به گزارش ایکنا، آیتالله محمود رجبی، عضو شورای عالی حوزههای علمیه، 11 بهمن ماه در جلسه تفسیر سوره حشر با اشاره به آیه 9 «وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»، گفت: اگر«واو» را استیناف بگیریم یحبون خبر خواهد شد وگرنه وصف میشود، بنده معتقدم ترجیح بر این است که آن را واو عطف بگیریم. یحبون به صورت مضارع آمده که بفهماند محبت، مقطعی نیست.
وی افزود: محبت یک امر قلبی و درونی صرف نیست به همین دلیل مفسران به آثار آن پرداختهاند، زیرا اگر محبت فقط درونی باشد، قابل مشاهده نیست و از آثارش میتوان به اصل آن پی برد و طبق آیه در رفتار انصار نسبت به مهاجران قابل مشاهده است. تاکید آیه بر این است که انصار در دل، مهاجرین را دوست داشتند و رابطه قلبی بین آنان برقرار بود.
آیتالله رجبی با اشاره به ریشه این محبت، اضافه کرد: علامه طباطبایی با اشاره به تعبیر من هاجر الهیم بر این باور است که ریشه و علت این محبت در هجرت است، ولی مفسران دیگر وجوه دیگری آوردهاند مانند اینکه چون مؤمن بودند انصار آنان را به عنوان برادر دینی دوست داشتند یا اینکه مؤمن باید نسبت به مؤمن دیگر تولی داشته باشد. برخی گفتهاند از آیه به دست میآید که مهاجرین به انصار پناه بردند و آنان هم محبت کردند.
استاد حوزه علمیه اظهار کرد: به نظر بنده از خود آیه، فرمایش علامه طباطبایی(ره) تقویت میشود. اگر ایمان بود، واژه مرتبط با آن میآمد ولی اگر سیاق آیات قبل و تعبیر «والذین تبوا الدار» را مدنظر قرار دهیم، ایمان پررنگ میشود یعنی چون انصار، دارالایمان درست کردند، مؤمنان مناطق دیگر هم برای آنان ارزشمند و محترم بودند.
رئیس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، اضافه کرد: نکته دیگر در این مسئله تعبیر من هاجر الیهم است، یعنی نفرموده به سمت سرزمین و شهر آنها مهاجرت کردند بلکه فرموده به سمت خود آنان هجرت کردند. این تعبیر نوعی تعلق خاطر انصار به مهاجران را میرساند؛ هجرت در اینجا هم با هجرتهای دیگر متفاوت است زیرا در هجرتهای دیگر عمدتا از آسیبهای مهاجر و منطقه مورد مهاجرت سخن به میان است و عمدتا افراد مهاجر به مناطق دیگر مورد آزار و بردگی و سوء استفاده مردم آن سرزمین واقع میشوند یا خود آنان آسیبهایی به مردم منطقه مهاجرپذیر وارد میکنند.
استاد حوزه علمیه گفت: عرض کردیم که چرا فرمود من هاجر الیهم و توضیح داده شد که مهاجرین نوعی علقه و علاقه به انصار داشتند که به سمت آنها مهاجرت کردند، کما اینکه با حمایت یکدیگر گروه قدرتمندمسلمین را تشکیل دادند و صاحب دولت و حکومت شدند. مهاجران به خاطر آزار و اذیت مشرکین به انصار پناه بردند وگرنه صرفا مهاجرت از سرزمینی به سرزمین دیگر مراد نیست. الیهم نشانه این است که وجود انصار برای مهاجران در این هجرت، مهم بوده است نه اینکه چشمداشتی به سرزمین مدینه داشته باشند.
وی افزود: هجرت مسلمین به حبشه به همین دلیل متفاوت از این هجرت است زیرا در آنجا هجرت به خاطر تعلق خاطر و تشکیل گروه قوی مسلمین صورت نمیگیرد. بنابراین در هر جا قرار باشد اتحاد و تشکلی پدید آید، باید محبت وجود داشته باشد وگرنه دوام نمیآورد؛ در برخی روایات هم دین را مساوی محبت گرفتهاند. تاکید بنده بر این است که دعوت دیگران به سوی خدا باید از روی محبت باشد تا فرد در برابر سختیها و نا ملایمات، مقاومت داشته باشد. برخی حتی اراده را شوق مؤکد دانسته و به محبت برگرداندهاند.
رئیس مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره) تصریح کرد: در ادامه آمده که وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا ...؛ (مهاجران) در درونشان نیازی از آنچه به آنان(انصار) داده شده، احساس نمیکنند. مقصود از حاجت چیست؟ برخی مفسران گفتهاند نیاز. مراد این است که آنان نسبت به آنچه انصار داشتند، حسد نمیورزیدند و طمع نداشتند وگرنه نیازمند بودند. برخی گفتهاند آنان نیاز داشتند ولی احساس نیاز خود را بروز نمیدادند مثل اینکه گاهی انسان فقیر است ولی احساس فقر نمیکند ولی افرادی ثروت هم دارند ولی احساس فقر میکنند چون دلبسته به دنیا هستند.
آیتالله رجبی اضافه کرد: غنا گاهی به معنای بینیازی است چون ثروت دارد ولی گاهی به معنای احساس بی نیازی است که در دعا میخوانیم اللهم اجعل غنای فی نفسی ..؛ ممکن است به لحاظ عینی، فرد فقیر باشد ولی از جنبه روحی خود را غنی حس کند. در اینجا هم یعنی احساس نیاز نمیکنند پس میتوانیم حاجت را به معنای اصلی خودش بگیریم یعنی نه اینکه در معاش نیاز به کمک نداشتند بلکه در درونشان احساس نیاز نمیکردند و غنای نفس داشتند.
استاد حوزه علمیه با بیان اینکه برخی گفتهاند حاجت به معنای کراهت است یعنی برای آنان ناخوشایند نبود که پیامبر(ص) اموالی را به انصار بدهد و آن را بی عدالتی نمیدانستند، گفت: درباره مما اوتوا هم اگر «من» در اینجا تبعیضیه باشد، به معنای این است که حتی به بخشی از اموال انصار هم احساس حاجت نکردند و اگر «من» بیانیه باشد، یعنی کلا چشمداشتی به مالشان نداشتند. بحث دیگر در مورد فاعل اوتوا است؛ برخی گفتهاند، فاعل در اینجا خداوند است یعنی مهاجران احساس نیاز نمیکردند نسبت به فضیلتی که خدا به انصار داده است و برخی برعکس، معتقدند یعنی انصار نسبت به آن فضیلتی که خدا به مهاجران داد (فضیلت هجرت در راه دین) احساس نیاز نداشتند که البته نسبت دادن ضمیر به مهاجران به نظر بنده درست نیست و ضمایر قبلی همه به انصار بازگشت دارد.
رجبی افزود: قرآن، انصار و مهاجرین را تمجید کرده و بین آنان از این جهت تفاوتی نگذاشته است. از آیه بر نمیآید که مهاجرین برتر از انصار بودند.
استاد حوزه علمیه بیان کرد: یکی از مفسران مطلبی را خلاف ظاهر گرفته و آورده است که لایجدون به مهاجران و مما اوتوا به انصار بر میگردد. ظاهر آیه برخورد انصار نسبت به مهاجرین را تبیین میکند نه رابطه بین انصار و پیامبر(ص). در این ماجرا پیامبر به انصار فرمودند که شما اموالتان را با مهاجرین تقسیم کنید و فیء را مشترکا تقسیم میکنیم ولی انصار اموالشان را تقسیم کردند ولی فیء بنی نضیر را هم درخواست نکردند.
رئیس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) تصریح کرد: در ادامه آمده است: وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ؛ یعنی نه تنها از فیء که به مهاجرین داده شد ناراحت نبودند بلکه از مال خودشان هم اعطا کردند با اینکه به آن نیاز داشتند. البته ذکر این نکته ضروری است که فرد وقتی مالی اعطا کرد، اگر اعطای مال سبب میشود تا خود او محتاج دیگران شود، لازم نیست ایثار کند ولی برخی گفتهاند بستگی به تعالی روحی فرد دارد.
وی ادامه داد: از افراد معمولی، ایثار به معنای آن که فرد از غذای زن و بچه خود به دیگران بدهد انتظار نیست ولی بدون شک در جایی که وضع فرد خوب است ایثار بسیار خوب است و به خصوص اینکه طرف مقابل بسیار نیاز داشته باشد که در این صورت واجب هم هست.
انتهای پیام