عصر ما از نظر دينى و مذهبى ـ خصوصاً براى طبقه جوان ـ عصر اضطراب و دو دلى و بحران است. مقتضيات عصر و زمان، يك سلسله ترديدها و سؤالها بهوجود آورده و سؤالات كهنه و فراموش شده را نيز از نو مطرح ساخته است.
آيا بايد از اين شک و ترديدها و پرسوجوها ـ كه گاهى به حد افراط مىرسد ـ متأسف و ناراحت بود؟ به عقيده من هيچگونه ناراحتى ندارد؛ شک، مقدمه يقين، پرسش، مقدمه وصول و اضطراب، مقدمه آرامش است.
شك، معبر خوب و لازمى است هر چند منزل و توقفگاه نامناسبى است. اسلام كه اين همه دعوت به تفكر و ايقان مىكند، بهطور ضمنى مىفهماند كه حالت اوليه بشر، جهل و شک و ترديد است و با تفكر و انديشه صحيح بايد به سرمنزل ايقان و اطمينان برسد.
يكى از حكما مىگويد: «فائده گفتار ما را همين بس كه تو را به شك و ترديد مىاندازد تا در جستجوى تحقيق و ايقان برآئى». شك، ناآرامى است، اما هر آرامشى بر اين ناآرامى ترجيح ندارد. حيوان شک نمىكند، ولى آيا به مرحله ايمان و ايقان رسيده است؟!
آن نوع آرامش، آرامش پائين شک است، برخلاف آرامش اهل ايقان ـ یقین ـ كه بالاى شك است. بگذريم از افراد معدود مؤيّد من عنداللّه، ديگر اهل ايقان، از منزل شك و ترديد گذشتهاند تا به مقصد ايمان و ايقان رسيده اند. پس صرف اينكه عصر ما عصر شك است نبايد دليل بر انحطاط و انحراف زمان ما تلقى شود. مسلما اين نوع از شك، از آرامشهاى سادهلوحهایى كه بسيار ديده مىشود، پائينتر نيست. آنچه مىتواند مايه تأسف باشد اين است كه شك يك فرد، او را به سوى تحقيق نراند و يا شكوک اجتماعى، افرادى را برنيانگيزد كه پاسخگوى نيازهاى اجتماع در اين زمينه بوده باشند.
منبع: مجموعه آثار استادشهيدمطهرى(عدل الهی)، جلد یک، صفحه: 38-37.
انتهای پیام