ذیالقعدة ماه بروز حوادث متعددی بوده که برخی از آنان با آیات قرآن کریم مرتبط است. «دحو الأرض» یکی از این رخدادهاست که در روز بیست و پنجم این ماه واقع شده و در چندین آیه قرآن و برخی روایات معصومین(ع) به آن اشاره شده است.
«دحو» در لغت به معنای گستردن است که برخیها نیز آن را به معنای دادن چیزی از محل اصلیاش تفسیر کردهاند و منظور از «دحو الارض» این است که در آغاز، تمام سطح زمین را آبهای حاصل از بارانهای سیلابی نخستین فرا گرفته بود. این آبها به تدریج در گودالهای زمین جا گرفتند و پس از آن، خشکیها از زیر آب سر برآوردند و روز به روز گستردهتر شدند تا زمین به وضع فعلی درآمد. بر طبق روایات متعدد معصومین(ع)، نخستین نقطهای که از زیر آب سر برآورد، کعبه و سرزمین مکه بود، از این رو گاهی از «مکه» بهعنوان «اُمالقری» یعنی اصل و آغاز آبادیها یاد میشود.
در قرآن کریم چندین آیه مرتبط با موضوع «دحوالأرض» وجود دارد که در اینجا به برخی از آنها اشاره میشود. در سوره مبارکه نازعات آیه 30 خداوند پس از اشاره به خلقت آسمان میفرماید: «وَ الْأَرْض بعْدَ ذلِک دَحاها، و زمین را بعد از آن گسترش داد» و این همان مفهوم گسترش دادن است که در مورد دحوالارض ذکر شد.
خداوند در سوره شمس آیه ششم، پس از چند سوگند به موجودات مختلف میفرماید: «وَ الْأَرْض وَ ما طحاها، و سوگند به زمین و کسی که آن را گسترانیده است». آیتالله مکارم شیرازی در تفسیر این آیه آورده است: «طَحَاها» از ماده «طحو» (بر وزن سهو) هم به معنای انبساط و گستردگی آمده است، و هم به معنای «راندن، دور کردن و از میان بردن»، و در اینجا به معنای گستردن است؛ زیرا اولاً زمین در آغاز زیر آب بود و به تدریج آبها در گودالهای زمین قرار گرفت، خشکیها سر بر آورد و گسترده شد که از آن به «دحوالارض» نیز تعبیر میشود.
دوم آنکه زمین در آغاز به صورت پستیها و بلندیها با شیبهای تند و غیرقابل سکونت بود، بارانهای سیلابی مداوم باریدند، ارتفاعات زمین را شستند، در درهها گستردند و بهتدریج زمینهای مسطح و قابل استفاده برای زندگی انسان و کشت و زرع بهوجود آمد.
خداوند متعال در آیه سوم از سوره مبارکه رعد، پس از اشاره به آفرینش آسمانها، خورشید و ماه میفرماید: «وَ هُوَ الَّذی مدَّ الْأَرْض وَ جعَلَ فیها رَواسِی وَ أَنْهارا، و خدا کسی است که زمین را گسترد و در آن کوهها و نهرهایی قرار داد». در تفسیر نمونه ذیل این آیه پس از توضیح مختصری درباره گسترش و مسطح شدن زمین، آمده است: این احتمال نیز در این جمله وجود دارد که منظور از «مَدَّ الْأرْضَ» اشاره به همان مطلبی باشد که دانشمندان زمینشناسی میگویند تمام زمین در آغاز، زیر آب بود و سپس آبها در گودالها قرار گرفت و خشکیها به تدریج از آب سر برآوردند و روز به روز گسترده شدند، تا به صورت کنونی درآمدند.
پروردگار متعال در سوره ق، آیه هفتم نیز پس از اشاره به آسمان و تزیین آن میفرماید: «وَ الْأَرْض مدَدْناها وَ أَلْقَینا فیها رَواسی، و زمین را گسترش دادیم و در آن کوههایی عظیم و استوار افکندیم».
آیاتی از قرآن کریم بهصورت صریح آیات از «مکه» با عنوان «اُمالقری» و از کعبه با عنوان «اول بیت» یاد کرده است که در ادامه به این آیات اشاره میشود.
خداوند در سوره انعام، آیه 92 میفرماید: «وَ هذا کتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَک مُصَدِّقُ الَّذی بَینَ یدَیه وَ لِتنْذِرَ أُم الْقری وَ منْ حوْلَها وَ الَّذینَ یؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ یؤْمِنُونَ بِهِ وَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ یحافِظُونَ، و این کتابی است که ما آن را نازل کردیم؛ کتابی است پربرکت، که آنچه را پیش از آن آمده، تصدیق می کند؛ و (آن را فرستادیم) تا (اهل) امالقری (مکه) و کسانی را که اطراف آن هستند، بترسانی! (یقین بدان) آنها که به آخرت ایمان دارند، به آن (قرآن) ایمان میآورند و بر نمازشان مراقبت و محافظت میکنند».
در سوره مبارکه شوری، آیه هفتم نیز آمده است: «وَ کذلِک أَوْحَینا إِلَیک قُرْآناً عَرَبِیا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُری وَ مَنْ حَوْلَها وَ تُنْذِرَ یوْمَ الْجَمْعِ لا رَیبَ فیهِ فَریقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَریقٌ فِی السَّعیرِ، و اینگونه قرآنی عربی [فصیح و گویا] را بر تو وحی کردیم، تا امالقری [= مکه] و مردم پیرامون آن را انذار کنی و آنها را از روزی که همه خلایق در آن روز جمع می شوند و شک و تردید در آن نیست بترسانی؛ گروهی در بهشتاند و گروهی در آتش سوزان!»
در تفسیر نمونه و در توضیح آیه هفتم سوره شوری میخوانیم: در اینجا این سؤال مطرح است که آیا از جملۀ «لِتُنْذِرَ اُمَّ الْقُرَی وَ مَنْ حَوْلَهَا» استفاده نمیشود که هدف از نزول قرآن، انذار مردم «مکه» و اطراف آن است؟ آیا این تعبیر با جهانی بودن اسلام، تضاد ندارد؟
پاسخ آن است که کلمه «امّ القری» که یکی از نامهای «مکه» است از دو واژه ترکیب یافته «اُمّ» که در اصل به معنای اساس و ابتدا و آغاز هر چیزی است. «قُرَی» جمع «قریه» نیز به معنای هرگونه آبادی و شهر است، اعم از شهرهای بزرگ و کوچک یا روستاها، و شواهد زیادی نیز در قرآن بر این معنا وجود دارد، «مکه» اصل و اساس و آغاز همه آبادیهای روی زمین است؛ بنابراین هرگاه گفته شود «اُمُّ الْقُرَی وَ مَنْ حَوْلَهَا» تمام مردم روی زمین را شامل میشود.
مسئله «دحو الارض» در روایات متعدد نیز مطرح شده است که به دو روایت اکتفا میشود، در روایت نخست نقل شده است که ابوحمزه ثمالی میگوید: در مسجد الحرام بودیم، به امام باقر(ع) عرض کردم چرا خدا این خانه را «عتیق یعنی آزاد» نامیده است و ایشان فرمودند: «إِنهُ لَیس مِنْ بَیتٍ وَضَعَهُ اللَّهُ عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ إِلَّا لَهُ رَبٌّ وَ سُکانٌ یسْکنُونَهُ غیرَ هذَا الْبیتِ فَإِنَّهُ لَا رَبَّ لَهُ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ الْحُرُّ، ثُمَّ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خلَقَهُ قبْلَ الْأَرْض ثُمَّ خَلَقَ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِ فَدَحَاهَا مِنْ تَحْتِهِ، هیچ خانهای در زمین وجود ندارد، مگر اینکه صاحب دارد و افرادی در آن سکونت دارند، جز این خانه که صاحبی غیر از خدا ندارد. سپس فرمودند: خدا کعبه را قبل از زمین آفرید، بعد از آن زمین را از زیر کعبه گسترش داد».
در روایتی دیگر از امام صادق(ع) روایت شده است: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ دَحا الْأَرْض منْ تَحْتِ الْکعْبَةِ إِلَی مِنًی ثُمَّ دَحَاهَا مِنْ منًی إِلَی عرَفَاتٍ ثُمَّ دَحَاهَا مِنْ عَرَفَاتٍ إِلَی مِنًی فَالْأَرْضُ مِنْ عَرَفَاتٍ وَ عَرَفَاتٌ مِنْ مِنًی وَ مِنًی منَ الْکعبَةِ، خدای متعال، زمین را از زیر کعبه تا منا گسترش داد، بعد از آن از منا به سوی عرفات گسترش داد، سپس از عرفات به سوی منا گسترش داد، پس زمین از عرفات و عرفات از منا و منا از کعبه است».
بر طبق روایتی از امام رضا(ع)، تولد حضرت ابراهیم و حضرت عیسی در این روز اتفاق افتاده است و همچنین، این روز بهعنوان روز قیام مهدی موعود(ع) معرفی شده است. بر طبق روایات روز دحوالارض در کنار روز عید غدیر، روز مبعث پیامبر(ص) و روز میلاد پیامبر(ص) در زمره چهار روزی است که ثواب روزه در آن با پاداش هفتاد سال روزه برابری میکند و احیا و شببیداری در شب بیست و پنجم ذیقعده برابر با یک سال عبادت است. ذکر و دعا خواندن، انجام غسل به نیت روز دحوالارض، دو رکعت نماز ویژه این روز و زیارت ثامنالحجج امام رضا(ع) از مهمترین اعمال توصیه شده در این روز است.
منبع:
«کاوشی در حديث دحوالارض»، سیدعلیاکبر ربیع، زهرا لازری، نشریه حدیثپژوهی، شماره ۵، سال ۹۰