به گزارش ایکنا، چهارمین جلسه از تفسیر سوره رعد، با سخنرانی سیدمجتبی حسینی، شب گذشته 5 دی برگزار شد.
در ادامه متن این سخنان را میخوانید؛
«وَإِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَإِذَا كُنَّا تُرَابًا أَإِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ أُولَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ وَأُولَئِكَ الْأَغْلَالُ فِي أَعْنَاقِهِمْ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ * وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ وَقَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلَاتُ وَإِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلَى ظُلْمِهِمْ وَإِنَّ رَبَّكَ لَشَدِيدُ الْعِقَابِ؛ اگر تو تعجب میکنی، عجب از قول و اعتقاد اینها است که میگویند زمانی که خاک شدیم، در خلق جدید خواهیم بود؟ اینها کسانی هستند که به پروردگارشان کفر ورزیدند و یوقهایی در گردنهای خود دارند. از اهل آتش هستند و در آنجا دائماً حضور دارند. از تو برای بدی قبل از خوبی درخواست میکنند؛ در حالی که پیش از این جلوههایی از این مشکلات به وجود آمده بود و پروردگار تو با وجود ظلمشان صاحب مغفرت است و پروردگار تو شدیدالعقاب است».
خطاب آیه خطاب به پیامبر(ص) است. در آیات سور قبلی همچنان بحث را از اینجا میدیدیم که خدا دارد پیامبرش را تسلی میدهد و او را تقویت میکند که همین است که هست و ناراحت این چیزها نباش؛ چون آنها که باید ایمان بیاورند میآورند و دیگران هم ایمان نمیآورند. این نکته، خلاصه چند سوره قبل است. اما در اینجا پیامبر(ص) را از یک زاویه دیگر میبیند و میگوید اگر تعجب بکنی، تعجب از قول کافران است.
نکته مهم اینکه ما تصورمان از پیامبر(ص) این است که ایشان مانند یک دیوار است و حوادثی برایش رخ نمیدهد؛ چون شأنش خراب میشود. حال آنکه آیه میگوید اگر تعجب کنی، تعجب اصلی در قول اینهاست. بنابراین گمان این است که پیامبر(ص) نسبت به اتفاقات هیچ واکنشی ندارد و مانند یک ضبط صوت است و اگر جلویش هرچه بگویید هیچ تأثیری در او ایجاد نمیشود؛ چون اصلاً با شئونات پیامبر(ص) سازگار نیست اما اینطور نبود که پیامبر(ص) متأثر نشود. در روایاتی هم داریم که فرمود؛ هر چیزی که دیگران را به شگفتی وا میداشت ایشان را هم شگفتزده میکرد.
سیره پیامبر(ص) چنین بوده است اما جالب اینکه برخیها که به یک جایگاهی میرسند برای اینکه نشان دهند آدم مهمی هستند، نه خوشحال میشوند، نه متعجب میشوند و نه ناراحت. مثلاً نزد برخی آدمها وقتی یک لطیفهای هم تعریف میکنند، چون برای خودشان یکسری تصورات درست کردهاند، نمیخندند و تصور میکنند اگر بخندند کار بدی انجام دادهاند و این در حالی است که رسول خدا(ص) همواره متبسم بودند.
دلیل این رفتارها توسط برخیها این است که نمیخواهند مرز بین خودشان و دیگران را بشکنند و تصور میکنند که اصطلاحاً آدمهای مقابلشان پُر رو میشوند اما اگر اینچنین شود، مشخص میشود که این آدمها چیزی در چنته ندارند و دستشان رو میشود، تصمیم میگیرند مرزبندی را داشته باشند. اما پیامبر(ص) هیچ کدام از این تصورات را نداشت. حتی در نقلهایی داریم که طرف سرش را روی پای پیامبر(ص) میگذاشت، حال آیا ما پیرو این پیغمبر(ص) هستیم؟
البته این را هم بگویم که مردم هم گاهی ممکن است سوءاستفادههایی بکنند و نباید افراط و تفریط کرد و باید توجه کرد که این روشهای تعاملی با مردم طی چندین هزار سال شکل گرفته است. به هر تقدیر پیامبر(ص) اینطور نبود که این مرزبندی داشته باشد و تصور کند دیگران پُر رو میشوند یا اینکه اینطور نبود که تحت تأثیر چیزی قرار بگیرند. گاهی اوقات غذای خوبی برای حضرت(ص) میآوردند و ایشان هم میخورد. یکبار برای ایشان مرغ بریان آوردند که البته غذای خوبی هم بود. حضرت(ص) فرمود؛ خدایا بهترین بنده خودت را با من برای این غذا شریک کن که بعد میبینند امیرالمؤمنین(ع) وارد مسجد میشوند. بنابراین این یک بُعد قضیه است که پیامبر(ص) هم واکنشهایی داشته است و اینطور نیست که ما تصور میکنیم و این ما هستیم که اهل ادا در آوردنیم و مثلاً میخواهیم نشان دهیم که زاهدیم. این در حالی است که در روایت فرمود: بالاترین درجه زهد پنهان کردن زهد است.
در مورد این بخش از آیه: «وَ إِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَإِذَا كُنَّا تُرَابًا أَإِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ»، بحثهایی مطرح است و شبهاتی هم مطرح است که از جمله معروفترین آنها، شبهه آکل و مأکول است که میگوید ما الآن یک نفر را دفن کردیم و سی سال دیگر اصلا از او خبری نیست. قطعات ما در زندگی و وجود دیگران میرود و مثلاً تبدیل به یک گوسفند میشود و آن گوسفند را یکی دیگر میخورد و ...، پس سوال مطرح میکنند که خداوند چطور ما را زنده میکند. اما این آیه از قول کافران میگوید: وقتی ما خاک میشویم در یک خلق جدیدی قرار میگیریم؟ که با استفهام انکاری و تعجب هم این را میگوید که مگر میشود که چنین شود؟
در سوره یس هم به استخوانهای خرد اشاره کرده است که «قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ»؛ یعنی طرف یک استخوان را پودر کرد و گفت آیا کسی میخواهد ما را احیا کند؟ جواب آنجا بسیار عمیق است که فرمود: «قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ». اما در آیه سوره رعد به صورت کلی بحث را مطرح کرده است.
در اینجا یکی از نکاتی که باید توجه داشته باشیم این است که یک اصطلاح حدیث داریم و یک اصطلاح جدید که تفاوتهایی دارند. تجدید از جدید است و همان چیز قبل است اما به نحوی دیگر؛ مثلاً تصور کنید که یک دورهای را گذاشتهاند و میگویند این دوره تجدید میشود، نه اینکه احداث شود. حدیث در مورد چیزی به کار میرود که هیچ عقبهای نداشته باشد اما جدید سابقه قبلی دارد ولو که تغییرات جدی هم کرده باشد و باید به این معنا در کلمه جدید توجه شود. قرآن میگوید اینها میگویند آیا در یک خلق جدید هستیم؟ مشکل ما خلق کردن یک نفر توسط خداوند نیست و به این خلقت نمیگوییم جدید، بلکه در خلق جدید یعنی باید یک سابقهای وجود داشته باشد.
مسئله این است که ببینیم مشکل اینها چیست که میگویند آیا ما خلق جدید پیدا میکنیم؟ یعنی پارادوکسشان این بود که هم باشند و هم جدید باشند. اگر بگویید که خداوند بشری را خلق میکند تعجبی نداشت؛ چون یک چیزی خلق میشد اما بحث روی همان جدید بودن است. یعنی ما هستیم و نیستیم و هم اینکه ما همان موجود قبلی هستیم؛ اما همان موجودی که تبدیل به خاک شده و خاکش هم پودر شده است. در همین تهران، محلههای شوش و سرچشمه، در گذشته قبرستان بودهاند اما حالا این محلهها مسکونی و تجاری شدهاند و خبری از آن اجساد نیست. این پارادوکس برای برخیها سخت بود که آن مطلب را مطرح کردند. سپس خدا میگوید: همین که این کار را سخت میدانید عجیب است. این یعنی گویی چنین تعجبی برای خیلیها مطرح میشود و بحث تناسخ و شبهه آکل و ماکول و .. را مطرح میکنند که ریشههای تاریخی و ... نیز دارد.
بنابراین آیه میگوید این حرف شما تعجب دارد؛ چراکه برای خدا چنین خلق جدیدی، کاری ندارد. اما نکته این است که در جای دیگری میگوید: «وَ قَالُوا أَ إِذَا ضَلَلْنَا فِي الْأَرْضِ أَإِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ بَلْ هُمْ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ كَافِرُونَ». اینجا نیز مجددا این استفهام را دارند که آیا ما در خلق جدید قرار میگیریم؟ اما آیه در ادامه میگوید: اینها به لقای پروردگارشان غافل هستند. اینها چون انتهای مطلب برایشان سخت است، از بن ریشه مسئله را میزنند. اگر طرف بگوید خدا را قبول ندارم که هیچ، اما اگر کسی خدا را قبول دارد که این خلق جدید برای خدا کاری ندارد، اما قرآن میگوید: دلیل چنین تعجبی، کفرشان نسبت به ملاقات با خداست و یک مانع درونی برای این قضیه وجود دارد.
همه کسانی که فلسفه خواندهاند و ... ریزهخوار این آیه هستند. آنطور که ما حساب میکنیم، خدا در اینجا باید بگوید که اینها به قدرت خدا کافر هستند یا مثلاً به خلقت کافر هستند اما میگوید؛ مشکل اینها این است که به لقای خداوند کافر هستند؛ یعنی نمیخواهند این لقاء را قبول کنند. حذف قیامت از اعتقادات، همه چیز را به هم میریزد ولو که از خدا هم صحبت شود. امروزه بسیاری از معنویتها بدون قیامت هستند و یکی از شگردهای فوقالعاده زیبای شیطان است که مسئله را چنین جلوه میدهد. از طرفی به همین دلیل است که در قرآن، ایمان به روز قیامت در کنار ایمان به خدا آمده است و حتی اگر طرف صابئی هم باشد اما این دو ایمان را داشته باشد به بهشت میرود.
بنابراین میتوان به این درک رسید که کسانی که معاد را انکار میکنند زندگی ناامیدی دارند. البته ممکن است شما بگویید که اینها زندگی خوبی دارند اما ظاهرش اینچنین است. در سوره عنکبوت نیز فرمود: «وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَلِقَائِهِ أُولَئِكَ يَئِسُوا مِنْ رَحْمَتِي وَأُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ». بنابراین این ملاقات مهم است و اگر ما این ملاقات با خدا را میفهمیدیم، میگفتیم پس کی این زمان میرسد نه اینکه بترسیم.
انتهای پیام