در زمینه اهمیت مالیات و جایگاه ان در اقتصاد پرسش های مهمی مطرح است؛ نقش مالیات در اقتصاد چیست؟ مالیات در اقتصادهای توسعهیافته چه نقشی دارد؟ در اقتصاد ما چرا مالیات تا کنون نتوانسته نقش مهم خود را که در واقع اصلاح کارکرد و تنظیم بازار و قیمتهاست ایفا کند؟ چه برنامههایی باعث ناکارآمدی مالیات در اقتصاد میشود؟ در ایران چرا از برخی افراد مالیات قبل از پرداخت حقوقشان اخذ میشود اما برخی افراد فرار مالیاتی دارند؟ چرا برخی از افراد با شفاف شدن مالیات مخالف هستند؟ همه اینها پرسشهایی است که در ذهن هر فردی که با ادبیات اقتصاد آشناست شاید ایجاد میشود که در این یادداشت به برخی از آنها پرداختهایم.
اگر نگاه کوتاهی به چگونگی شکلگیری نظام مالیاتی در دنیای مدرن بیندازیم خواهیم دید که در زمان شکلگیری دولت – ملتها نیازهای اقتصادی و مالی دولتها موجب شکلگیری و ایجاد نظامهای مالیاتی شد. بنابراین فلسفه اصلی وجود نظام مالیاتی این است که دولتی برآمده از اراده عمومی ملت برای انجام یک سری وظایف شکلگرفته، که در میثاقنامه آن ملتها، قانون اساسی یا قوانین دیگری وجود داشته است که در انجام امور و وظایف محوله از سوی ملت موفق شوند، برای این امر منابع و امکاناتی مورد نیاز بود که در ابتدا مالیات برای مرتفع کردن این موارد بود. طبیعتاً با پیشرفت جوامع بشری و پیچیده شدن روابط اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی نقش دولتها پررنگتر شد، بنابراین برای ایفای وظایف خود در عرصههای مختلف به منابع بیشتری نیاز داشتند. به همین دلیل نظام مالیاتی در دل نظامهای اقتصادی تعبیه شد. پس فلسفه نظام مالیاتی در ابتدا برای تأمین مالی دولت بود. اما به مرور زمان و با پیشرفت علم و تکنولوژی، دولتها و ملتها به این جمعبندی رسیدند که از این ابزار به غیر از بحث تأمین مالی دولت، برای مقاصد و مصارف دیگری هم استفاده کنند، اتفاقاً این مصارف هم جزء منافع عمومی و ملزومات زندگی اجتماعی پیچیده بشری است.
البته باید توجه کرد که دولتها برای ترغیب افراد به فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی با امتیازهای مالیاتی که در نظر میگیرند موجب تسریع این امور میشوند یعنی یکی دیگر از کارکردهای مالیات در دنیای کنونی ترغیب به امور فرهنگی و اجتماعی هم میتواند باشد.
باید به این نکته نیز اشاره کنم که هیچ فردی در دنیا از مالیات دادن خوشحال نمیشود و به تعبیری اگر مالیات مشروعیت نداشته باشد پول زور است. مگر اینکه ما به این اخذ پول مشروعیت ببخشیم. مشروعیتبخشی آن مشروط به این است که اهداف آن روشن باشد. یعنی شفافیت در هدف آن وجود داشته باشد و خرجکرد آن مشخص باشد. یعنی مردم بدانند که این پول از کجا و به کجا میرود؛ تا وقتیکه مردم نفهمند که این پول کجا خرج میشود مشروعیت ندارد. مردم اگر تصور کنند که این پول صرف پرداخت حقوقهای نجومی میشود، یا صرف اختلاس میشود و ... دلیلی برای پرداخت مالیات پیدا نمیکنند. اگر این تصور شکل بگیرد، فارغ از اینکه مابه ازایی در واقعیت داشته باشد یا نه، مردم میگویند، هر پولی که میدهیم در جایی دزدیده میشود. پس بهتر است که اصلاً چنین پرداختی نداشته باشیم.
نکته دیگر این است که اگر منبع خاصی برای تأمین مالی وجود نداشته باشد و خرجکرد این پول هم شفاف باشد که چگونه خرج میشود، بازهم وقتی به مردم میگویید که مبلغی را پرداخت کنید مقاومت میکنند و پرداخت نمیکنند. برای تأمین و دریافت این پول یک قوه قهریه یا به تعبیری یک زور نیاز است. درواقع، این قوه قهریه همان ضمانت اجرایی نظام حقوقی است و امروز بخش عمدهای از فرهنگسازی مالیاتی بهزور نظام حقوقی در دنیا تأمین میشود. منظور این است که به این صورت نیست که اگر همهچیز درست شد، مردم بهراحتی میآیند و مالیات پرداخت میکنند. این را هم که میگویند که در کشورها توسعهیافته مردم پذیرفتهاند و یک نظام خود اجرا برای این مسئله درست کردهاند که بحث درستی است، ابتدا زوری پشت این داستان آمده و این مالیاتستانی تقویتشده که الآن همه دارند پرداخت میکنند. حال در این جوامع دو نفر که پرداخت نمیکنند، مابقی اعتراض خواهند کرد. مثالی را شاید شنیده باشید که وقتی یک خانم بهعنوان وزیر یکی از کشورهای توسعهیافته انتخاب شد، خانمی دیگر از او شکایت میکند که در زمانی که من بهعنوان خدمتکار در منزل ایشان کار میکردم، پرداختهای تأمین اجتماعی را که نوعی مالیات است، پرداخت نکرده است. این خانم ضمن پذیرش این موضوع گفت که آن موقع وضع درآمدی خوبی نداشتم اما یک خبرنگار سوابق مالی وی را استخراج میکند و نشان میدهد که وضعیت مالی وی آنچنان هم بد نبوده است. خانم وزیر به همین دلیل مجبور میشود نهتنها از وزارت اقتصاد استعفا بدهد، بلکه آن کشور را هم ترک کند. چراکه هزینه زندگی در آنجا برایش بسیار زیاد شد. اما این فقط به به صرف فرهنگ مالیاتی برنمیگردد، بلکه این فرهنگ مالیاتی در سایه استحکام نظام حقوقی ضمانت اجرا پیداکرده است. بنابراین، این بحث هم وجود دارد که با مدارای بیشازحد ما نمیتوانیم نظام مالیاتی توسعهیافتهای پیدا کنیم.
به هر حال با توجه به این موارد در جامعه خودمان هم اگر بخواهیم با فساد گسترده اقتصادی مبارزه کنیم که در این سالها شعار دولت و حاکمیت است و در نهایت به یک جامعه سالم برسیم که در آن مردم از یک سطح رفاه اقتصادی نسبی هم برخوردار باشند یکی از راههای آن سختگیری یا به تعبیر بهتر جدی گرفتن نظام مالیاتی و شکلگیری آن در تمام سطوح جامعه است. همانطور که از یک کارمند قبل از دریافت حقوق مالیاتش گرفته میشود، نظام مالیاتی باید به گونهای باشد که از تمام اقشاری که شامل مالیات میشوند این کار به صورت سیستماتیک صورت بگیرد تا در نتیجه فرار مالیاتی و ... را درسطح جامعه نداشته باشیم چون این امور علاوه بر نارضایتیهایی که در سطح جامعه در پی خواهد داشت، موجب دلسردی و همچنین عدم رغبت به پرداخت مالیات شده و در نهایت همانطور که گفته شد مشروعیت خود را نیز از دست خواهد داد.
انتهای پیام