عقلانیت به‌مثابه‌‌ مبنای بنیادین گفت‌وگوی اسلام با ادیان در دوفصلنامه پرتو خرد
کد خبر: 4044120
تاریخ انتشار : ۲۸ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۳:۲۸

عقلانیت به‌مثابه‌‌ مبنای بنیادین گفت‌وگوی اسلام با ادیان در دوفصلنامه پرتو خرد

بیست‌ودومین شماره از دوفصلنامه پرتو خرد، به صاحب امتیازی جامعه المصطفی العالمیه، منتشر شد.

به گزارش ایکنا، در این شماره از دوفصلنامه پرتو خرد، مقالاتی با عناوین «عقلانیت به‌مثابه‌‌ منطق و مبنای بنیادین گفت‌وگوی اسلام با ادیان»، «نسبت مفهوم کرامت انسانی و حقوق بشر در اسلام و غرب»، «خوانشِ نوین از نظامِ اخلاقیِ فارابی بر اساس عقل خودبنیاد»، «صور حیات در اندیشه‌ ویتگنشتاین» و «کمال‌خواهی معنوی از مسیر تناسخ (مطالعۀ انتقادی آموزۀ سیر کمال در اندیشۀ خاندان معنویت‌گرای جیحون‌آبادی)» منتشر شده است.

در طلیعه نوشتار «عقلانیت به‌مثابه‌‌ منطق و مبنای بنیادین گفت‌وگوی اسلام با ادیان» آمده است: گفت‌وگوی علمی و دینی اسلام با ادیان بر مبنا و منطق «عقلانیتْ»، ضرورت حتمی است. هدف این جُستار که به روش تحلیلی-اسنادی تدوین یافته، تبیین نقش عقلانیت به‌منظور کشف و فهم حقیقت در گفت‌وگوی اسلام با ادیان است. گفت‌وگو با ادیان برپایه‌ی دو نوع عقلانیت فطری و وحیانی، هم‌اندیشی، هم‌پذیری، صلح و زیست مسالمت‌آمیز را به همراه دارد. عقلانیت فطری، قوه‌ی تعقّلْ و وجه تمایز انسان از حیوان است و این عقلانیت، منطق و مبنایی اصلیِ استدلال هر انسان است. عقلانیت وحیانی (قرآن)، به‌مثابه معتبرترین منبع معرفتیِ اسلام، نقش اساسی در گفت‌وگوهای انسانِ مسلمان با ارباب ادیان دارد که به مهم‌ترین مصادیق آن (آیات) اشاره کرده‌ایم. در این گفت‌وگوها، تمرکز عقلانیت وحیانی بر مفاهیم مشترک و  عام است؛ ازاین‌رو، دیالوگ بر اساس مفاهیم عام و مشترک که ناظر بر فطرت الهی انسان است، به گفت‌وگوی منطقی سازنده می‌انجامد. متُد عقلانیت وحیانی در گفت‌وگوی با پیروان ادیان، گفت‌وگو به‌«روش احسن» است که روش عقلی است. این روش، دارای اصول، شرایط و پیش‌شرط‌هایی است که رعایت آنها منتج به گفت‌وگوی ثمر‌بخش می‌شود. محورهایی گفت‌وگو، مسائل بنیادین و حقایق اساسیِ مانند صلح، کرامت انسانی، خدامحوری، توحیدگرایی و مشترکات انسانی است.

نسبت مفهوم کرامت انسانی و حقوق بشر در اسلام و غرب

نویسنده مقاله «نسبت مفهوم کرامت انسانی و حقوق بشر در اسلام و غرب» در چکیده نوشتار خود آورده است: نوشتار حاضر با رویکرد اسنادی-تحلیلی «نسبت مفهوم کرامت انسانی و حقوق بشر در اسلام و غرب» را به‌هدف آشنایی بیشتر با نقص‌ها و چالش‌های اندیشه غربی در خصوص برخورداری انسان‌ها از حقِ «کرامت انسانی» خویش، بررسی نموده است. کرامت (dignity) مفهوم کانونیِ حقوق بشر است و در میان مفاهیم مختلف حقوق بشر در اندیشه اسلامی و غربی، از نقش محوری برخوردار است و اشاره به مبنای تئوریک هویت، حیثیت و شرافت انسانی دارد. برآیند تحقیق این است که هرچند کرامت انسانی در هر دو اندیشه، به‌عنوان مفهوم بنیادینِ حقوق بشر مطرح است، اما اندیشه غربی با توجه به ‌ملاک‌های که اندیشه اسلامی در خصوص خاستگاه کرامت انسانی، تکامل و سعادت انسانی، معیارهای خانواده بشری، شناسایی قلمرو و مراحل تحقق حقوق بشر ارائه داده است، با چالش‌های جدی روبه‌رو است. در این پژوهشِ تطبیقی پس از مفهوم‌شناسی، نسبت کرامت انسانی و حقوق بشر را در غرب، سپس در اسلام بررسی نموده و در نهایت وجوه اشتراک و افتراق دو اندیشه را استخراج نموده و نقص‌ها و چالش‌های اندیشه غربی را نشان داده‌ایم.

خوانشِ نوین از نظامِ اخلاقیِ فارابی بر اساس عقل خودبنیاد

در طلیعه نوشتار «خوانشِ نوین از نظامِ اخلاقیِ فارابی بر اساس عقل خودبنیاد» آمده است: هدف مقاله‌ی حاضر ارائه‌ یک خوانش نوین از نظام اخلاقی فارابی براساس خِرد خودبنیاد است. روش مقاله توصیف، تحلیل و تأویل افکار فارابی در پرتو نوشتار اوست. مسأله‌ اصلی ِ‌مقاله ضرورت خوانش مجدّد، تصحیح اعوجاج در فهم نظام اخلاقیِ‌فارابی و نهایتاً پاسخ به بحران اخلاقی معاصر است. نتایج مقاله این است که نظام اخلاقیِ فارابی براساس عقل خودبنیاد پا می‌گیرد، چرا که او از ابتدا سعادت را مشروط به منطق و برهان می‌کند که عرصه‌ی خودبنیادی عقل است‌. مراد از اخلاق تنها هنجارهای رفتاری معیّن نیست، بلکه همه‌ی ارزش‌ها و قلمروهای حیات مدنی را دربر می‌گیرد، و بدین جهت، اخلاق نزد معلّم ثانی چونان فرهنگ اندیشیده شده است. از سوی دیگر، اخلاق در نگاه او در بستر و مناسبات تاریخی شکل می‌گیرد و تطوّر می‌یابد؛ لذا حیث تأسیس‌گرانه و نقّادانه پیدا می‌کند. بدین سبب، اخلاق ذاتاً مشروط به آزادی و عقل می‌شود. در پرتو این نتایج می‌‌توان گفت بحران اخلاقیِ معاصر از فقدان خِردِ اخلاقیِ‌ نقّاد و غیر آزاد سرچشمه می‌گیرد.

صور حیات در اندیشه‌ ویتگنشتاین

در چکیده مقاله «صور حیات در اندیشه‌ی ویتگنشتاین» می‌خوانیم: مفهوم صورت زندگی بنیادی‌ترین مفهوم در منظومه مفاهیم ویتگنشتاین متأخر است، بااین‌حال ویتگنشتاین خود چنانکه اقتضاء رویکرد اوست تعریف روشنی از آن به دست نداده و چه‌بسا عمداً آن را به‌صورت پر ابهام به‌کاربرده است. این جُستار، ضمن اشاره اختصاری به برخی از تفسیرهای موجود در این باب، تلاش نموده است صورت زندگی را در پیوند با دیگر مفاهیم فلسفه متأخر ویتگنشتاین بررسی نموده و به مشخصه‌های بپردازد که به این مفهوم نقش محوری در اندیشه ویتگنشتاین می‌بخشد. با گذر از نظریه‌های تبیینی در باب پدیدارهای زبانی و بذل‌توجه به کاربرد عملی زبان، صورت زندگی همچون امر داده‌شده و خود بدیهی و حقیقت نهایی توضیح‌ناپذیر ظاهر می‌شود که بنیاد رویه‌های کاربرد زبان، بنیان توافق و مرجع نهایی صدق و کذب است. امری که هیچ‌چیز خارج از آن وجود ندارد و منبع همه آشکارگی‌ها است.

انتهای پیام
captcha