حسین آجرلو، کارشناس مسائل غرب آسیا، در گفتوگو با ایکنا، درباره درخواست نخستوزیر و وزیر امور خارجه رژیم صهیونیستی از کشورهای عربی و آمریکا برای تشکیل ائتلاف علیه ایران به رهبری آمریکا به موازات اتخاذ راهبرد «زدن سر اختاپوس» گفت: تقابل محور مقاومت و رژیم صهیونیستی به سطح بالایی رسیده و به نوعی درک تهدید این رژیم از محور مقاومت افزایش یافته و همین مسئله رژیم صهیونیستی را به سوی یک سری اقدامات چند لایه و چند بعدی سوق داده است.
وی افزود: یک بعد این اقدامات، رویکرد کثیفی است که به وسیله ترور و هدف قرار دادن برخی مراکز علیه ایران انجام میشود. یک بعد دیگ در حوزه سیاست خارجی است که در سطح منطقهای با فعال شدن در کشورهای منطقه با عادیسازی روابط و در سطح بینالمللی با افزایش ارتباط با قدرتهای بزرگ همچون ایالات متحده آمریکا و حتی در سطحی پایینتر با چین و روسیه دنبال میشود.
آجرلو اظهار کرد: بعد دیگر اقدامات این رژیم، سیاست چمنزنی پیرامون خودش در قالب هدف قرار دادن گروههای مقاومتی است که از یک سری توانمندیها برخوردار شده و به قدرت بازدارندگی رسیدهاند که نمونه آن را در هفتههای اخیر در سوریه مشاهده میکنیم.
این کارشناس مسائل غرب آسیا بیان کرد: در این راستا رژیم صهیونیستی تلاش دارد از سفر چند هفته آینده بایدن (22 تا 25 تیر) به منطقه در جهت تقویت روند عادیسازی استفاده کند.
وی با بیان اینکه رژیم صهیونیستی از عادیسازی روابط با کشورهای عربی دو هدف عمده را دنبال میکند، گفت: هدف اول این رژیم در سطح کلان این است که در سیاست خارجی، به دنبال افزایش مشروعیت در سطح منطقهای و بینالمللی است. هدف دوم که بیشتر این رژیم را به حرکت به سمت عادیسازی ترغیب کرده، افزایش درک تهدید از جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت است و صهیونیستها احساس میکنند که بخشی از این تهدیدات را میتوانند با ائتلافسازیهای منطقهای کاهش داده و موضع خود را تقویت کنند.
این کارشناس مسائل غرب آسیا تصریح کرد: از طرف دیگر رژیم صهیونیستی در چند سال اخیر به این نتیجه رسیدهاند که علاقه آمریکاییها برای مشارکت در پروندههای منطقهای به ویژه پس از خروج از افغانستان و خروج تدریجی از عراق، کاهش پیدا کرده و به نظر میرسد تنها راهی که برای آنها باقی مانده این است که با دیگر کشورهای منطقه ائتلافی علیه ایران تشکیل دهند.
وی اضافه کرد: سفر بایدن به منطقه این فرصت را در اختیار صهیونیستها میگذارد که از طریق مشوقهایی که آمریکا به کشورهای منطقه از جمله عربستان ارائه میدهد، این سیاست را پیش ببرند. به همین دلیل مشاهده میشود صهیونیستها مسائلی را که قبلا از آمریکا به طور غیر رسمی و غیرآشکار درخواست میکردند الان به طور صریح بیان میکنند و از آمریکا بخواهند این ائتلافسازی منطقهای را علیه ایران تقویت و رهبری کند.
آجرلو با اشاره به مسئله احیای برجام به عنوان یکی از شعارهای مهم بایدن در دوران رقابتهای انتخاباتی گفت: این شعار با چالش روبرو شده و نقش دیپلماتیک صهیونیستها در به چالش کشیدن برجام بر کسی پوشیده نیست و این سفر بایدن فرصت دیگری برای صهیونیستها برای تقویت این روند برای تخریب مذاکرات هستهای است که از همین الان برای آن در حال برنامهریزی هستند.
آجرلو درباره نزدیک شدن به انتخابات در آمریکا و تأثیر آن بر همگرایی بیشتر بایدن با نظرات صهیونیستها در جهت افزایش احتمال رأیآوری دموکراتها در انتخابات آتی گفت: صحنه سیاسی آمریکا در چند سال اخیر نشان داده که زیاد متأثر از تحولات بیرونی نیست و شاید تحولات بیرونی مانند روسیه و چین تأثیرگذار بوده اما تحولات در غرب آسیا چندان در انتخابات آمریکا تأثیری نمیگذارد اما مسئله مهم جلب حمایت لابی صهیونیستهاست. البته فردی مانند بایدن ارتباطات وثیقی با صهیونیستها دارد و یکی از حامیان اصلی انتخاب بایدن در انتخابات ریاست جمهوری همین لابیهای صهیونیستی بودند.
وی یادآور شد: اساساً در موضوع حمایت از اسرائیل توافقی در آمریکا بین دو حزب جمهوریخواه و دموکرات وجود دارد و لذا نمیتوان وزن چندانی به مؤلفه نزدیک شدن بیشتر بایدن به صهیونیستها برای رأیآوری در انتخابات داد. هرچند یکی از انتقادات سناتورها به بایدن این است که او متحدان آمریکا را در منطقه تنها گذاشته و این باعث شده ایران قدرت و نفوذ منطقهای خود را افزایش دهد و لذا به نظر میرسد بخشی از اهداف سفر بایدن به منطقه اعلام حمایت بیشتر از متحدان است و هدف دیگر این سفر به ویژه سفر به عربستان، معطوف به بحران انرژی به واسطه بحرانهای اخیر در عرصه بینالمللی است.
آجرلو درباره نوع واکنش جمهوری اسلامی ایران به این اقدامات اسرائیل، به ویژه با فضاسازیهای رسانهای که ایران را دستبسته در مقابل ضربات رژیم صهیونیستی نشان میدهند، گفت: اساساً فعال شدن بیش از حد رژیم صهیونیستی پاسخی به اقدامات ایران و محور مقاومت بوده است. به عبارتی جمهوری اسلامی و محور مقاومت کنشگر بودهاند و با افزایش قدرت بازدارندگی و افزایش تهدیدات خود علیه اسرائیل، صهیونیستها را به سمت این اقدامات سوق دادهاند.
وی تصریح کرد: این اقدامات واکنشی اسرائیل نشانه افزایش احساس تهدید آنها از ایران و محور مقاومت است که نمونه آن فعال شدن جبهه لبنان، جبهه جولان، کرانه باختری و حتی سرزمینهای 1948 است که با بازیگری محور مقاومت یا بدون نقشآفرینی محور مقاومت و به طور خودجوش اتفاق افتاده است و همه اینها درک احساس تهدید اسرائیل را بالا برده و آنها را به سمت اتخاذ راهبردهای اخیر علیه ایران سوق داده است.
وی راهبردهایی مانند «زدن سر اختاپوس» یا «مرگ با هزار ضربه چاقو» را در جهت تضعیف محور مقاومت خواند و گفت: البته اینها راهبردهای جدیدی نیست و 5 سال پیش هم نفتالی بنت زمانی که در کابینه نتانیاهو وزیر بود، مطرح کرد یا اقدامات تروریستی علیه ایران چند سال پیش هم انجام میشد. رژیم صهیونیستی به خوبی میداند تحولاتی که در منطقه اتفاق میافتد چندبعدی است و قدرت محور مقاومت هم چندبعدی است و صهیونیستها نمیتوانند بر یک موضوع متمرکز شوند اما مسئلهای که صهیونیستها در آن نسبتاً موفق هستند قدرت رسانهای، روایتسازی و برجستهسازی روایتهای خود است که روایت خود را در سطح رسانهای بر دیگر روایتها غالب میکنند و این در کنار ضعف رسانهای ما موجب میشود که آنها کنشگر و جمهوری اسلامی به منزله بازیگر واکنشی تصور شوند.
گفتوگو از مهدی مخبری
انتهای پیام