیا مراوده داشته باشیم. این تلخی‌ها باید بیان شود؛ آنها که این مشکلات را بیان نمی‌کنند کوتاهی می‌کنند. ناکامی‌ها بسیار است اما با این حال باید امیدوار باشیم؛ زیرا همچنان فرهنگ باید جریان داشته باشد. هرکدام از ما مسئول هستیم تا در توان خود علیرغم همه ناامیدی‌‌ها، گوشه‌ای از کار را بگیریم.

گفت‌وگو از سجاد محمدیان
انتهای پیام
captcha