به گزارش خبرنگار ایکنا؛ ماهنامه فرهنگی، اجتماعی و سیاسی فکه در تازهترین شماره به عناوینی همچون اراده مقاومت، مالکان میدان، قلههایی برای فتح، تلاش برای لغو تحریمها، رهایی از ننگ وابستگی به بیگانه، خون یار، سه هزار روز اسارت، روزهای جنگ، شریک جهاد، فرمانده فرماندهان، سید عزیز، سلیمانی دیگر، قاسم صدایم کرده و سربلند عرصهها اختصاص یافته است.
در بخشی از این ماهنامه با عنوان «رهایی از ننگ وابستگی به بیگانه» که نگاهی مختصر به نقش امام خمینی (ره) در ایجاد روحیه استقلالخواهی و ترویج شعار ما میتوانیم در مردم ایران داشته است، میخوانیم: امام بارها میفرمود که ملت ایران نباید خودش را کمتر و پایینتر از مردم کشورهای پیشرفته بداند و تأکید میکرد الان در فرهنگ و اکثر علوم، احتیاجی به خارج نداریم و اگر در صنعت هم مانند آنها نیستیم، نباید خودمان را ببازیم و بگوییم که آنها پیشرفته هستند و ما همه چیزمان باید خارجی باشد. اما در طول یازده سال رهبری نظام جمهوری اسلامی، روحیه خودباوری را آن چنان در وجود ایرانیان زنده کرد که اندیشه «ما میتوانیم» در زمینههای گوناگون محقق شد. نظام جمهوری اسلامی بعد از او و با رهبری رهبر معظم انقلاب راهی را طی کرد که در طول چهار دهه به پیشرفتهای خیرهکننده علمی، صنعتی، کشاورزی و ... دست پیدا کرد و توانست استقلال را در عرصههای سیاسی به تحقق کامل نزدیک کند.
«سه هزار روز اسارت» گفتوگوی خواندنی با جانباز و آزاده علی حاتمی تاجیک است:
«با ۶۰ اسیری که با هم در آسایشگاه اره پنج اردوگاه الانبار بودیم، روزهای پرفراز و نشیبی را گذراندیم. اسارت سختیهای زیادی داشت. یکی از سختیهایش کتک زدنهای مستمر بود. در سالهای اسارت، کابل و شکنجهها همیشه با اسرا بود. در آن دوران، اسارت فقط برای ما محرومیت، کتک، شکنجه و گرسنگی داشت، بدون چیزی که بشود سرمان را با آن گرم کنیم تا گذراندن این شرایط سخت برایمان راحتتر باشد.
ما در دوران اسارت هرگز یک لقمه نام گرم نخوردیم. حالا در لحظههای آخری که خاک عراق را ترک میکردیم، برایمان نان آوردند. این اولین باری بود که بدون تبلیغات و دوربین بازی بعثیها، نان کرم به ما میدادند. بعد از این همه سال، میخواستیم یک دل سیر نان گرم بخوریم. افسر عراقی سبد نان را که به طرفم گرفت، دو تا برداشتم. مخالفتی نکرد و چیزی نگفت. در کنارم یک افسر دیگر نشسته بود. نان را به او تعارف کردم. او هم نصف نان را برداشت. باقی نان را در جیبم گذاشتم تا بعداً بخورم، اما از شدت هیجان فراموش کردم.
وقتی از مرز گذشتیم و وارد خاک ایران شدیم، اتوبوسها منتظرمان بودند. سوار شدیم و حرکت کردیم. دو روزی را در قرنطینه بودیم. وقتی به خانه رسیدم، بین وسایلم آن تکه نان خشک را پیدا کردم. نان را برای یادگاری هنوز نگه داشتهام. سه سال پیش متوجه شدم که نان در حال خرد شدن و از بین رفتن است. آن را چسب زدم تا بماند. لباسهایم را هم به نشان یادگاری از آن سه هزار روز اسارت نگه داشتهام.»
پرونده ویژه این ماهنامه به سردار شهید سیدمحمد حجازی با عنوان «مرد میدان تکلیف» اختصاص دارد. سیدعلی حجازی تنها پسر شهید درباره پدرش گفته است:
«بعد از شهادت سردار سلیمانی، حاج آقا در حال و هوای دیگری بود. سابقه رفاقت داشتند. شنیده بودم که حاج قاسم اخلاق کاری خاصی دارد و کم پیش میآید که به تصمیم کسی اعتماد صددرصد کند. حاج آقا شأن فرماندهی سردار را حفظ میکرد، حاج قاسم هم به تصمیمات پدر اعتماد کامل داشتند. یکی از مؤلفههای کاری پدرم، آموزش و تربیت نیروی انسانی، کادرسازی و ساختن آدم کیفی بود.
جمعه ۲۷ فروردین پس از افطار، به منزل آمد. مادر با من تماس گرفت که پدرم حالش خوب نیست. بیماری زمینهای هم نداشت. آن روز، بیشتر مشکل گوارشی داشت که قبلاً با این شدت اتفاق نیفتاده بود، با هم رفتیم بیمارستان. بیحال بود، اما با پای خودش آمد. چند تا سرم گرفت و نسبتاً بهتر شد. به اصرار پزشک بررسی قلب و اسکن ریه هم انجام دادیم. در ظاهر مشکلی نبود، اما پدر در کمتر از ۴۸ ساعت از دنیا رفت. جواب آزمایشها و دلیل رفتن پدرم هنوز دقیق مشخص نیست. اما میخواهم مسئله را از دریچه دیگری نگاه کنم. با شهادت از دنیا رفتن تا با مرگ عادی وفات یافتن، خیلی متفاوت است. من بازمانده، این مسئله را به خوبی درک میکنم.»
در بخش کتابنامه در تازههای نشر دفاع مقدس سه عنوان کتاب «مگه کربلا رفتن زوریه» نوشته فرزانه قلعهقوند، «آموزش عربی در اسارت» نوشته عظیم عظیمپور و «صارم» اثر نورالدین نورالهی معرفی شده است.
دویست و هفدهمین شماره ماهنامه «فکه» به قیمت ۱۸ هزار تومان در پیشخوان نشریات در دسترس است.
انتهای پیام