به گزارش ایکنا، عباس خامهیار، رایزن فرهنگی ایران در لبنان در یادداشتی با عنوان «به یاد دو شهید بینشان: فاضل و قاسم» آورده است: در آن سالها فاضل، دایی جوانم كه سنش به بیست سال میرسید و دانشجوی سال اول بود، فرصت را غنیمت شمرد و برای زیارت امام هشتم، حضرت علی بن موسی الرضا(ع) و به قصد اقامت 10 روزه، با دعوتنامه مادرم به ایران آمد.
این سفر اواخر مرداد ماه ۱۳۵۷ مصادف با ماه مبارک رمضان و در اوج قیام مردم و انقلاب اسلامی با واقعه دلخراش آتشسوزی سینما ركس آبادان، همزمان شده بود. فاضل كه روحیه انقلابی و جهادی داشت با شور فراوان، پس از افطار در تظاهرات ضد رژیم شاه در محله چهارمردان قم به همراهمان شركت كرد.
در یکی از شبها در سه راه سجادیه خیابان چهارمردان در حالی که شعار مرگ بر شاه سر میداد، با گارد شاهنشاهی درگیر و بر اثر استنشاق گاز اشکآور دچار حالت تهوع شدید شد. با کمک برادرم، رسول آقا و چند نفر دیگر از تظاهراتکنندگان، او را كه با چنین روشهایی آشنایی نداشت، به خانهای در همان محل بردیم و خانم آن خانه پناهمان داد و با افروختن آتش در مقوا و کاغذ به بهبودی او کمک کرد.
هنگام سحر پس از بازگشت به منزل، مادر که وضع برادر خود را دگرگون و چشمان و صورت او را بر افروخته دید، پی به ماجرا برد و بسیار سرزنشمان کرد که تنها باید میرفتید، چرا او را که نزد ما میهمان و امانت است به چنین وضعی دچار کردید و اگر برای او اتفاقی میافتاد چه پاسخی میتوانستم به مادرش دهم؟!
دایی فاضل، حضورش را در این تظاهرات توجیه و تلاش میکرد مادر را قانع كند و مسئولیت را خود به گردن بگیرد.
فاضل به مشهد و به پابوس امام هشتم(ع) رفت و بعد مجدداً به قم بازگشت و پس از چند روز اقامت به کربلا مراجعت کرد. او پس از مدتی و با پیروزی انقلاب اسلامی، به همراه برادر كوچكترش قاسم، از سوی دفتر مركزی امنیت و اطلاعات (استخبارات) رژیم بعث بازداشت شدند و مورد شدیدترین شكنجههاى روحی و جسمی قرار گرفتند و بعدها به صورت مشروط آزاد شدند.
مدتی بعد به علت فعالیتهاى مذهبى و ابراز علاقه فراوان به امام خمینى و طرفدارى از انقلاب اسلامى ایران و همچنین عدم ثبت نام و عضویت در حزب بعث، در اردیبهشتماه ۱۳۵۹ از سوی دستگاه امنیتی صدام حسین دستگیر و روانه زندان مركزى بغداد شدند و پس از چهل روز شکنجه، آنان را به زندان مخوف ابوغریب بغداد بردند و پس از دو سال در ۱۳۶۲ به زندان «قلعه سلمان» معروف به «نگرۀ السلمان» منتقل کردند و گویا تا سال ۱۳۶۹ در آنجا نگه داشته شدند.
فاضل و قاسم عطار (گودرزی) که همه اعضای خانوادهشان به ایران رانده شده بودند، گهگاه با مشقت فراوان و پس از طی مسافت دَه ساعته از سوی تنی چند از اقوام باقی مانده امکان ملاقات مییافتند و آخرین دیدار آن دو با بستگانشان در مهرماه ۱۳۶۶ اتفاق افتاد و پس از آن به کلی ممنوعالملاقات شدند و ارتباط با آنان کاملاً قطع شد و به مکان نامعلومی منتقل شدند و هیچكس از آنان خبری نداشت. تنها چندسال پس از سرنگونی رژیم صدام در سال ۱۳۸۱ خبر شهادت آنها (كه در روز یكشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۶۷ به همراه فهرست بلندبالایی از مجاهدان ضد رژیم اعلام شده بود) منتشر شد. با اینحال تاکنون هیچگونه اثر و اطلاعی از چگونگى شهادت و مكان دفن آنان بهدست نیامده است.
این دو برادر در دوران كودكی پدرشان حاج محمدعلی را از دست داده بودند. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه حافظان قرآن و در ادامه در مدارس رسمى كربلا دنبال کردند. مدتی بعد به دلیل بر عهده گرفتن سرپرستی مادر و خواهرانشان، روزها مشغول كار و امرار معاش شدند و تحصیلات را به صورت شبانه ادامه دادند.
مادر دل در گرو تربیت آن دو برادر یتیم سپرد و به تربیت متعهدانه، مؤمنانه و پذیرنده مسئولیتها و وظایف در برابر خدا، خود، دیگران پرداخت؛ طوری که دیدن سیمای نورانیشان همه را به یاد خدا میانداخت.
آن دو از دوستداران و ارادتمندان به اهل بیت علیهمالسلام بودند و نسبت به برگزاری مجالس سوگواری سرور شهیدان و ائمه اطهار و مجالس دینی تعهد و فعالیتهای چشمگیری در حرمین شریفین داشتند. بر منارههای مساجد اذان میگفتند. نماز اول وقتشان ترک نمیشد و به قرائت مناجات و ادعیه در سحرهای ماه مبارک رمضان و شنیدن سخنان امام خمینی(ره) مقید بودند و حوادث انقلاب اسلامی ایران را بهرغم شرایط و وجود فشارهای رژیم سركوبگر، دنبال میكردند.
آن دواخلاق نیكویی داشتند و به سعه صدر، شكرگزاری، پاكدامنی و وفاداری شهرت داشتند و در عین حال پایبندی شدیدشان به آرمانهای انقلاب اسلامى و عشقشان به امام خمینى(ره) زبانزد همه فامیل بود.
مادر فاضل و قاسم، همراه با خواهران و حسین، برادر ارشدشان، از همهکس و همهجا سراغشان را میگرفتند. از هر آنچیز که نشانی از زیبایی داشت، آنان را جستوجو میکرد، تا اینکه خسته و ناامید و وامانده از هر دیار، در حسرت یک دیدار تسلیم رضای الهی شد و دعوت حق را لبیک گفت و جان به جان آفرین تسلیم کرد.
مادرم نیز كه به شهدا عشق فراوانی داشت و با بازگشت پیكر هر شهیدی بیتابی میكرد و به شدت میگریست، تا آخرین لحظه حیات در حسرت دیدن پیكر دو برادر شهیدش به سر برد.
امروز چهارشنبه ۳۱ شهریور ماه و در آغاز هفته دفاع مقدس طی مراسم بزرگداشتی، یادمانِ دو شهید با قرار دادن سنگ نوشتهای با عبارت: «یادمان شهید حاج فاضل و حاج قاسم عطار گودرزی؛ این سنگ نشانهایست از آن شهید بینشانی که غریبانه پس از دو دهه از زندان بعثیها به سمت آسمان پر کشید و اثری از جسم خاکیاش بر جای نماند»، در کنار مادرش و مادرم و دو خواهری که چشمانتظار دیدنشان به سر بردند و اخیراً جان به جان آفرین تسلیم کردند، در گلزار شهدای علی بن جعفر قم برگزار میشود .
یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد
انتهای پیام