تفاوت عمده ميان مكتب اسلام با ساير مكاتب در اين جهت، اين است كه اسلام، معنويت را پایه و اساس میشمارد. ما در تاريخ نمونههاى فراوانى درباره اين جهتگيرى رهبران اسلامى داريم كه واقعا مايه مباهات ماست.
حساسيتى كه اسلام در زمينه عدالت اجتماعى و تركيب آن با معنويت اسلامى از خود نشان مىدهد، در هيچ مكتب ديگرى نظير و مانند ندارد.
در سال فتح مكه، زنى مرتكب جرمى شده بود كه بايد مجازات مىشد. اتفاقاً اين زن كه دزدى كرده بود وابسته به يكى از خانوادههاى بزرگ و جزو اشراف طراز اول قريش بود. وقتى بنا شد حد سرقت درباره اش اجرا شود و دستش را قطع كنند، غريو(داد و فریاد) از خاندان زن برخاست كه اى واى، اين ننگ را چگونه تحمل كنيم؟ دسته جمعى به سراغ پيامبر رفتند و از او درخواست كردند كه از مجازات زن صرفنظر كند.
پیامبر(ص) فرمود: هرگز صرفنظر نمىكنم هرچه كه واسطه و شفيع تراشيدند، پيامبر ترتيب اثر نداد. سپس مردم را جمع كرد و به آنها فرمود: مىدانيد چرا امتهاى گذشته هلاك شدند؟ دليلش اين بود كه در اين گونه مسائل ـ اجرای حدود الهی ـ تبعيض روا داشتند. اگر مجرمى كه دستگير شده بود وابسته به يك خانواده بزرگ نبود و شفيع و واسطه نداشت او را زود مجازات مىكردند، ولى اگر مجرم شفيع و واسطه داشت در مورد او قانون كار نمىكرد. خدا به همين سبب چنين اقوامى را هلاك مىكند. من هرگز حاضر نيستم در حق هيچ كس تبعيضى قائل شوم.
این نوع موارد، بیانگر حساسيتهايى است كه ائمه و پيشوايان ما كه اسلام مجسَّم و معلّمان راستين اسلام بودهاند در زمينه عدالت اجتماعى از خود نشان دادهاند. انقلاب اسلامى ما نيز اگر مىخواهد با موفقيت به راه خود ادامه دهد، راهى جز اعمال چنين شيوهها و بسط روشهاى عدالتجويانه و عدالتخواهانه در پيش ندارد.
منبع: مجموعه آثاراستاد شهيد مطهرى (آینده انقلاب اسلامی ایران)، جلد 24، صفحه: 233- 235، با تلخیص و ویرایش.
انتهای پیام